فهرست وامواژههای ترکی در فارسی
ظاهر
زبانهای ترکی در چند مرحله بر زبان فارسی تأثیر گذاشتهاست. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش سامانیان روی داد. پس از آن، در زمان فرمانروایی غزنویان، سلجوقیان و پس از حملهٔ مغول، تعداد بیشتری وامواژهٔ ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راهیابی واژههای ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی صفویان، که ترکمانان قزلباش در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و قاجاریان بر ایران بود.
پسوندها
وامواژههای ترکی رایج در فارسی کنونی
فهرست |
---|
آ
- آبجی[۳]؛ خواهر
- اتاق[۴]؛ سراچه، چهاردیواری
- آچار[۵]؛ دست ابزار
- آچمز[۶]؛ موقعیتی در شطرنج که مهره ای مانع از کیش جشدن مهره شاه می شود
- آذوقه[۷]؛ توشه
- آقا[۸]؛ سرور
- آلاچیق[۹]؛ سایبان
- اَپه[۱۰]؛ در فارسی تاجیکی، خواهر بزرگتر
- اُتراق[۱۱]؛ توقف موقت در مسیر مسافرت
- اتو[۱۲]
- اجاق[۱۳]؛ آتشدان و خاندان
- اردک[۱۴]؛ گونهای مرغابی
- الاغ[۱۵]؛ خر
- اردو[۱۶]؛ لشکرگاه، جمع شدن گروهی ورزشکار به منظور
- ارمغان[۱۷]؛ پیشکش، رهاورد
- اَکه[۱۸]؛ در فارسی تاجیکی، برادر بزرگتر
- اوکه[۱۹]؛ در فارسی تاجیکی، برادر کوچکتر
- اوماج[۲۰]؛ آش آرد گندم
- ایل[۲۱]؛ قوم و طایفه
ب
- باقرقره [۲۲]
- باتلاق[۲۳]؛ مرداب، تالاب
- باجناق[۲۴]؛ همریش، شوهرهای خواهران
- بزک[۲۵]؛ آرایش
- بقچه[۲۶]؛ بسته ای که پیچیده در پارچه باشد
- بلدرچین[۲۷] پرندهای از ماکیان سانان
- بنچاق[۲۸] ؛ سند، سند مالکیت
- بیات [۲۹]؛ قدیمی، مانده، کهنه
- بیبی[۳۰]؛ مادربزرگ، ملکه در ورق بازی.[۳۱]
- بیرق[۳۲]؛ پرچم، درفش
- بوران؛ باران یا برفی که با باد باشد.[۳۳]
پ
- پاتوق[۳۴]؛ جایی که کسی معمولاً ساعتهای بیکاری خود را در آن میگذراند.
ت
- تسمه[۳۵]؛ دوال
- تلاش[۳۶]؛ کوشش
- توپ[۳۷] گوی
- توتون/تُتُن[۳۸]؛ گونهای گیاه مخدر
- توشک/تشک[۳۹]؛ بستر
- توی یا طوی؛ در متون فارسی ایران[۴۰] به معنی جشن وضیافت و عروسی) و در فارسی تاجیکستان، عروسی[۴۱]
- تغار[۴۲]؛ ظرف بزرگ سفالی که برای ذخیره مواد استفاده می شود. واحد اندازه گیری غلات در قدیم
ث
ج
چ
- چاق[۴۹]؛ فربه
- چالش[۵۰]؛ کشمکش
- چپق[۵۱]؛ ابزار مصرف توتون
- چخماق[۵۲]؛ سنگ آتش
- چریک[۵۳]؛ پیشمرگ
- چقر[۵۴][۵۵]؛ بدبدن
- چکمه[۵۶]؛ موزه
- چلاق/چولاق[۵۷]؛ لنگ
- چماق/چوماق[۵۸]؛ گرز چوبی
- چمباتمه[۵۹]؛ نشستن که کف پا تنها روی زمین باشد.
- چیچک[۶۰]؛ گل
ح
خ
د
- دایی[۶۵]؛ برادر مادر؛ کاکو
- دکمه[۶۶]؛ وسیلهای برای بستن رخت
- دُلمه[۶۷]؛ خوراک تو پر
- دنج[۶۸]؛ خلوت و آرام
- دوز[۶۹]؛ گونهای بازی
- دوقلو[۷۰]؛ فرزندان همزاد
- دیلاق[۷۱]؛ دراز و نزار
- دیلماج[۷۲]؛ ترجمان و مترجم
ذ
ر
ز
ژ
س
- ساچمه[۷۳]؛ سربک، گلوله ریز
- سقّز[۷۴]؛ ژد، صمغ
- سُقُلمه[۷۵]؛ ضربتی که با مشت به پهلوی کسی زنند.
- سنجاق[۷۶]؛ گونهای سوزن ته گرد
- سورتمه[۷۷]؛ گردونه برف
- سورچي[۷۸][۷۹]؛ گردونه ران
- سوگلی[۸۰]؛ برگزیده
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
- قابلمه[۸۵]؛ دیگ، کماجدان
- قاپو[۸۶]؛ در دروازه. برای مثال در عالی قاپو
- قاپوق/قابوق[۸۷]؛ تختهبند، نام وسیلهای برای شکنجه بودهاست.
- قاپیدن[۸۸]؛ قاپ زدن؛ ربودن
- قاچ[۸۹]؛ برش
- قاچاق[۹۰]؛ فروش و حمل غیرقانونی
- قاشق[۹۱]؛ کفچک
- قاق[۹۲] ؛در فارسی افغانستان به معنی خشک کاربرد دارد.
- قالپاق[۹۳]؛ چرخپوش، کاسه ای فلزی که در وسط چرخ خودرو تعبیه میشود.
- قانغوزک[۹۴]؛ رایج در فارسی افغانستان، سوسک
- قایق[۹۵]؛ ناوچه
- قبراق[۹۶]؛ چابک/چالاک
- قبرغه[۹۷][۹۸]؛ استخوان پهلو، دنده، در فارسی افغانستان رایج است.
- قدغن/قدغن/غدغن[۹۹]؛ ممنوع
- قرامساق[۱۰۰]؛ گونهای دشنام
- قرقی[۱۰۱]؛ گونهای پرنده باز
- قرمه[۱۰۲]؛ گونهای خورش
- قره قوروت[۱۰۳]؛ کشک سیاه
- قرهنی[۱۰۴]؛ گونهای نی بزرگ
- قروتی[۱۰۵]؛ گونهای آش
- قشقرق[۱۰۶]؛ آشوب
- قشلاق[۱۰۷]؛ گرمسیر
- قشون[۱۰۸]؛ سپاه، لشگر
- قلچماق[۱۰۹]؛ گردنکلفت
- قلاش[۱۱۰]؛ نیرنگباز
- قلاووز[۱۱۱]؛ سواران دیدبان
- قلدر[۱۱۲]؛ زورگو
- قنداق[۱۱۳]؛ چوب تفنگ، رخت نوزاد
- قمچی/قمچین[۱۱۴][۱۱۵]؛ به معنی شلاق یا تازیانه در فارسی افغانستان کاربرد دارد.
- قوچ[۱۱۶]؛ راک
- قورباغه[۱۱۷]؛ وزغ، غوک
- قورت دادن[۱۱۸]؛ بلعیدن
- قوروت/قُروت[۱۱۹]؛ کشک
- قوش[۱۲۰]؛ باز شکاری
- قمه [۱۲۱]
- قوطی[۱۲۲]؛ گونهای ظرف
- قیچی[۱۲۳]؛ دوکارد
- قیماق: به معنی خامه در فارسی افغانستان رایج است[۱۲۴]
- قیمه[۱۲۵]؛ گوشتریزه
ک
- کاکوتی[۱۲۶]؛ آویشن
- کرنش[۱۲۷]؛ سرفرود آوردن
- کشیک[۱۲۸]؛ نگهبانی
- کمک[۱۲۹]؛ یاری
- کوچ[۱۳۰]؛ جابهجایی عشایر
- کولاک؛ طوفان شدید
- کول[۱۳۱][۱۳۲]؛ در فارسی افغانستان به معنی دریاچه
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
- یاتاقان[۱۳۷]؛ بستر، جایگاه
- یاغی[۱۳۸]؛ سرکش، نافرمان
- یدک[۱۳۹][۱۴۰]؛ دنباله، پالاد
- یساول (درجه نظامی)[۱۴۱]؛ ملازم سواره
- یغما[۱۴۲]؛ تاراج
- یقه/یخه[۱۴۳]؛ لبه پیراهن
- ینگه[۱۴۴]؛ در فارسی افغانستان، خانمبرادر
- یواش[۱۴۵]؛ آهسته
- یورتمه[۱۴۶]؛ چارگامه
- یورش[۱۴۷]؛ حمله
- یونجه[۱۴۸]؛ گونهای گیاه
- ییلاق[۱۴۹]؛ سردسیر
وامواژههای ترکی در لهجهٔ گفتاری تهرانی
بیشتر این واژهها از زمان فرمانروایی قاجارها در ایران و به ویژه در لهجه تهرانی راه یافتهاست و در فارسی دری افغانستان و تاجیکستان ناآشناست.
فهرست |
---|
آ
- اُغور/اوغور: دولت/وقت/خیر/برکت[۱۵۰]
- ال و بل از اِله و بِله: چنین و چنان
- ایز: رد پا[۱۵۱]
- آیزنه/یزنه: شوهر خواهر[۱۵۲]
ب
پ
ت
ث
ج
- جیک و بوک: در اصل به معنای حالت قرار گرفتن قاپ بر پشت در قمار[۱۵۶]
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
- شلتاق: نزاع/غوغا[۱۶۱]
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
- غازغان: دیگ بزرگ مسی[۱۶۲]
ف
ق
- قاتق: چاشنی از قبیل سرکه یا ماست که به طعام توتماج درآمیزند/آمیزه[۱۶۳]
- قاتی[۱۶۴]
- قالتاق: زین اسب[۱۶۵]
- قاوت/قاووت/قاغُت: نوعی خوردنی[۱۶۶]
- قاین: برادر شوهر/برادر زن[۱۶۷]
- قرت: جرعه[۱۶۸]
- قرق/قریغ/قُرغ: محل محافظت شده[۱۶۹]
- قشو[۱۷۰]
- قلق:[۱۷۱]
ک
گ
ل
م
ن
و
ی
- یالقوز: تنها/مجرد[۱۷۴]
- یزنه/یزنا: شوهر خواهر بزرگتر[۱۷۵]
- یغُر/یغور[۱۷۶]
- ینگه دنیا/ینگی دنیا: دنیای جدید/قاره آمریکا
نامها
فهرست |
---|
آ
- آغاسی/آقاسی: سرور، مهتر[۱۷۷]
- آقا/آغا: بزرگ/برادر بزرگتر/عمو/رئیس[۱۷۸]
- آقاجری
- آنقوت
- آیدا: مثل ماه[۱۷۹]
- آیدین[۱۸۰]
- آیسان[۱۸۱]
- آیلین[۱۸۲]
- آیناز[۱۸۳]
ا
ب
پ
ت
- تِیمور[۱۹۲]
ث
ج
چ
ح
خ
د
- دلیجه
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
- طغرل[۲۰۰]
ظ
ع
- عمقزی: دختر عمو[۲۰۱]
غ
- غزلاغ
ف
ق
- قاآن[۲۰۲]
- قرقاول:اسم یک نوع پرنده[نیازمند منبع]
- قرقی: نوعی پرنده شکاری[۲۰۳]
- قرهغاز
- قرهقل: یک نوع گوسفند[۲۰۴]
- قزل[۲۰۵]
- قزلآلا[۲۰۶]
- قوشبید: نام تیرهای از ابریشمیواران
ک
گ
- گَلین: عروس[۲۰۷]
ل
- لاچین
م
ن
- نازلی («ناز» فارسی و «لی» ترکی)
و
ه
ی
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «معنی باشی | لغتنامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۰۵.
- ↑ «معنی چی | لغتنامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۰۵.
- ↑ http://www.vajehyab.com/amid/آبجی
- ↑ «معنی اتاق | فرهنگ فارسی عمید». www.vajehyab.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۰۴.
- ↑ http://www.vajehyab.com/amid/آچار
- ↑ http://www.vajehyab.com/amid/آچمز>
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/آذوقه
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/آقا
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/آلاچیق
- ↑ منبع برای اثبات رایج بودن (اشتباه نشود؛ در الفبای سیریلیک "п" با p"" مساوی است): https://translate.google.com/#view=home&op=translate&sl=en&tl=tg&text=sister منبع برای ریشهٔ واژه (اشتباه نشود؛ در الفبای لاتینِ ازبکی "O" با "آ" مساوی است): https://uz.wiktionary.org/wiki/opa
- ↑ http://www.vajehyab.com/amid/اتراق
- ↑ https://www.etimolojiturkce.com/kelime/%C3%BCt%C3%BC
- ↑ http://www.vajehyab.com/amid/اجاق
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/اردک
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/الاغ
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/اردو
- ↑ https://www.etimolojiturkce.com/kelime/armağan
- ↑ منبع برای اثبات رایج بودن: https://translate.google.com/#view=home&op=translate&sl=en&tl=tg&text=brother منبع برای ریشهٔ واژه: https://uz.wiktionary.org/wiki/aka
- ↑ منبع برای اثبات رایج بودن (اشتباه نشود؛ در الفبای سیریلیک "Y" با "U" مساوی است): https://translate.google.com/#view=home&op=translate&sl=en&tl=tg&text=brother منبع برای ریشهٔ واژه: https://uz.wiktionary.org/wiki/uka
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/اوماج
- ↑ https://vajehyab.com/dehkhoda/%D8%A7%DB%8C%D9%84-2
- ↑ [۱]
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/باتلاق
- ↑ «باجناق - معنی در دیکشنری آبادیس». دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
- ↑ «معنی بزک | فرهنگ فارسی عمید». www.vajehyab.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
- ↑ «معنی بقچه | لغتنامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
- ↑ [۲]
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%A8%D9%86%DA%86%D8%A7%D9%82
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-2
- ↑ http://fa.wikifeqh.ir/%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%A8%DB%8C/بی+بی[پیوند مرده]
- ↑ «معنی بیبی | لغتنامه دهخدا». دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/بیرق
- ↑ [۳]
- ↑ «معنی پاتوق | فرهنگ فارسی عمید». www.vajehyab.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/تسمه
- ↑ کوشش«تلاش - معنی در دیکشنری آبادیس». دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
- ↑ https://www.etimolojiturkce.com/kelime/top1
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/توتون
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/توشک
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%B7%D9%88%DB%8C-9
- ↑ ریشه کلمه: https://uz.m.wiktionary.org/wiki/toʻy اثبات برای رایج بودن واژه: https://tg.m.wikipedia.org/wiki/Тӯй
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/تغار
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/جار-3
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/جلگه
- ↑ https://vajehyab.com/amid/%D8%AC%D9%82%D9%87
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/جلو
- ↑ ترکی+فارسی
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/چاخان
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/چاق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/چالش
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/چپق
- ↑ فرهنگ سخن
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/چریک
- ↑ http://moe.gov.af/Content/files/books/dari/G6_Da%20دری.pdf بایگانیشده در ۳۱ دسامبر ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine صفحه 36 استفاده شده
- ↑ https://www.etimolojiturkce.com/kelime/çukur
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/چکمه
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/چلاق
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/چماق
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/چمباتمه
- ↑ ریشه: https://www.etimolojiturkce.com/kelime/çiçek
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/خان-6
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/خانم
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/داداش
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/داغان از مصدر داغُلماق = فروریختن
- ↑ https://www.etimolojiturkce.com/kelime/dayı
- ↑ https://www.etimolojiturkce.com/kelime/düğme
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/دلمه-2
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/دنج
- ↑ از مصدر دؤزماق به معنی چیدن اشیائی بر روی زمین یا چیزی مسطح https://www.vajehyab.com/amid/دوز-2
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/دوقلو
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/دیلاق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/دیلماج
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/ساچمه
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/سقز-4
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/سقلمه
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/سنجاق
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/سورتمه
- ↑ https://vajehyab.com/dehkhoda/سورچي[پیوند مرده]
- ↑ https://vajehyab.com/moein/سورچي[پیوند مرده]
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/سوگلی
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/شیشلیک
- ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/%D8%B4%D9%84%D9%88%D8%BA/شلوغ[پیوند مرده]
- ↑ https://vajehyab.com/amid/%D8%B7%D8%B1%D9%84%D8%A7%D9%86
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/فنر
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/قابلمه
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D9%82%D8%A7%D9%BE%D9%88
- ↑ «معنی قابوق | لغتنامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۰۵.
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/%D9%82%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D9%86
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قاچ
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قاچاق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قاشق-3
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قاق-2
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قالپاق
- ↑ https://uz.m.wiktionary.org/wiki/qoʻngʻiz
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قایق
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قبراق از مصدر قبردماق=جنبش
- ↑ http://moe.gov.af/Content/files/books/dari/G5_Da%20ساینس.pdf بایگانیشده در ۳۱ دسامبر ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine در صفحه 23 و 24 استفاده شده
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قبرغه
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قدغن
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قرمساق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قرقی-2
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قرمه
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قره+قروت
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قره+نی
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قروتی
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قشقرق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قیشلاق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قشون-2
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قلچماق
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قلاش
- ↑ https://www.vajehyab.com/?q=%D9%82%D9%84%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%B2
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قلدر
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قنداق
- ↑ در صفحه 5 استفاده شده http://moe.gov.af/Content/files/books/dari/G8_Da%20بیولوژی.pdf بایگانیشده در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قمچی
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قوچ
- ↑ https://www.etimolojiturkce.com/kelime/kurbağa
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قورت
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قروت
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قوش
- ↑ [۴]
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قوطی
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قیچی
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قیماق
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قیمه
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/کاکوتی
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/کرنش
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/کشیک
- ↑ «کمک - معنی در دیکشنری آبادیس». دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/کوچ
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/کول-5
- ↑ ذر صفحه 11 استفاده شده http://moe.gov.af/Content/files/books/dari/G8_Da%20جغرافیه.pdf بایگانیشده در ۳۱ دسامبر ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine
- ↑ «معنی گزمه | لغتنامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۰۱.
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/گلنگدن
- ↑ https://www.etimolojiturkce.com/kelime/ulus ترکی+پشتو (واژه "ولس" یا "اولوس" برگرفته از ترکی قدیم در مغولی میباشد (طبق منبع) که وارد پشتو شده و با پسوند "وال" پشتو که معادل آن در فارسی پسوند "دار" میباشد یکجا شده معنی "مردمدار" یا "حاکم شهرستان" را پیدا کرده و وارد فارسی افغانستان شده)
- ↑ https://www.etimolojiturkce.com/kelime/ulus ترکی+پشتو (واژه "ولس" یا "اولوس" برگرفته از ترکی قدیم در مغولی میباشد (طبق منبع) که وارد پشتو شده و با پسوند "والی" پشتو که معادل آن در فارسی پسوند "داری" میباشد یکجا شده معنی "مردمداری" یا" شهرستان" را پیدا کرده و وارد فارسی افغانستان شده)
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/یاتاقان
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/یاغی
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/%DB%8C%D8%AF%DA%A9
- ↑ https://www.nisanyansozluk.com/kelime/yedek
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/%DB%8C%D8%B3%D8%A7%D9%88%D9%84-5
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/یغما
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/یقه
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/ینگه
- ↑ «معنی یواش | فرهنگ فارسی معین». www.vajehyab.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/یورتمه
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/یورش
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/یونجه
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/ییلاق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/اوغور
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/ایز
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/یزنه
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/باسلق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/تپق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/تخماق
- ↑ کاشغری
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/دگنگ
- ↑ کاشغری
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/دیشلمه
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/سپور
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/شلتاق
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/غازغان
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قاتق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قاتی
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قالتاق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قاوت
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قاین-4
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قرت
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قرق
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قشو
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قلق-2
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/مشتلق از مژده فارسی+ لق ترکی
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/منجوق
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/یالقوز
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/یزنه
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/یغور
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/آقاسی
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/آقا
- ↑ https://www.vajehyab.com/name/آیدا
- ↑ https://www.vajehyab.com/name/آیدین-2
- ↑ https://www.vajehyab.com/name/آیسان
- ↑ https://www.vajehyab.com/name/آیلین
- ↑ https://www.vajehyab.com/name/آیناز
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/اتابک-2
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/ارسلان-23
- ↑ از اغوزبیگ
- ↑ اووشار https://www.vajehyab.com/dehkhoda/ارسلان-23
- ↑ https://www.vajehyab.com/name/الناز-2
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/بایندر-2
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/بکتاش-5
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/بیات-2
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/تیمور-3
- ↑ ترکی+فارسی
- ↑ ترکی+عربی
- ↑ کاشغری
- ↑ کاشغری
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/سنجر-5
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/سنقر-4
- ↑ https://www.vajehyab.com/name/سوگل
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/طغرل-5
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/عم+قزی
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/قاآن
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قرقی
- ↑ در زبان ترکی «قره» به معنای سیاه و «قل» به معنای جوی است.
- ↑ https://www.vajehyab.com/moein/قزل
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/قزل+آلا
- ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/گلین
- ↑ https://www.vajehyab.com/name/یاشار
- ↑ یخن (فارسی)+قاق (ترکی). ریشه قاق: https://uz.m.wiktionary.org/wiki/qoq
منابع
- تاریخ ادبیات ایران، ذبیحالله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
- تاریخ ادبیات ایران، ذبیحالله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
- حسن بیگ روملو، احسنالتواریخ (۲ جلد)، به تصحیح عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. (مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات ترکی و مغولی رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشتهاست)
- فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
- غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
- فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹