Nothing Special   »   [go: up one dir, main page]

پرش به محتوا

بحث:ترکمن‌ها

محتوای صفحه در زبان‌های دیگر پشتیبانی نمی‌شود
افزودن مبحث
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
آخرین نظر: ۱ سال پیش توسط 5.160.215.202 در مبحث صفویان

مقدمه

[ویرایش]

منطقه تركمن‌صحرا و دشت گرگان ( استرآباد) از ديرباز مورد توجه نيروهاي خارجي و به‌ويژه روس‌ها بوده است. از زمان پطر کبیر كه دسترسي به آبهاي گرم اقيانوس هند براي روسها به عنوان يك رؤياي هميشگي مطرح شد تا چندين دهه قبل نيز روسها در تلاش براي يافتن راهي بودند كه به آبهاي گرم جنوب دسترسي داشته باشند. و از آنجا كه هندوستان از ديرباز تحت نفوذ و سيطره سنتي پادشاهي بريتانيا بوده است نيروهاي تزاري تنها راه چاره را براي دسترسي به اقيانوس هند در تسخير ايران و افغانستان مي‌ديدند و براي نيل به اين مقصود نيز از هيچ كوششي فروگذار نبودند. دوره پادشاهي قاجاريان دوره‌اي بود كه روسها حضور پررنگ و چشمگيري در تركمن‌صحرا و دشت گرگان عموما و گمش‌تپه، خوجه‌نفس و جزيره آشوراده خصوصا، داشته‌اند. پرداختن به وقايع اين دوران و نيز دوره كشمكش‌هاي پنهان بين روسها و آلمانها در تركمن‌صحرا در اواخر دوره قاجار و اوايل دوره رضاشاه پهلوي مي‌تواند گره‌گشاي بسياري از ابهامات تاريخي در منطقه باشد. در اين مقاله سعي شده است به حضور روسها در دوره قاجار و علل و انگيزه‌هاي آنها و نيز فرجام حضور نيروهاي روسي در تركمن‌صحرا و دشت گرگان بيشتر پرداخته شود.

پيشينه تاريخي حضور نظامي روسها

[ویرایش]

مناطق گمش‌تپه[1] در طول جغرافيايي 53 درجه و 49 دقيقه و عرض 37 درجه و يك دقيقه؛ استرآباد در طول جغرافيايي 54 درجه و 26 دقيقه و عرض 36 درجه و 49 دقيقه و جزيره آشوراده[2] در طول جغرافيايي 54 درجه و يك دقيقه و عرض جغرافيايي 36 درجه و 45 دقيقه قرار دارند. بهاءالدين كاتب در كتاب تاريخ تبرستان اولين حضور نيروهاي خارجي در اين سامان را در تاريخ 278 هجري قمري ذكر مي‌كند و با توجه به وقايع دورانهاي متأخر تاريخي همچون فرار سلطان محمد (آخرين پادشاه خوارزمشاهي) به اين منطقه، حمله نيروهاي روس به نواحي آسياي ميانه و تسخیر کشورهای آن سامان اهميت استراتژيك اين ناحيه بيشتر آشكار مي‌گردد.

حضور رسمي روسها در دوره قاجار در جزيره آشوراده و منطقه استرآباد به زماني برمي‌گردد كه هيأت حاكمه ايران براي سركوبي تركمنهاي يموت گمش‌تپه، خوجه‌نفس و سلاخ و نيز طوايف عمده واقع در آق‌قلعه و اطراف گنبد قابوس كنوني تا منطقه گوكلان خواستار حضور نيروهاي روسي در منطقه مي‌شود و اين نيروها به بهانه كمك به اردشير ميرزاي قاجاري و به همراه دو كشتي وارد جزيره آشوراده مي‌شوند. ورود اولين نيروهاي روسي در آن برهه به سال 1836 ميلادي( برابر با 1253 خورشيدي) برمي‌گردد. و نيروهايي كه به بهانه كمك به دولت ضعيف قاجاري وارد منطقه شده بودند خود به نيرويي اشغالگر تبديل شدند كه بيش از يك سده در جزيره آشوراده و نيز استرآباد نيروهاي خود را مستقر كرده و بر تمام فعاليتهاي سياسي و نظامي اين منطقه مهم از ايران نظارت داشتند.

همزمان با ورود نيروهاي روسي به جزيره آشوراده، آنان اين منطقه را به يك منطقه نظامي تبديل كردند و شروع به احداث ابنيه و مستحدثات در اين ناحيه كردند به طوري كه از همان ابتدا ساخت خانه‌ها، بيمارستان و پادگان نظامي را در آشوراده پي گرفتند.كاپيتان مكنزي كنسول انگليس در ايران درباره حضور نيروهاي روسي در آشوراده مي‌نويسد:

" مهم‌ترين اشتباهي كه مرتكب شدند [ مقصود اشتباه دولت ايران است] در سال 1813 بود كه حق نگهداري كشتي جنگي روي درياي خزر را از دست دادند ولي اكنون چاره‌اي ندارند. آن اشتباه و سپس اشتباه واگذاري آشوراده به روسها، باعث شده است كه آنها به بهانه سركوبي تركمنها براي خود اعتباري بدست آورند..."

در سال 1842 بين تركمنهاي گمش‌تپه و خوجه‌نفس و نيروهاي روس مستقر در آشوراده درگيري خونيني درگرفت و به اين بهانه روس‌ها نيروهاي خود را در جزيره و همينطور بندرجز و استرآباد افزايش دادند و بر تعداد كشتي‌هاي خود نيز افزودند.

روس‌ها ابتدا در آشوراده بزرگ (آشوراده مياني) ساخت قلعه‌اي حصين و استوار را آغاز كردند و اين قلعه به همراه چند سربازخانه و عمارت‌هاي مسكوني و بيمارستان از مهمترين تأسيسات روسها در آشوراده بوده است كه هنوز هم بقاياي آنها در آشوراده مياني و در حدود ده كيلومتري بندرتركمن باقي مانده است. (البته بعدها با اهميت يافتن بخش شرقي جزيره و احداث بندر تركمن و راه‌آهن سراسري شمال به جنوب و در خلال جنگ جهاني دوم روسها نيروهاي خود را به بخش خاوري جزيره موسوم به آشوراده كوچك انتقال دادند و در آنجا نيز هم‌اكنون قلعه‌اي مثلثي از آنها به‌يادگار مانده است.[3]) روسها آنقدر در عزم خود براي اشغال جزيره آشوراده و استوار بودند كه حتي وقعي به نامه اميركبير به كنت نستلرد( وزير خارجه وقت روسيه) ننهادند و با وجود قبول تعلق آشوراده و پيرامون آن به دولت ايران از تخليه آن خودداري نمودند. اميركبير طي نامه‌اي در ربيع‌الاول 1266 هجري.ق (1850 ميلادي) به كنت نستلرد وزير خارجه وقت روسيه تزاري نوشت:

«… البته مسموع داشته‌ايد كه توقف بحريان (نيروهاي دريايي) و سفائن آن دولت بهيه (روسيه) در جزيره آشوراده، ملك طلق اين دولت (ايران) زياد مايه استيحاش شده است … قراري بر تخليه جزيره آشوراده ملك دولت عليه ايران خواهند فرمود.»

ولي وزير خارجه روسيه تزاري در پاسخ 4 آوريل 1850 به نامه اميركبير اشاره‌اي به خروج نيروهاي روس از آشوراده نكرد. دولت روسيه براي كنترل تركمن‌صحرا و استرآباد در دوره قاجاريه امكانات نظامي فراواني به جزيره آشوراده گسيل داشت. بهلر، استاد مدرسه دارالفنون و كارشناس نظامي نيز درباره سفر خود وامكانات نظامي روسيه در آشوراده مي‌نويسد:

"… در آشوراده اوقاتي كه كمترين [نيروي دريايي روسيه] در آنجا بود يك كشتي جنگي بود كه به زرب و روف سپرده شده بود. مشتمل بر شش عراده توپ كه هر يك از گلوله‌هاي آنها پانزده سير وزن داشته و سه كشتي ديگر نيز به همان طريق در آنجا بود ولي از آهن كه در تيج نيو كرف ساخته شده بود…صاحب منصبان روس با حكيم آنها در آشوراده بيست نفر مي‌باشند و در خانه دريابيگي آنها درنهايت جزيره مذكور در طرف غربي واقع است، مشتمل بر دو اتاق و يك تالار بزرگي كه در ميان آنها چهار عراده توپ با همه اسبابش مي‌باشد… در آن جزيره سربازخانه كوچكي ساخته‌اند و به جهت كمي مكان دو كشتي كهنه در لب خشكي آنجا براي محبس و سربازخانه نگه داشته‌اند. يكي از آنها چهار عراده توپ دارد كه توپچيان در آن مشق مي‌كنند و اين توپها به قدري كهنه شده‌اند كه نشان عقاب امپراطوري از روي آنها محو و پاك شده است و سربازهاي آنها بسيار پاكيزه و تميزند وجيره و مواجب آنها را زود به زود مي‌دهند و به قدري آذوقه دارند كه از مصرف خودشان زيادتر است و اهل كشتيهاي دولتي آشوراده در درياي قرادنگيز [درياي سياه] در كشتيهاي جنگي دولتي خدمت كرده‌اند و اينها چنان ماهرند كه هم خدمت كشتي مي‌دانند و هم سربازي و توپچي‌گري. و هر يك از اينها تفنگي دارند كه به قدر يك هزار و صد ذرع از محل قراول مي‌زنند. و مريضخانه آنجامشتمل است بر بيست خوابگاه و رختخواب كه همه پاك و باصفا هستند و اكثر ناخوشي آنجا نوب است… هرگاه دولت روس بخواهد با دولت ايران مخاصمه كند، در مدت يك هفته هر قدر قشون و آذوقه كه بخواهد مي‌تواند از حاجي‌ طرخان به سر حد آشوراده بفرستد و با اين اغتشاش سرحد هرچه راي آنها قرار بگيرد مي‌توانند بكنند. بنابراين، اين همه تداركاتي كه مردم ميگويند، در آشوراده لازم نخواهد بود و در آن جزيره علاوه بر كشتيهاي مذكور، كشتيهاي روسي بدين ترتيب وجود داشت:

1- كشتي موسوم به كاما و درآن چهار عراده توپ سه پوند مي‌باشد. 2- كشتي بخاري از آهن با نام ولگا داراي پنج عراده توپ سه پوند است و وزن گلوله‌هاي آن يك چهار يك است. 3- كشتي بخاري ديگر بدون نام 4- كشتي به نام كولت تران تولا و رنگ آن سفيد، در فنلاند آن را ساخته‌اند. اين كشتي بادي بسيار سريع الحركت است و به سرعت راه را طي كرده چهار عراده توپ سه پوند و يك عراده توپ نه پوند در آن است. 5- چهارده كشتي تجاري كه بعضي از آنها به جهت بارگيري پنبه و ميوه‌هاي خشك به آنجا مي‌آيند..."

اين‌گونه است كه آرمينيوس وامبري( سياح مجار و مأمور انگليس) در سفر خود به آشوراده به سال1863 در تعريف اين جزيره مي‌نويسد:

«آشوراده جنوبي‌ترين نقطه آسياست كه متعلق به روسها مي‌باشد و بيش از 25 سال است كه بطور قطع به چنگ تزار افتاده است.»

وي از اين جزيره به عنوان يك شهر كوچك شبه‌اروپايي ياد مي‌كند كه توسط روس‌ها اداره مي‌شود و در آن روسها براي خود امكانات زندگي و زيست فراهم آورده‌اند و از ايرانيان براي عبور و مرور و تجارت مجوز عبور و مرور مي‌خواهند و از كليسايي زيبا و خوش‌فرم در آشوراده مياني نام مي‌برد كه برج ساعت آن از مسافتي دور در داخل دريا ديده مي‌شد.

درباره كليساي ساخت روسها چارلز فرانسيس مكنزي در سال 1857 ميلادي مي‌نويسد:

" [كليساي جزيره آشوراده] يك ساختمان قشنگ چوبي است كه سقف آن سبز رنگ و روي آن يك صليب قرار دارد اين عبادتگاه كوچك، بسيار مرتب بود و نقاشي‌هايي كه داشت خوشبختانه از سبك قديمي و زشت ارتدكس بيزانس نبود؛ بلكه توسط هنرمندان جديد نقاشي شده بود و «هلن» و «كنستانتين» را نشان مي‌داد."[4]

درباره تعداد نيروهاي روسيه در جزيره آشوراده نيز اعتمادالسلطنه كل ساكنين جزيره را 400 نفر برمي‌شمارد كه شامل سربازان و ملاحان روس و تجار روس و تركمن مي‌باشند. وي بناي معتبر جزيره را كلوپ آن مي‌داند كه از قرار محل سرگرمي و تفريح روسها و سكنه آشوراده بوده است.

همينطور فرانسيس مكنزي كه به اتفاق ليچارف روس به جزيره سفر كرده بود( بتاريخ 1858 ميلادي) در اين‌باره مي‌نويسد:

"نزديك كليسا قبرستاني بود و تعداد صليب‌ها نشان مي‌داد كه ميزان مرگ ومير در آشوراده نسبتاً زياد است. در 1856 ميلادي، 16 ملاح مرده بودند. اين نسبت براي بيست نفري كه در موقع سفر من در آنجا زندگي مي‌كردند، زياد بود. يك سربازخانه [پادگان قديمي روسها] در جزيره هست كه ساختمانش به منتهي درجه مرتب و تميز به نظر مي‌آمد. دو كشتي قديمي نيز در كنار ساحل قرار داشت كه يكي زندان بود. يكي از آنها چهار توپ تقريباً يك كيلو و نيمي دارد كه براي تمرين توپ‌اندازي از آن استفاده مي‌شود و هر دو به قدري كهنه و فرسوده شده‌اند كه عقابهاي امپريال روي آنها به زحمت ديده مي‌شد. تعداد افسران و اطباء و فرمانده روي هم 13 نفر است. بيست نفر ديگر به باكو رفته بودند. اتاق مردها تميز و راحت بود و جيره آنها نيز خوب بود… افسران زياد كار آزموده نبودند و نه دهم سال را در آشوراده زندگي مي‌كنند… بيمارستان آنها 14 الي 15 تخت دارد و هرچند كوچك است ولي دو نفر جراح مسئول آن بودند كه كارشان بسيار ثمربخش است... چند مغازه آهنگري، نجاري، نانوايي، لباسشويي و 45 ساختمان كه نصف آنها فقط كلبه‌هاي مسكوني بودند وجود دارد ..."

وي اعتقاد دارد اگر روسها بخواهند با نيروهاي ايراني درگير شوند در مدت كوتاهي مي‌توانند نيروهاي كمكي به آشوراده بفرستند و تمام قواي ايراني را درهم بكوبند و به همين دليل آنان به همين تعداد نيروي دريايي و سرباز بسنده كرده‌اند.

چالش بين تركمن‌ها و روس‌ها در تركمن‌صحرا

[ویرایش]

متأسفانه در دوره قاجار تركمن‌ها از دو سو تحت فشار بوده‌اند. از سويي قاجاريان آنها را از جنوب منطقه استقرارشان سركوب مي‌كرده‌اند و از ديگر سو روسها از صفحات شمالي به محدوده زيست تركمنها وارد شده و به آنها حمله مي‌برده‌اند و تركمنها كه در ذات خود به لحاظ فرهنگي قرابتي با روسها نداشتند متمايل به دولت ايران بوده‌اند ولي متأسفانه دولت قاجاري علاوه بر آنكه خود به سركوبي تركمنهاي تركمن‌صحرا و استرآباد مي‌پردازد از يك نيروي خارجي نيز( روسيه) براي سركوب و هزيمت بيشتر تركمنها درخواست كمك مي‌كند!

اين‌گونه مي‌شود كه روسها با حضور خود، اشغال سرزمين آشوراده، گمش‌تپه و خوجه نفس را به طور غيرمستقيم اعلام مي‌كنند ولي بعد از ورود نيروهاي روسي تركمن‌ها به مبارزه با آنها مي‌پردازند و ضرباتي را به نيروهاي بيگانه روس وارد مي‌كنند كه در نوع خود قابل توجه است و چه بسا اگر حكومت قاجار مي‌توانست از اهرم مبارزه جويي تركمنها در برابر روسها استفاده كند امتيازات فراوان را به روسها واگذار نمي‌كرد.در شب عيد پاك (آوريل 1851 ميلادي ـ جمادي‌الثاني 1267) و در زماني كه نظاميان روس ساكن در آشوراده بهمراه خانواده‌هاي خود مشغول برپايي جشن و ميگساري بودند تعدادي از تركمنهاي ايل جعفرباي يموت از گمش‌تپه و خوجه‌نفس به روسها حمله مي‌كنند كه در نتيجه آن تعدادي روس كشته و تعداد زيادي نيز زخمي يا اسير مي‌شوند. اين واقعه كه حاكي از جسارت تركمنها و عدم ترس آنها از روسها مي‌باشد براي دولت روسيه بسيار سنگين مي‌آيد به طوري كه آنها به نظاميان خود دستور مي‌دهند توسط چند كشتي تمام ساحل تركمن‌صحرا را به توپ ببندند. در اين باره ليدي شيل همسر سفير وقت بريتانيا چنين نوشته است:

"در جزيره آشوراده روسها يك پايگاه دريايي ايجاد كرده‌اند تا در آن تسهيلات لازم جهت ناوگان جنگي خود در بحر خزر را تأمين نمايند و البته هيچگاه ديده نشده كه در اين بندرگاه كمتر از دو يا سه كشتي جنگي روسي متوقف باشند. روسها با اينكه علت وجود پايگاه مزبور را ظاهراً حفاظت منطقه از يورش تركمانان عنوان مي‌كنند ولي تا آنجايي كه مشاهده شده هيچگاه قدمي در راه توجيه اين بهانه خود برنداشتند.

در شب عيد پاك و هنگامي كه تمام روسها دور هم جمع شده بودند و به خاطر پايان روزه طولاني «لنت» [روزه‌اي كه مسيحيان به مدت چهل روز مي‌گيرند و در روز عيد پاك به اتمام مي‌رسد] به نوشيدن سرگرم بودند، تركمانان با قايق‌هاي خود در جزيره آشوراده پياد شدند و [روسها] آنقدر مست خواب و سرگرم برنامه‌هاي خود بودند كه حتي از عهده مقابله با آنها برنيامدند. در نتيجه اين حمله عده‌اي از روسها كشته و زخمي در حدود ده، پانزده نفر زن و مردشان هم به اسارت تركمانان درآمدند كه بلافاصله اين عده را با قايق به ساحل منتقل كردند و به صورت اسير در اختيار خود گرفتند. جالبترين و حيرت‌انگيزترين قسمت اين ماجرا نقشي است كه كشتيهاي جنگي روسي به عهده گرفتند، چرا كه روسها يكي از كشتيهاي توپدار خود را در كنار ساحل ايران آوردند و به جاي آنكه درصدد تعقيب و دستگيري مهاجمين برآيند، لوله توپ آن را به سوي ساحل گرفتند و بدون درنظر داشتن هدف معيني به تيراندازي در خشكي پرداختند و هرچه در آنجا وجود داشت در هم كوبيدند. به طوري كه ايرانيها تصور مي‌كردند كشتي روسها هم مثل خودشان در شب عيد پاك، بر اثر افراط در نوشيدن مست شده است! "

تركمنها در طول تاريخ حضور روسها در جزيره آشوراده بارها به‌دليل سوء رفتار نظاميان روس با آنها درگير شدند كه براي هر دو طرف تلفاتي را به دنبال داشته است.

روسها علاوه بر دخالت در امور تركمنها سعي در گرفتن ماليات، تحديد مرزهاي آنها ، جلوگيري از كوچ دامداران تركمن و سربازگيري از ميان تركمنها داشته‌اند به همين خاطر در زمان حضور روسها هميشه فضاي منطقه گمش‌تپه، خوجه‌نفس و جزيره آشوراده ملتهب بوده است. به عنوان نمونه در تاريخ 9 ذيحجه 1334 هجري قمري در پل حاجي‌قره در دو فرسخي شمال استرآباد جنگ سختي بين قشون روس و تركمنهاي ساكن آق‌قلعه و تعدادي از تركمنهاي ساكن تركمنستان كنوني كه از دست روسها به تركمنهاي واقع در تركمن‌صحرا پناه آورده‌اند به وقوع مي‌پيوندد. طي اين جنگ كه دو روز طول مي‌كشد روس‌ها به قتل و غارت تركمنها مي‌پردازند و تركمنها نيز به كمپاني فلاحت روسيه مستقر در تركمن‌صحرا (قره‌بلاغ علي‌آباد كتول) يورش برده، افراد روس را اسير مي‌كنند. روس‌ها همچنين اوبه‌ها(روستاهاي) مسير آق‌قلعه را به توپ مي‌بندند و به آتش مي‌كشند و علت اين اقدام خود را نيز تيراندازي تركمنان از داخل يكي از اوبه‌ها برمي‌شمرند!.در نامه ارسالي «كارگزاري مهام خارجه استرآباد و مضافات» به وزارت امور خارجه در باره اين موضوع چنين آمده است:

تاريخ: 17 ذي‌حجه 1334

نمره: 282

مقام منيع وزارت جليله خارجه دامت عظمته

در ضمن تلگرافهاي رمز نمره 214/272/273/276/279/ تفصيل نزاع تراكمه را با قشون روس به عرض رسانيده و اكنون نيز براي مزيد استحضار خاطر مبارك جسارت مي‌نمايد علت هيجان و اجتماع تراكمه ساكنين خاك روسيه اين بوده كه تقريبا دو ماه قبل به آنها اعلان مي‌شود سالدات بدهند تراكمه هم يك ماه مهلت خواسته و بعد از انقضاي مدت از دادن سرباز امتناع نموده و از آن تاريخ به بعد بناي تمرد و سركشي را مي‌گذارند.تا چند روز قبل كه عده‌[اي]از قشون روس به طرف [تركمن] صحرا مي‌رفته در دو فرسخي استرآباد به آقا سيد محمد نام تركمان آتاباي كه از طايفه دوگونچي بوده و يك نفر تركمان ديگر مصادف شده بينشان نزاع واقع گرديده دو نفر قزاق زخمي و آن دو نفر تركمان هم مقتول شدند.پس از اين اتفاق، تراكمه بناي تاخت و تاز را گذاشته، بعضي از روسها و اجزاي كمپاني فلاحت روسيه را كه در تكير مازو[؟] و حوالي گمش تپه و قره‌بلاغ و غيره كشت و زرع داشتند غارت نموده وبه همين سبب رشته جنگ كشيده شد.نهم شهر[ماه] جاري قشون روس از استرآباد به پل حاجي قره كه [در] دو فرسخي [استرآباد] است رفته، تراكمه هم در آن جا جمع و مشغول نزاع شدند.پس از يك شبانه‌روز جنگ تراكمه فرار نموده و روس‌ها به آق قلعه رفتند. چند آلاچيق از اوبه‌هاي تراكمه آتاباي كه از طايفه صحنه و طعنه و غيره بوده غارت و آتش زده، پنج‌شنبه 13 به استرآباد مراجعت نمودند.روسها تلفات خودشان را سه نفر مقتول و پنج شش نفر مجروح مي‌گويند.ولي به طور تحقيق تلفات طرفين معلوم نيست.سه روز قبل كه چاكر به اتفاق حكومت با قنسول ملاقات نموده، شرحي بر لزوم رفع اين گيرودار و اعاده امنيت اظهار داشت.قونسول جواب گفتند ما از اول راضي نبوديم كار به اينجاها منجر شود بعد از آنكه شرارت تراكمه تكرار يافت و مرتكب چهار پنج حركت خلاف شدند؛ لابد از جلوگيري و تنبيه آنها شديم و علت غارت و آتش زدن اوبه‌هاي حوالي آق‌قلعه هم اين شده در حيني كه قشون ما به طرف آق‌قلعه مي‌رفتند از اوبه‌هاي مذكور به طرف قشون شليك شده بود.حالا را مشغول مذاكره و اصلاح هستيم.قرار است رؤساي تراكمه به اتفاق اكنت روس مقيم بندرجز[بندر گز]به استرآباد آمده، قرار اصلاح گذاشته شود.زياده جسارت نورزيد.الامر الاجل الاشرف مطاع.چاكر ميرزا آقا. ( بايگاني وزارت خارجه، سال 1334 قمري، كارتن 37، دوسيه 39)

روس‌ها همواره مهمترين دليل حضور خود در آشوراده و استرآباد را جلوگيري از غارت اموال ايرانيان توسط تراكمه مي‌دانند در حالي كه بنا به شواهد و به استناد مدارك قطعی، آنان خود به غارت و تاراج اموال و احشام و دارائي‌هاي تركمنها مشغول بوده‌اند. يكي از اسنادي كه در اين زمينه برای ما حائز اهميت است نامه ارسالي وزارت امور خارجه ايران( اداره روس) در 6 رجب 1335 قمري به سفارت روس مي‌باشد. متن اين سند به شرح زير است:

به سفارت روس

[ویرایش]

به طوري كه به وزارت امور خارجه اطلاع رسيده است نظاميان آن دولت بهيه برخلاف وظايف خود در صدد هستند كه به عناوين مختلفه از هر طايفه تراكمه يك عده سوار بگيرند.چون تراكمه اتباع دولت عليه ايران به هيچ‌وجه از اين مسئله تمكين نكرده و موجب بروز مشكلات خواهد بود.بنابراين، با اعتراض به اين قبيل اقدامات بي‌رويه نظاميان آن دولت بهيه محترما خواهشمند است به صدور اوامر مؤثره اكيدا مقرر فرمايند اولياي نظامي استرآباد از اين عمليات كه اسباب هيجان تراكمه و انقلاب آن صفحات خواهد بود احتراز نمايند تا اشكالات حاصله مرتفع شود و نتيجه اقدامات حسنه وزارت امور خارجه را هم قرين استحضار خواهند فرمود.امضاء: نصيرالدوله ( بايگاني وزارت خارجه، سال 1335 قمري، كارتن 37، دوسيه 63)

دولت روسيه در حالي انگيزه خود از حضور در آشوراده را جلوگيري از شورش تركمنها بر عليه حكومت قاجار و حمايت از مردم منطقه استرآباد عنوان مي‌كنند كه خود به‌هنگام نبرد تركمنها با نيروهاي روسيه تزاري دست به دامان فارس‌هاي استرآباد يا بندرگز مي‌شوند و از آنها مي‌خواهند كه تركمنها را نصيحت كنند! به اين ترتيب مي‌توان دريافت كه مناسبات بين تركمنها و فارسهاي استرآباد در آن زمان حسنه بوده است وگرنه نمي‌توان دليلي براي استمداد روسها از استرآباديها براي وساطت پيدا كرد!نمونه بارز عجز روس‌ها از ستيز با تركمنها را مي‌توان در اعلان عمومي كماندر كشتي جنگي روس به نام ليانت مارازوف در 8 دسامبر سال 1918 (3 ربيع‌الاول 1337) كه خطاب به اهالي بندر گز نوشته شده است دريافت. در اين اعلان كه در آرشيو اسناد وزارت امور خارجه ايران (اسناد سال 1337 هـ .ق، كارتون 46، دوسيه 29) نگهداري مي‌شود آمده است:

"... دشمنهاي روسيه كه چشم نداشتند قدرت ما را ببينند سعي مي‌كردند كه شما ايرانيان و تركمانها را ملتفت كنند از بابت خسارت جنگ ملل ملي [ منظور جنگ جهاني اول است] و شورش ميان خود روسيه را از دخلهاي پرقوه و بزرگ بي‌پا شده و قوه ندارد، دشمن ما روسها مي‌گفتند به شما ايرانيان كه اعتنا به روسيه نداشته باشيد زيرا دولت روسيه بي‌پا شده.به اين‌طور گفتگوها كه از دشمن گفته مي‌شد تركمانها گمان مي‌كردند ديگر احدي به ماها زورآور نخواهد كرد زيرا دولت روسيه به گمان خودشان منهدم شده است.آنچه دلشان مي‌خواست مي‌كردند... به خواهش تجارهاي ايرانيان [به] بندرجز كشتي جنگي فرستاديم كه بعضي از حركتهاي وحشيانه تركمان و دزدي كردن در دريا جلوگيري از ايشان نماييم... امروز مجددا من پيشنهاد كردم به خوجه‌نفس و گمش‌تپه و سلاخ‌ها[5]را كه تمام مال دزديده را با دزدها بدهند به من. اگر اين مالها يا دزدها را ندهند به كلي اين نقاط گمش‌تپه و خوجه‌نفس و سلاخ‌ها را از زمين برمي‌دارم. اي اهالي بندر جز ... شما ايرانيان كه هميشه تجارت داريد با تركمانها مي‌توانيد به آنها حالي بنماييد كه آن پيشنهاد خودم را عملي نمايند..."

نكته جالب در اين نوشته‌ي حاكي از يأس و استيصال كوماندر روس اين است كه يك نيروي بيگانه به بهانه سرقت دريايي عده‌اي ناشناس به خود اجازه مي‌دهد شهرهاي تركمن‌نشين را بمباران كند و آنقدر احساس قدرت كند كه بگويد شهرها و مناطق تركمن‌نشين را به‌كلي از روي زمين بردارد! متأسفانه حكومت قاجاري ايران نيز هيچ مخالفتي با اينگونه اعمال روسيه از خود نشان نمي‌دهد و گاها تنها به ارسال نامه به دولت روسيه اكتفا مي‌كند. ضمن آنكه نظاميان روس از اهالي بندرگز مي‌خواهند كه بين آنها و تركمنها واسطه شوند و اين درحالي‌ست كه آنها در همين اعلان نيز علت حضور خود را حمايت از اهالي بندرگز در برابر تركمنها اعلام مي‌كنند!

در همان روز پخش اعلاميه( در تاريخ 8 دسامبر 1918)، روس‌ها كشتيهاي خود در آشوراده را به سوي گمش‌تپه و خوجه‌نفس مي‌فرستند و به بمباران آن مناطق مي‌پردازند.[6]

بعد از بمباران گمش‌تپه و خوجه‌نفس عده‌اي از علما و بزرگان تركمن دو شهر ياد شده در یک اقدام اعتراض آمیز طي نامه‌اي كه از تلگرافخانه بندرگز به تهران ارسال مي‌كنند به اين اقدام دولت روسيه اعتراض مي‌كنند و ضمن آنكه خود را رعيت ايران مي‌خوانند اين عمل روسيه را برخلاف معاهدات و قوانين بين‌المللي مي‌دانند. متن نامه که حکایت از آگاهی بزرگان ترکمن در شهر کمش تپه به معاهدات و قوانین بین المللی دارد به اين شرح است:

(رياست الوزراء)

سواد :تلكراف واصله از بندرجز

تاريخ : 24 قوس 97(13 ربيع الاول 1337)

نمره: 20

مدرسه مروي توسط جناب مستطاب آقا محمد قاسم استرآبادي سلمه‌الله به مقام منيع هيئت وزرا، باز قونسول روس در استرآباد پولتيك {سیاست}منحوس دوره تزاري را تعقيب و تجديد مي‌نمايد.كماآنكه يوم سيّم{روز سوم} شهر جاري{ماه جاری} يك پراخود جنگي روس دركه[را كه] معلوم نيست مسئوليت آنها با كدام منبع رسمي است، غفلتا گمش‌تپه و خواجه نفس را بمبارده {بمباران} نموده، عده[‌اي] نفوس تلف و مبالقي متنابهي [ مبالغ متنابعي]خسارات وارد آورده، در صورتي كه خسارات و صدمات وارده سابق آن‌را تا يك‌سال ديگر هم نمي‌توانيم هموار كنيم.فرضا هم به عناوين مختلف درصدد بهانه جويي برآيند گمش‌تپه و خواجه‌نفس خاك ايران و چاكران هم رعيت ايران هستيم.چنانچه حرفي داشته باشند بايد از مجري رسمي مذاكره نمايند و در اين‌گونه از اقدامات مخالف با قوانين بين‌المللي است.استدعا داريم عاجلا آسايش چاكران را فراهم اورده كه ديگر نظير اين‌گونه اتفاقات واقع بشود[نشود].

دهم شهر جاري سنه 1337 عموم علماء و اعيان كمش‌تپه: رجب آخوندـ امان گل‌دي آخوندـ حاجي مخي ـ خواجه نيازحان ـ حاجي آدينه وردي ـ آقجه باي ـ موحي ـ حاجي مظفرعاشرـ تاج محمد ـ خدرخان ـ بيارم[بيرام]قليج

( سند بايگاني شده در آرشيو اسناد وزارت امور خارجه، سال 1337 هـ .ق، كارتن 46، دوسيه 29)

فرجام

[ویرایش]

اهميت جزيره آشوراده آنچنان بوده است كه بسياري از صاحبنظران سياسي آن‌زمان، حاكمان وقت قاجار را به خاطر واگذاري آشوراده به روسها به بهانه سركوبي تركمنهاي ايران، به بي‌كفايتي محكوم مي‌كردند. به عنوان مثال زماني كه جنگ جهاني اول پايان يافت و به‌هنگام برگزاري كنفرانس صلح اروپا، عبدالحميد طهراني[سمت وي بر نگارنده نامعلوم است و احتمالا از كارگزاران سياست خارجي ايران باشد]طي نامه‌اي كه تاريخ آن 6 جمادي‌الأولي 1337 ثبت شده، به تفصيل اقدام دولت قاجار در واگذاري درياي خزر و روسها را سرزنش مي‌كند و مي‌آورد:

" چنانچه از مطالعه نقشه استنباط خواهند فرمود قريب ربع سواحل درياي مازندران خاك ايران است محروم بودن مملكت ايران از حق كشتيراني و تجارت در دريا طبيعي نمي‌باشد. چنانچه من‌القديم الي كنون تراكمه اتباع ايران با كشتيهاي بداي خودشان در اين دريا سير و تجارت مي‌نمايند. يك وقتي دولت روس بود فشار خفه‌كننده داشت كه هر ساعت مي‌توانست ايران را قبض روح نمايد، لهذا ايرانيها را لفظا از حق كشتيراني و تجارت در خارج آبهاي تريتوريال اين دريا منع كرده بود، اولياي وقت هم نفهميده آب شور و بي‌مصرف را مي‌بخشيدند و حال آنكه اگر چشم بينايي مي‌بود روح و شريان عمده حياتشان همين آب شور بوده است..."

در نامه عبدالحميد طهراني بر اهميت آشوراده و ميانكاله و سواحل خزر در صحراي تركمن تأكيدات فراواني شده است و در جايي ديگر در باب اهميت اين مناطق آمده است:

"... مسئله آشوراده است كه در راپورتهاي معروضه از استرآباد مبسوطا شرح داده، اينك نيز مزيد استحضار خاطر مبارك مختصرا موضوع را توضيح مي‌دهم و اين فقره را نظر به اهميت مخصوصي كه دارد يقين دارم به مثابه روح تمام احتياجات شمالي تلقي خواهند فرمود: آشوراده(عاشوراطه)، منتها اليه شبه جزيره سرتك و پلنگان و از حيث وسعت ارضيه زياده از چند كيلومتر مربع نيست و به واسطه آب دريا كه كمتر از نيم زرع عمق دارد از شبه جزيره معروضه منفصل است به قسمي كه از سرتك به آشوراده پياده و سواره اسب مي‌توان عبور كرد.لهذا، آشوراده قيمت مادي چنداني ندارد، ولي چون دردهنه خليج استرآباد و به منزله قراولخانه مستحفظ سواحل خليج مذكور(بندرگزـ قره صو[قره سو] ـ دهنه باغوـ شاه‌كيله ـ و غيره) و سواحل شرقي درياي مازندران ايران واقع است فوق‌العاده مهم و قيمتي و به عقيده فدوي بزرگترين و گرامي‌ترين دروازه شمالي ايران است كه اولياي مقيد به حيوه [حيات] و بقاي استقلال مملكت بايد به هر قيمت و فداكاري شده در حفظ آنجا بكوشند و مادامي كه امر تصرف و استحكام آشوراده تسويه نشده است خود را مالك مازندران، استرآباد بلكه خراسان ندانند..." ( اسناد بايگاني شده در وزارت خارجه، سال 1337 هـ .ق، كارتن 46، دوسيه 26)

البته وزير كبير زيرك ايران ـ اميركبير ـ بارها كوشيد با توسل به ديپلماسي اين نقطه از خاك ايران را به كشور بازگرداند ولي اقدامات او راه به جايي نبرد و قاجاريان كه با دست خود اين گوشه مهم از خاك كشور را به روسها داده بودند و پاي نيروهاي بيگانه را به منطقه باز كرده بودند هيچگاه نتوانستند آنها را با اقدامات ديپلماتيك از آشوراده و استرآباد و تركمن‌صحرا بيرون كنند.

در تاريخ 14 ژانويه 1918 ( برابر با 6 بهمن 1296) و نيز در تاريخ 26 ژوئن 1919( 17 تير 1298) دولتهاي ايران و روسيه در نشستهاي رسمي خود بر حق حاكميت ايران به آشوراده تأكيد نمودند و همچنين در بخشي از عهدنامه مودت ايران و شوروي در تاريخ 26 فوريه 1920 چنين آمده است:

" به واسطه عدم ميلي كه دولت شوروي از استفاده از ثمره غاصبانه دولت تزاري از انتفاع از جزاير آشوارده وجزاير ديگري كه در سواحل ولايت استرآباد ايران واقع مي‌باشد صرفنظر كرده و همچنين قريه فيروزه با اراضي آن كه طبق قرارداد 28 May 1893 از طرف ايران به روسيه انتقال داده شده است به ايران مسترد مي‌دارد…»

اين عهدنامه و ساير عهدنامه‌هاي مشابه مانع از ادامه حضور غاصبانه شوروي(روسيه) در ايران و در آشوراده و استرآباد نشد. بعدها با آغاز فعاليتهاي آلماني‌ها در شمال ايران و احداث راه‌آهن سرتاسري بندرتركمن به خليج‌فارس(بندر امام خميني) در بحبوحه آغاز جنگ جهاني دوم روس‌ها بر كنترل مناطق تركمن‌صحرا از طريق كنسولگري‌هاي خود در استرآباد و گنبدقابوس و نيز پادگان آشوراده شدت دادند و در آغاز جنگ جهاني دوم عملا شيرازه كار از دست حكومت پهلوي در رفته بود و تمام اختيارات راه‌آهن و گمرك بندرتركمن در دستان نيروهاي روسيه شوروي قرار گرفته بود. نمونه گزارشهاي گمرك بندر تركمن در طول ساليان جنگ جهاني دوم و نيز گزارشهاي شهرباني بندرتركمن مؤيد اين نكته تلخ است كه در زمان جنگ جهاني دوم و دوران حكومت پهلوي نيز ايران عملا اختياري براي اداره اين نقطه از خاك خود نداشته است و اين نيروهاي بيگانه روس بوده‌اند كه براي آن مناطق قانون تعيين مي‌كرده‌اند. گزارش گمرك بندر تركمن به اداره كل گمرك در اين زمينه خواندني‌است:

رونوشت 2248 مورخه 26/8/24 ، گمرك بندرشاه[ بندر تركمن]

[به ]اداره كل گمرك – موضوع گذرنامه

در نتيجه اجراي مرقومه محرمانه شماره 56585 مورخه 16/8/1324

از شهريور ماه 320 (1) تاكنون هميشه معروض داشته است كه بندر و باراندازها (و) محلهاي گمرك از يد اختيار گمرك محل خارج و كاملاً در اختيار و قبضه ارتش سرخ قرار گرفته است و اين محلها نقاط ممنوع قلمداد گرديده است و تصور مي‌رفت كه پس از خاتمه جنگ ژاپن و پايان يافتن محمولات ترانزيتي از ايران براي شوروي كه قريب سه ماه است آخرين موجودي در باراندازها حمل گرديده اين مناطق از ممنوعيت خارج شده و تدريجاً گمرك خواهد توانست وظايف خود را تا حدي انجام و مراقبت نمايد. مع‌التاسف عمل تا به اين ساعت به همان وضعيتي بوده كه از اول شهريور ماه 320 (1) شروع گرديده و هيچ‌گونه تخفيفي داده نشده و گمرك فعلي كه از محل خود رانده شده فعلاً در فاصله سه كيلومتر از بندر واقع و هيچ‌گونه راه ارتباطي ندارد كه از كوچكترين واردات يا صادرات و يا عبور و مرور اطلاعي حاصل نمايد.

2- در گذشته نيز بطور كلي مرتباً گزارش داده است كه گمرك محل از وظايف خودبازمانده و اساساً راهي ندارد كه اقدام به انجام كوچكترين وظيفه خود داشته باشد چه رسد به مراقبت ورود و خروج اشخاص و دقت در كميت و كيفيت آن. 3- در ظاهر امر چنانچه مشاهده مي‌گرديده است به طور دائم ورود و خروج سربازان شوروي از بندر ادامه دارد و البته پرواضح است كه طبق مقررات نظامي و جنگي هميشه اين حركت طوري انجام يافته كه هيچ گونه انعكاسي در خارج پيدا ننموده و فقط وقتي كه نفرات با راه‌آهن حمل و نقل داده مي‌شوند مي توان تفره نمود كه عده به نقاط معينه در حركت مي‌باشند. حالا تعداد اين نفرات چه و مقصد كجا است استطلاع از آن براي اداره گمرك غيرممكن است. 4- براي آنكه كاملاً وضعيت ورود و خروج اشخاص از بندر شاه[بندر تركمن] و مرزهاي ابواب جمعي اين ناحيه روشن شده باشد توضيح داده مي‌شود كه از شهريور ماه 1320 الي كنون در دفاتر اربعه گذرنامه ورود و خروج يك مسافر ثبت نگرديده حتي تلگراف 23271، مورخه 23/3/21 كه ورود بدون رواديد دامپزشك تبعه شوروي مورد دستور قرار گرفته بود، ورود و خروجش را از هيچ يك از نقاط مرزي مطلع نگرديده در صورتي كه اين موضوع به وسيله مقامات عاليه كه سبب صدور تلگراف مزبور باشد اقدام گرديده بود. از اظهار اين جمله ناچار است كه بطور قطع اشخاص غيرنظامي كه عبارت از مامورين سياسي، تجارتي و حمل و نقل وغيره باشند. از اين بندر مرتباً اياب و ذهاب به خارج داشته‌اند و به طور كلي طبق مرقومه شماره 2599 /35443 مورخه 3/6/21 كه متضمن رونوشت يادداشت مورخ هفتم اوت سفارت شوروي بود و مي‌بايست اتباع غير نظامي شوروي خود را مقيد به رعايت مقررات گمركي ايران بدانند در حالي كه در اين باره كوچكترين رعايتي در بندر شاه[ بندر تركمن] نشده و اگر گفته شود كه از اين بندر مسافر غيرنظامي وارد و خارج نگرديده آخرين دسته اشخاص غيرنظامي كه در تاريخ 22/7/1324 كه قريب پنجاه نفر مي‌شدند وارد در تهران اقدام به تاسيس سيرك نموده ونمايش مي‌دهند از اين بندر وارد و به وسله راه‌آهن به مركز حركت داده شدند در حالي كه به هيچ وجه گمرك نتوانسته كوچكترين اطلاعي در موقع ورود آنها به دست آرد."

در هر حال بندر تركمن و راه‌آهن سراسري ايران در جنگ جهاني دوم آنچنان براي نيروهاي متفقين حائز اهميت بوده‌اند كه به ايران به‌سبب وجود راه‌آهن شمال به جنوب و تأمين نيازهاي تداركاتي جبهه روسيه، پل پيروزي لقب داده‌اند و طبيعي‌ست كه روسها اين منطقه مهم را زير نظر بگيرند. به همين دليل بود كه روس‌ها تا پايان جنگ جهاني دوم از قبول تخليه جزيره آشوراده و بندرتركمن استنكاف ورزيدند.

بعد از جنگ جهاني دوم و با تغيير معادلات سياسي جهان و تغيير اولويت‌هاي سياسي روسيه ؛ منطقه تركمن‌صحرا و بويژه بندرتركمن و آشوراده از اهميت سابق افتادند و روسها بعد از حدود 110 سال اشغال نظامي تركمن‌صحرا و جزيره آشوراده، آنجا را ترك كردند و به كشور خود بازگشتند.

منابع

[ویرایش]

1. بهلر. سفرنامه بهلر. به كوشش خداپرست. توس. 1356

2. سارلي، ارازمحمد. تاريخ تركمنستان. مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت خارجه. 1373

3. شميم، علي‌اصغر. ايران در دوره قاجار. 1342

4. شيل. خاطرات ليدي شيل. حسين ابوترابيان. نشر نو. 1369

5. فرهنگ جغرافيايي آباديهاي كشور( جلد29): شاهرود(گرگان). اداره جغرافيايي ارتش. 1367

6. كاتب، بهاءالدين محمد. تاريخ طبرستان. به تصحيح عباس اقبال. ج1 . به اهتمام محمد رمضاني

7. كم، احمد.آشوراده جزيره اي اسرارآميز.زمان(نشريه).شماره 43. 1379

8. گزارش ماه(نشريه داخلي سازمان ميراث فرهنگي).شماره 16. اسفند 1379

9. گلي، امين‌الله. تاريخ سياسي اجتماعي تركمنها. نشر علم. 1366

10. مكنزي، چارلز فرانسيس. سفرنامه شمال. منصوره اتحاديه. نشر گستره. 1359

11. وامبري، آرمينيوس. سياحت درويشي دروغين. فتحعلي خواجه نوريان. علمي و فرهنگي. 1374

12. اسناد و مدارک موجود در آرشیو اسناد وزارت امور خارجه ایران


پانويس

[ویرایش]

1 گمش‌تپه در زبان تركمني به معناي تپه نقره‌اي مي‌باشد و اين شهر بندري كه سابقا و در زمان صفويان و قاجاريان از مهمترين مراكز شهري تركمن‌صحرا و استرآباد بوده است بعدها به علت عقب‌نشيني دريا از رونق سابق افتاد . هم‌ا‌كنون در سه كيلومتري دريا قرار دارد. گمش‌تپه مهمترين مركز شهرنشيني تركمنها از دوره صفويه تا كنون بوده است و هم‌اكنون در تقسيمات كشوري جمهوري اسلامي ايران گميشان نام گرفته است.

2 آشوراده در اصل واژه‌اي تركمني مشتق از دو كلمه آشير و آدا مي‌باشد. آشير از اسامي خاص و قديمي تركمني است و آدا در زبان تركمني به معناي جزيره مي‌باشد( جزيره آشور). برخي نيز به اين جزيره "مالاشير"(مال آشير) مي‌گويند و اعتقاد دارند كه در ساليان گذشته تراكمه دامهاي خود را جهت تعليف به اين جزيره مي‌بردند به اين‌ترتيب آشير از مصدر "آشيرماق"( رساندن) مشتق شده است.البته در مورد واژه "مال آشیر" شاید این نکته ای که یکی از دوستان محقق به آن اشاره کرده اند درست تر باشد که "مال" در زبان روسی به معنای کوچک می باشد و منظور از مال آشیر همان آشوراده کوچک می باشد. ولي جزيره به همان نام اصلي (آشوراده) معروف‌ شده است.

3 اين قلعه به مساحت قريب به 600 متر مربع در شمال‌شرقي جزيره آشوراده واقع است. تاريخ ساخت بنا مربوط به 1312 خورشيدي مي‌باشد و داخل قلعه داراي دو اتاقك نگهباني، سربازخانه، اصطبل و آب‌انبار مي‌باشد.ارتفاع ديوارهاي قلعه 6,30 متر و ورودي آن از ضلع جنوبي مي‌باشد. در سه وجه قلعه نيز سه ستون ديده‌باني قرار گرفته است.

4 نگارنده طي گشت و گذاري كه در اين ناحيه به عمل آورده است اثري از كليساي مزبور و پي آن به‌دست نياورده است و احتمالا اين كليسا در اثر نبردهاي بين تركمنها و روسها به آتش كشيده و از بين رفته است ولي آثاري از سربازخانه‌ها و قلعه‌هاي روسها در آشوراده مياني( حدود 6 كيلومتري داخل جزيره آشوراده از سمت شرق به غرب) به چشم مي‌خورد و همينطور آثاري از پي بناهاي آجري كه در زير ماسه‌هاي ساحل جزيره مدفون شده‌اند.

5 اين روستا در سه كيلومتري شرق خوجه‌نفس قرار دارد و نقش مهمي در تاريخ تركمن‌صحرا داشته است و قیام آنه گلدی حان یکی از قيامهاي مردم تركمن از اين روستا آغاز شده است. که متاسفانه با خیانت یکی از سرسپردگان رضا شاه به نام نایب ملا قرا حسین وهمدستش رجب چوگان از پشت سر مورد هدف قرار گرفت وشهید شد.روستاي سلاخ در زمان رضاشاه توسط شخصي به نام سروان بصير به آتش كشيده شد و مردم آن روستا قتل عام شدند. هم اكنون اين روستا بصيرآباد نام دارد.

6 گويا علت شروع اين درگيري بين تركمنها و روسها نيز آن بوده است كه كشتي حامل تجار روس از آشوراده به سمت انزلي حركت مي‌كند و در بين راه و در حدفاصل خوجه‌نفس و گمش‌تپه عده‌اي از سارقين تركمن به كشتي آنها دستبرد مي‌زنند و در همان‌حال عده‌اي ديگر از تجار تركمن كه به سوي آشوراده در حركتند مسافرين را از دست سارقين نجات مي‌دهند ولي بخشي از اموال آنها به سرقت مي‌رود و اين امر باعث مي‌شود روسها گمش‌تپه و خوجه‌نفس را با تمام مردم ساكن در آن به توپ ببندند.

  • حضور روس‌ها در جزيره آشوراده، گمش‌تپه و استرآباد در دوره قاجار به روايت اسناد، مدارك و سفرنامه‌ها: احمد خاتمي‌نيا

آمار کذب و جانبدارانه

[ویرایش]

در مورد مقدار جمعیت ترکمن‌ها در ایران آمار بسیار اشتباهی نوشته‌اید که قابل استناد نیست(من فکر کنم سازمان سیا تا کنون دفتر ثبت احوال در ایران نداشته و فقط تخمین می‌زند) آیا شما قبول دارید اکثر ترکمن‌ها در استان گلستان زندگی می‌کنند؟و قبول دارید که حدود نیمی از جمعیت این استان مازندرانی الاصل و در شرق این استان روستاهای کرمانج نشین وجود دارد؟و تمامی توابع و خود شهرستان مینو دشت این استان مکانی برای کوچ زمستانه ایلهای کرمانج هست.(اگر قبول ندارید می‌توانید به شهرستان گرگان سفر کنید و بافت جمعیتی آنجا را از نزدیک مشاهده کنید) بنا بر آمار ثبت واحوال ایران (سال 1375)مقدار جمعیت این استان به حدود 1،426،288 نفر برآورد شده که ترکیب جمعیتی آن از ترکمنان ،فارس ،ترک ، بلوچ وسیستانی ، و کرمانج تشکیل شده( شهرهای برجمعیت استان مانند کرد کوی ،بندر گز ،علی آباد کتول، رامیان ،آزادشهر مازندرانی نشین هستندو بخش مراوه تپه وکلاله کرمانج نشین هست).تنها شهرهای بندر ترکمن و آق قلا و گنبد کاوس و قسمتی از گرگان ترکمن نشین هستندیعنی کمتر از 750،000 نفر از این استان ترکمن هستند.حال با چه استدلالی تعداد ترکمن‌ها را ۱٬۳۲۸٬۵۸۵ در این سایت آورده‌اید.فکر کنم آمار مرتبط با سازمان جاسوسی امریکا چیزی نیست که برای این دانشنامه آزاد قابل استناد باشد. این آمار تنها برای منافع خاص امریکا در آسیای میانه و خاورمیانه تهیه شده و جنبه علمی و مدرک وار ندارد . لطفا در انتخاب منبع دقت فرمایید

سازمان سیا مطمئناً اطلاعاتش از شما خیلی دقیق‌تر است چون مراوه تپه و کلاله کرمانج نشین نیستند تعداد بسیار اندکی عشایر کرمانج دارد که گروهی از آن‌ها یکجانشین شده‌اند و خیلی زیاد باشند یک درصد از کل جمعیت دو شهرستان است.--همان (بحث) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۲:۲۱ (UTC)پاسخ
خواهشن حداقل به موضوع استان گلستان همین سایت مراجعه کنید.حالا حضور کرمانج‌ها را انکار کردید اما جمعیت مازنیها را چگونه می‌خواهید انکار کنید(بنا بر اطلاعات آماری همین سایت ویکی پدیا بیشتر از 50 درصد استان اصالتا مازنی و دیگر اقوام هستند.و کمتر از 33% ترکمن هستند .علاوه بر این تعداد ترکمن‌های خراسان هم در حالت خوشبینانه بیشتر از 20 هزار نفر نیستند .
اگر منبع دیگری در مورد جمعیت ترکمن‌ها دارید. به مقاله اضافه کنید. ولی در هر صورت تنها راه برای به دست آوردن آمار دقیق سرشماری است که در ایران در سرشماری قومیت و زبان سوال نمی‌شود. پس منابع همه برآورد است و می‌شود از آن‌ها ایراد گرفت. بعد هم فقط نباید جمعیت استان گلستان و خراسان را در نظر بگیرید. ترکمن‌های مهاجر مثل تقریباً همهٔ اقوام دیگر در خیلی از شهرهای کشور حضور دارند که محاسبه‌اش خیلی مشکل است.--همان (بحث) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۱۷ (UTC)پاسخ
من آمار سایت سی آی ای را در بسیاری از موارد دیده‌ام و آن را بسیار منطقی یافته‌ام.مناطق شمالی استان خراسان نیز ترکمن دارد و از گرگان به سمت بالا نیز تقریبا تماما ترکمن هستند که اکثرا نیز در شهرها نیستند و زندگی کوچ نشینی دارند.در بخش مردم مقاله استان گلستان نیز تنها نیمی از جمعیت یک میلیونی ترکمنان را در استان گلستان دانسته است که منبعش هم سی آی ای نیست و اتفاقا بر خلاف گفته شما اصلا درصدی از جمیعت ترکمنان را در شهر گرگان متصور نشده است.در سفر خود بنده نیز به استان گلستان و ترکمن صحرا کاملا متوجه مرز قومیتی در این استان شدم بطوری که در شهر گرگان یا علی آباد به ندرت پوشش ترکمنی دیده میشد ولی در نواحی شمالیتر کاملا جو شهرها متفاوت از سایر نقاط بود که با توجه به عدم تمایل شدید بیشتر ترکمنها به تداخل با سایر اقوام غیرترکمن و غیرسنی (که عموما از طرف ترکمنها فارس نامیده میشوند) این امر طبیعی است.IR00NY ‏۴ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۰۸ (UTC)پاسخ

پیوندهای خارجی اصلاح شدند (سپتامبر ۲۰۱۹)

[ویرایش]

سلام همکاران ویرایشگر.

من به‌تازگی ۱ پیوند خارجی موجود در ترکمن‌ها را اصلاح کردم. لطفاً ویرایشم را بازبینی کنید. اگر پرسشی دارید یا می‌خواهید ربات پیوندها یا چند صفحه را نادیده بگیرد، لطفاً این راهنمای ساده را برای دریافت اطلاعات بیشتر ببینید. من تغییرات زیر را انجام دادم:

لطفاً برای اصلاح خطاهای ربات به راهنما مراجعه کنید.

با احترام.—InternetArchiveBot (گزارش اشکال) ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۳۴ (UTC)پاسخ

پیوندهای خارجی اصلاح شدند (اکتبر ۲۰۱۹)

[ویرایش]

سلام همکاران ویرایشگر.

من به‌تازگی ۱ پیوند خارجی موجود در ترکمن‌ها را اصلاح کردم. لطفاً ویرایشم را بازبینی کنید. اگر پرسشی دارید یا می‌خواهید ربات پیوندها یا چند صفحه را نادیده بگیرد، لطفاً این راهنمای ساده را برای دریافت اطلاعات بیشتر ببینید. من تغییرات زیر را انجام دادم:

لطفاً برای اصلاح خطاهای ربات به راهنما مراجعه کنید.

با احترام.—InternetArchiveBot (گزارش اشکال) ‏۱۶ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۲:۳۳ (UTC)پاسخ

صفویان

[ویرایش]

صفویان به اشتباه در این مقاله از سلسله های ترکمان ها یاد شده که این مورد درست نیست و ایشان از نوادگان فیروز زرین کلاه که یه کرد بود میباشند حمید اسلام دوست ناوی (بحث) ‏۲۶ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۳۲ (UTC)پاسخ

صفوی ها از قبایل ترکمان بودند و نسبشان به گفته خودشان عرب و سید بوده اند که اسنادش اخیراً کشف شده است، ولی در برخی منابع نسبشان به شخصی بنام فیروزشاه زرین کلاه (قزلباش) الکبردی السنجانی می رسد که در منابع رونوشت بعدی الکبردی به الکردی جعل شده است(برای تاریخ سازی برای قوم کرد) . الکبردی مربوط به منطقه ای در قفقاز بنام کاباردینو بالکاریا می باشد. 5.160.215.202 ‏۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۳ (UTC)پاسخ

طوایف ویکی سازی و اضافه شود

[ویرایش]

http://www.bayragh.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=213


تركمنها به قبایل و تیره های متعددی تقسیم می شوند كه در ذیل نام آنها را می آوریم: عالی ایلی، چاودار، یمرلی، ارساری، سالور، ساریق، تكه، یموت، گوكلان. اكنون به بررسی محل زندگی و خصوصیات آنها می پردازیم با توجه به اینكه بیشترین اطلاعات در كتابهای مختلف در مورد سه طایفه تركمن یعنی تكه، یموت و گوكلان آمده است در مورد سایر طوایف تركمن فقط به معرفی و توضیحی مختصر اكتفا می كنیم.

تركمنهای عالی ایل آل ایلی یا علی ایلی ها عمدتاً در ناحیه اندخوی در مرز شمالی افغانستان ساكن بودند، هر چند كه بخش كوچكی از این قبیله در مرز شمالی و ایالات قوچان و دره گز ایران زندگی می كردند و تابع امیر افغانستان بودند.

تركمنهای چاودار چاودر یا چودیرها در منطقه بین مانقشلاق و خیوه زندگی می كردند تیره‌های عمده آنها از بحر خزر تا «كهنه اورگنچ» و «بولدومساز» و «پرسو» و «گوگ‌ جق مرو» متفرق می‌باشند.

تركمنهای یمرلی یمرلی ها در سمت شرقی آمو دریا ساكن بودند.

تركمنهای ارساری این قوم تركمن در ساحل چپ آمو دریا از بخارا گرفته تا بلخ و سرزمین داخل افغانستان سكونت داشتند. ارساری ها یكی از قبایل كثیرالعده تركمن در آسیای میانه بودند. بعد از غلبه روسها بر تركمنستان، اكثر ارساریها به دولت روسیه توسط بخارا خراج می پرداختند و تعداد كمی از آنها تبعه افغانستان بودند. اكثر آنها اسكان یافته بودند؛ آنها در روابط بین خانات بخارا و افغانستان نقش عمده داشتند و منتصب به چند تیره می شدند. الف- قارا، ب- باكول، ج- آلاچا، هـ - اوكا.

تركمنهای سالور سالورها یكی از قدیمی ترین قبایل تركمن بودند. احتمالاً تعداد آنها قبل از جنگها و مهاجماتی كه موقع انتقال قسمت عمده تركمنها توسط سلجوقیان از آسیای مركزی به غرب روی داد بیشتر بود. سالورها در شرق سرزمین تكه، بین سرخس و رود مرغاب، می‌زیستند. و در اواخر دوران صفوی تركمنهای سالور در ناحیه «اتك» و «آخال» مسكن گرفتند و بعد از مرگ نادرشاه حركت تدریجی خود را به سوی خراسان آغاز كردند. سالرها در دوران پادشاهی فتحعلیشاه خود را به رود تجن رساندند عباس میرزا نایب السلطنه درگیریهای زیادی با این اقوام داشته است. سرانجام وی برای ریشه كن كردن این قوم در 12جمادی الثانی 1248هـ. ق. راهی سرخس شد و عده زیادی از سالرها را اسیر كرده به مشهد آورد. تقسیم بندی آنها به قرار ذیل است: الف- یلواج (یالاواچ) ب- قره‌مان ج- آنابوگلی. كه هركدام از این طوایف نیز خود به شعبات مختلفی تقسیم می شوند.

تركمنهای ساریق یك قبیله قدیمی دیگری بودند كه در ناحیه پنجده كنار رود مرغاب، شرق سالورها ساكن بودند. اینها هم مانند سالورها به شجاعت مشهورند و مانند آنها تعدادشان بعجله روبه كاهش گذاشته است. این طایفه به قبایل متعددی با نامهای خراسانلی، بیراج، سوخته، آلاشا، هرزقی تقسیم می شوند كه هركدام دارای شعبات مختلفی هستند. ساریق ها در كنار رودخانه مرغاب اشتغال دارند و به این واسطه به زراعت و باغبانی می پردازند. گله‌های زیاد گوسفند و شتر كثیر دارند كه نزدیكی رودخانه قاراتپه در دامنه شمال پاروپامسیوس خوراك فراوان به جهت آنها موجود است.

تركمنهای تكه تكه بزرگترین و نیرومندترین قبیله تركمنهاست كه نفوذ آنها در كشورهای مجاور بلكه در میان كل مردم تركمن محسوس بود. قدرت فزاینده تكه، رهبریت تركمنها را به آنها داد. همانطوریكه در واقع اسم آنها هم تلویحاً بیانگر آن بود. آنها در آخال و واحه های مرو، و در سرتاسر كویر و اوزبوی، از نزدیك چاههای ایگدی گرفته تا مرزهای واحه خیوه می زیستند. زمانی اكثریت جمعیت تكه در سرزمین آخال ساكن شده بودند، اما بعد از اینكه سدی روی مرغاب ساخته شد، عده ای به واحه مرو انتقال یافتند، كه بدین ترتیب مرو از واحه آخال پرجمعیت ‌تر گردید و بواسطه اسم محل سكنای خود موسوم به آخال تكه و تكه مرو شدند. علت انتقال تكه های مرو از واحه آخال فشار جمعیت و نداشتن زمینهای زراعی كافی و عدم وجود آذوقه در آخال بوده است كه یكی از رهبران تكه بنام قوشیدخان با زدن سدی بر روی رودخانه مرغاب آن واحه را آباد می كند. و تكه های مرو در سال 1835 از آخال تكه جدا می‌شود و در مرو در كنار رودخانه مرغاب سكنی می گزینند. آنچه كه از آنها اطلاع در دسترس است اینكه در آن اوقات عده زیادی از تركمنهای تكه به راهنمائی اورازخان از زمین آخال حركت كرده به مسافت هشتاد ورست به مغرب روستای جیار كه در انتهای هری رود واقع است رسیدند. سی سال بعد تكه ها جنگ خونریزی را با ایرانیهائی داشتند كه از طرف قاجاریه جهت تنبیه و غارت آنها فرستاده شده بودند در این جنگ - كه به جنگ مرو معروف است- تكه ها شكست سختی را بر قشون ایران وارد ساختند. بعد از شكست ایرانیها تركمنهای تكه «تراكمه ساریق وسالور را مطیع خود نمودند و تمام خاك مرو را تصرف كرده و خودرا نه تنها از تبعیت ایرانیها خلاص كردند، بلكه از تبعیت اهل خیوق نیز بیرون آمدند. تكه ها كه از نیرومندترین و شجاعترین طایفه تركمن هستند در مقابل هجوم قشون ایرانی و روسی مقاومتهای زیادی می كنند و شكست زیادی را به این دو مهاجم قدرتمند و نیز حاكم خیوه وارد می سازند. در مورد شجاعت تكه ها در گرگان نامه مسیح ذبیحی اینگونه آمده است كه:«تنها تراكمه تكه سبب هستند كه روسها با هزار زحمت وضع حالیه خود را در آسیای وسطی تحصیل نموده اند و نتوانند روابط خود را در این ممالك وسعت دهند. كار آسانی نخواهد بود كه روسها تراكمه تكه را به اطاعت در آورند. آنچه بیشتر اسباب صعوبت انقیاد تراكمه تكه است نه تنها شجاعت آنهاست كه چندین دفعه علایم آنها به ظهور رسیده است بلكه میل زیاد آنها به آزادی می‌باشد.» مسكن دائمی تكه ها نوار باریكی بود كه در طول كوپت داغ، از قزل آروات تا گاوارز، و دشت حاصلخیز مرغاب قرار داشت. به گفته گرودكوف، اكثر دهات تكه مخصوصاً در آخال، بوسیله دیوارهای گلی بلند احاطه شده و بصورت مكانهای استحكاماتی در مسیر رودخانه ها، گاهی تك، بعضی اوقات بصورت جفت و حتی گروههای بزرگتر قرار داشتند. مهمترین اینها عبارتند از: در كانال گوزباشی، باگیر، قاری قالا، میراوا، گوكجه، سالیك قالا، قبچاق و عشق آباد؛ در رودخانه كوزلوخ، یمیشان، شوقالا، كیالیجار، باب آراب، گومبت لی، وایزگنت قرار داشت؛ در رودخانه فیروزی ینی سو و رولمتای بوزمین قرار داشت و سرانجام در سكیزیاب، یانگی قالا، گوك تپه ، كهنه گوگ تپه و آخال واقع بود. تكه ها به دو تیره عمده تقسیم می شوند به نامهای توختامیش و اوتامیش، تكه های توختامیش خود به دو تیره بك و وكیل منشعب می شوند كه از هركدام تیره های متعدد دیگری انشعاب پیدا می‌كند. تكه های اوتامیش نیز به دو تیره سیچمازشامل و باخشی شامل تقسیم می شوند كه هركدام از آنها نیز به تیره های كوچكتری تقسیم می شوند.

تركمنهای یموت یموتها از قبایل قدیمی و پرجمعیت تركمن است و آنها نیز به مانند تكه ها از طوایف نیرومند و شجاع تركمن هستند كه در مصاف جنگ با ایرانیان و تزارهای وحشی شجاعت و نیرومندی خود را بارها به ثبوت رسانیدند. یموتها كثیرالعده و شدیداً پراكنده شده‌اند و ساكن مناطق استرآباد تا كراسنوودسك (قزل سو) سواحل شرقی دریای خزر و اطراف خیوه بودند. در گرگان نامه مسیح ذبیحی در مورد معرفی تركمنها مطالب ارزنده ای آمده است كه مختصراً می‌آوریم. «در معرفی تركمنها ‌ ابتدا به آنهایی اشاره خواهیم نمود كه بیشتر در اطراف مشرق سكنی داشته و با روسها بیشتر مربوط بوده و معروفتر از دیگران هستند. نزدیك دریای خزر مابین رودخانه های اترك و گرگان تراكمه قره چوقا كه اصلاً یموت هستند سكنی دارند و همچنین تراكمه بایرام شالی است كه قسمت بیشتر آن در خیوق هستند و حال آنكه به همه جهت به قدر هزار خانواده از تراكمه قراچوقا در خیوق می باشند. تراكمه قراچوقا كه در نزدیكی دریای خزر زندگی می نمایند به دو قسمت تقسیم می شوند: یك قسمت آن شریف جعفربای می باشد كه به قدر هشت هزار خانواده در ساحل دریای خزر زندگی می كنند. قسمت دیگر كه موسوم به آق آتابای یا چونی است به قدر هفت هزار خانواده است كه پهلو بلكه قدری بیشتر در طرف مشرق زندگی می‌كنند. در میان عامه یموت این دو اسم مشهور مقبول است و نژاد شرف و از شرف و چونی از چونی سخت عار می‌كشند و حمایت دارند واتفاق و اتحاد ایشان در واقع سخت و موجب بسی حیرت است كه در حقیقت جزو اخلاق آنهاست. هر خصومت و رنجشی كه درمیان آنها حاصل می شود رنجش و خصومت ایلیت است همین كه پای غیر به میان آمده تمام با هم متفق می شوند در میانه یموت نجبارا «ایگ» و نانجیب را «قول» می‌نامند. ایگ آنهایی هستند كه پدر و مادرشان یموتی است. قول آنهائی هستند كه پدرشان یموت و مادرشان از ولایت است. سرزمین یموت محدود است از شمال به اترك، از مغرب به دریای خزر از جنوب به دهات اتك استرآباد یعنی بلوكات سدن رستاق، استراباد رستاق، كتول، فندرسك و سنگر، همه جا كنار جنگل علامت مرزی است و دشت پهناور ماوراء آن زیر تسلط تركمن ها است. و از طرف مشرق به هرهر و یاس تپه و یك باریكه خاك بی طرفی كه بین اقامتگاههای یموت و گوگلان واقع است. نام ایل یموت ماخوذ از اسم یموت پسر اغوزجك است. یموت صاحب دو پسر به نامهای «اوتلی تمور» و «قوتلی تمور» بوده است، اتلی تمور جد عشایر یموت خیوه و قتلی تمور جد مردم یموت ساكن در ایران هستند. یموتها در ایام چنگیزخان و تیمورلنگ اراضی فعلی را كه در دست دارند بدست آورده سكنی گرفتند. موقعی كه خاندان اتابكان حكمرانی می كردند یموت ها در منطقه شمال و شمال شرق ایران فعالیتهای زیادی در تركمن كردن منطقه داشتند. محل استقرار اولیه یموت عبارتند از: خوجه نفس، كمش تپه، خلیج حسنقلی، چله كن (چهاركن)، چكیشلر، اترك.

در اینمورد رابینو می نویسد: «محلات ذیل بعضی از اقامتگاه های دائمی یموت است كه ذكری از آنها نشده است: الف- پست مرز مراوه تپه در ساحل جنوبی اترك در 72 میلی شمال غربی بجنورد و بنابر اطلاع اهل محل 28 میل در مغرب بیرام الم. ب- پست مرزی یاغی الم هشت میل در شمال غربی بیرام الوم. ج- چاتلی در هشت فرسنگی چكشلر و 32 میلی (هشت فرسخی شمال غربی گنبدقابوس). د- سنگرتپه در نزدیكی مصب اترك در ده میلی شمال شرقی تازه آباد. هـ- تازه آباد در ده میلی شمال گمش تپه كه دارای هشت نه خانه متعلق به ماهیگران تركمن. ز- آلتین تخماق تقریباً در نیم فرسخی دریا و دو فرسخی انچلی. ح- گورك سفید در دومیلی گمش تپه و دو میلی دریا.››

ییت می‌نویسد: «یموت ها ظاهراً مردمی با ایمان و نسبت به معتقدات خود پای بند بودند، حتی خان های همراه ما نیز چندمرتبه در روز نماز خود را بجای می آوردند.» اعتقاد كاملی به كلام ا.. مجید دارند. و در شهر صیام هرگاه مسافرت كنند تا آن مسافرت از ضروریات اسلامی نباشد روزه نمی‌خورند. به مشایخ و قضات و خوجه و صوفی خیلی احترام می‌كنند و نذورات برای آنها می برند. بعد از قتل عام یموتهای خیوه توسط روسها در سال 1873، مقاومت آنها در برابر فشار مداوم روس و ایران در هم شكست. قسمتی از یموتها تسلیم روس و قسمتی دیگر تسلیم ایران شدند. در آن تاریخ آنها تقریباً 40000 خانوار (جمعاً 200000 نفر) بودند. در حدود 15000 خانوار اطراف خیوه و 25000 خانوار در شمال خراسان ایران و ساحل شرقی دریای خزر زندگی می كردند. در گرگان نامه آمده است: «بزرگتر و متمول‌تر و متمدن ترین تمام طوایف یموت اول طایفه جعفربای وثانیا طایفه آتابای است. ولی هیچ طایفه به تمول و تمدن جعفربای نمی‌رسد» و عده یموت‌ها تقریباً هفت هزار خانوار است، كه یك سوم صحرانشین اند و بقیه اقامتگاه ثابت دارند، جعفربای ها ملاح و ماهیگر و تجار قبیله اند و وضع كارشان از همه بهتر است. بعد از آنها آتابای داز و دوجی و یلقی قرار دارند. پست‌تر از همه چارواهای بیابانی و سركش و فقیر تیره های قان یوخمز وایگدر می‌باشند، كه فقط معاش روزانه را در چادرهای خود موجود دارند تیره داز به افسانه‌هایی اعتقاد دارند كه به موجب آن ایشان از بازماندگان خاندان پادشاهی هستند. همسایگان آنها نیز ایشان را ارجمندترین تیره قبیله یموت می‌شمارند قبیله های یموت از حدود غربی به مشرق به ترتیب ذیل مقیم هستند. جعفربای، آتابای، یلقی، داز، دوجی، بكه، بهلكه، بدراق، ایمیر، كوچك، سلاخ، قجق، قان یوخمز و ایگدیر. تراكمه جعفربای چون در سواحل سكنی دارند سابقاً اسباب واهمه ایرانیانی بوده اند كه در سواحل دریای خزر سكنی دارند و ایرانیها آنها را سارقین دریا و اشرار می پنداشتند.

تركمنهای گوگلان گوگلان اسمی است با مسمی، زیرا كه گوگلان مشتق از دو كلمه گوك ولان و گوك به تركی سبز و لان به معنی جایگاه است. قبیله گوكلان سرزمین محدودی را در مصب گرگان رود در اشغال دارند. منطقه آنا از یاس‌تپه در ساحل جنوبی رودخانه در مغرب تا سرچشمه گرگان رود در یلی چشمه و دهنه گرگان رود در تنگراه و یا تخمیناً از طول جغرافیایی 55 تا 56 درجه‌ شرقی می‌باشد. شهرهایی كه اراضی گوگلان را در جلگه گرگان مشروب می سازند، عبارتند از: آب حاجی لر، كچه قره شور كه از قلعه كافه و دوزین جاری می شوند و آب بانیل از وامنان وآب چقربیگدلی از دهنه فارسیان و فیرنگ و آب اوبه خالّی خان از دهنه تنگراه. مردم گوگلان افرادی كشاورز و در عادات خود مانند بادیه نشین ها نیستند. اینان در همان چادرهای نمدی تركمن زندگی می كردند، اما دیر و بندرت اوبه یا محل سكونت خود را عوض می كردند و در نتیجه محلی كه آنها در آن بسر میبردند بسیار كثیف و نامناسب می نمود. با روسیه تجارت گاو و گوسفند و پارچه ابریشمی دارند و درخت توت پرورش می دهند و كرم ابریشم تربیت می كنند و قدری نیز تریاك می كارند و به استعمال آن نیز سخت معتادند. مصنوعات ایشان فقط نمد و فرشهای زبر و مقداری پارچه ابریشمی است. مردمش مطیع‌تر از یموت و در خط رعیتی و زراعت طرف نسبت با یموت نیستند. آرمینیوس وامبری درباره گوگلانها می نویسد: «اگر بخواهم از روی وضعیتی كه داشتند ومناسباتی كه بین آنها و همسایگانشان برقرار بود قضاوت نمایم باید آنها را بدیده صلح‌جوترین و متمدن‌ترین تركمنها نگاه كنم و به همین عنوان معرفی نمایم. غالب آنها از روی میل به امر زراعت مشغول هستند و خود را تابع ایران می دانند. بهرحال اراضی گوكلان حاصلخیز و قابل، هوایش سلامت و نسبت به هوای یموت ییلاق و دارای چشمه سارهای زیادی است. و یكی از زیباترین مناطق شمال خراسان است. ولی بواسطه كمی جمعیت فرسخ ها از اراضی ایشان عاطل و بی حاصل مانده است.» كلنل ییت كه سفری به میان گوكلان ها داشته و آنها را از نزدیك مشاهده كرده است می- نویسد:‹‹به نظر می‌رسید كه آنها تیره‌های بسیار متفاوتی از تكه ها، ارساری ها و سایر تركمن های دیگری كه تا آن موقع دیده بودم باشند بعضی از آنها بور و تعدادی نیز زرد پریده رنگ بودند و در مقایسه با تكه‌ها و ساریك‌ها ریش‌های پرتری داشتند آنها اسبهای بهتری را سوار بودند و كلاههایی از پوست بره، تقریباً بزرگتر و پهن تر از كلاههای عادی بر سرداشتند. درون آلاچیق‌های آنها نیز وضع خوبی نداشت، از قالیهای زیبایی كه تكه‌ها و ساریك‌ها بر كف چادر فرش می كنند و یا كیف هایی كه بر دیوار می آویزند، خبری نبود، علت این امر، فقر یا نداری آنها نبود، چون وضع خوبی داشتند بعضی از سران آنها ثروت زیادی داشتند، از جمله سبحان قلی‌خان رئیس ابه‌های شغال تپه» بلكه علت آن این است كه گوكلان ها مانند طایفه های دیگر هنر قالیبافی و كیف بافی و ... را نداشتند و تنها هنر آنها در زمینه صنایع دستی نمدبافی می باشد ونیز آنها همواره ساده زندگی می كردند وبه بكار بردن اشیاء قیمتی در منازل خود اشتیاق نداشتند. گوكلان ها پیش از طوایف دیگر تركمن مطیع ایرانیان شدند زیرا «آنان در سرزمینی كه به سر می بردند به علت حملات پی در پی ایرانیان زندگی آرامی نداشتند و پیش از آنكه ایران آنها را تسلیم خود كند مورد تهاجم آقامحمدخان (پادشاه ایران) و محمد امین خان (حاكم خیوه) قرار گرفتند و تا حدود زیادی نابود شده بودند. بدین طریق آنها چاره ای جز تسلیم شدن به شاه ایران در اوائل دهه 1840 نداشتند.»

طوایف و قبایل مقدس تركمن ها غیر از طوایف و تیره های مختلف تركمن، تركمنها دارای چهار طایفه دیگری موسوم به اولاد هستند. این طوایف چهارگانه اولاد از طوایف مقدس تركمن به شمار می آیند. زیرا آنها خود را از نسل خلفای راشدین « رضی الله تعالی عنهم اجمعین» می دانند. این طوایف عبارتند از: الف- شیخ از نسل حضرت ابوبكر صدیق (رض) ب- مخدم (مختوم) از نسل حضرت عمرفاروق (رض) ج- آتا از نسل حضرت عثمان ذی النورین (رض) د- خوجه از نسل حضرت علی مرتضی (رض). این طوایف چهارگانه كه از چهار یار پیامبر (ص) انشعاب یافته اند بخاطر اینكه چهار یار از یاران و خویشاوندان نزدیك رسول اكرم (ص) می باشند اولاد آنها در نزد تركمنها مقدس شمرده می‌شوند. چرا كه حضرت ابوبكر (ع) پدر زن پیامبر اكرم (ص) می‌ باشد، حضرت عمر (ع) هم پدر زن پیامبر اكرم (ص) و از طرف دیگر داماد حضرت علی (علی) می باشد. حضرت عثمان (ع) و حضرت علی(ع) هر دو داماد پیامبر اكرم (ص) می باشند. و روایت است كه می گویند آنها (اولاد) برای تبلیغ دین مبین اسلام و از طرف دیگر بعلت فرار از ظلم و جور خلفای اموی به میان تركمنها آمده اند. و تركمنها به آنها اولاد گفته و احترام بسیار زیادی نسبت به آنها قائل بودند و هستند. از میان این طوایف. آتا و خوجه پرنفوذترین آنها هستند. به جهت اینكه فرزندان این دو طایفه از نوادگان و اهل بیت رسول اكرم(ص) محسوب می شوند. در كتاب ایرانیان تركمن آمده است: «گروهی از تركمنها نیز به اولاد مشهورند. آیرونز آنها را قبایل مقدس می‌نامد. این گروه به چهار قسمت تقسیم می شود كه هر كدام از آنها خود را فرزندان یكی از خلفای راشدین (رض) می دانند. این تنها گروهی است كه در عین تركمن بودن در شجره اصلی تركمنها جای ندارد.» آنها در هنگام جنگهای قبیله ای بین تركمنها و حتی در سخت ترین شرایط می توانستند آزادانه در میان تمام طوایف متخاصم رفت و آمد نمایند و در دعوای آنها میانجیگری می كردند و بارها همین اولادها جدال‌ها و ستیزهای بزرگی را در میان طوایف تركمن خنثی نموده و بین گروههای متخاصم آشتی ایجاد نمودند. ویلیام آیرونز در مورد طوایف مقدس و محل آنها می نویسد: «همواره یك كانال ارتباط میان طوایف متخاصم حفظ می گردید كه می‌شداز آن برای برقراری صلح و نیز انجام سایر مقاصد استفاده كرد. این كانال ارتباطی عبارت از قبایل كوچكی بود كه ادعا می كردند از اعقاب خلفای راشدین هستند. تمام قبایل معمولی تركمن همواره با این قبایل دارای تبار مقدس مناسبات صلح آمیز داشتند، زیرا به اعتقاد تركمنهای معمولی، یاغی شدن به آنها موجب عقوبت شدید الهی بود. اعتقاد به این عقوبت می توانست نه فقط از یاغی شدن بلكه از عمل خصومت آمیز غیرموجه علیه هریك از اعضای قبایل مقدس جلوگیری كند. هنوز هم حكایت های متعددی درباره دیوانه شدن كسانی كه اشتباهاً بجای تركمنهای معمولی به قبایل مقدس حمله كرده و اموال آنها را سرقت كرده بودند نقل می شود. بنابراین اعضای قبایل مقدس كه اولاد خوانده می شوند. می‌توانستند به منظور تجارت یا بعنوان پیكهای سیاسی آزادانه در بین گروه های متخاصم رفت‌وآمد كنند. منزلت خاص اولادها مستلزم آن بود كه آنان در جهت برقراری صلح میان قبایل متخاصم اقدام نمایند. این نقشی بود كه تا اندازه‌ای از همه گروههای بی طرف انتظار می‌رفت، لیكن الزام اولادها به ایفای این نقش از دیگران بیشتر بود. افراد مطلع می‌گفتند، پس از آن كه حمله ای به گروههای خصم صورت می‌گرفت، اولادها گهگاه به دفاع از قربانیان حمله برمی خاستند و با مطرح كردن فقر و تنگدستی آنان خواستار پس دادن بخشی از احشامشان می شدند. گفته می‌شود گاه بخشی از اموال غارتی واقعاً مسترد می گردید، اما هیچگاه تمام آنرا پس نمی دادند. وقتی میان دو طایفه خصومتهایی با ابعاد بزرگتر از گوسفند دزدی در می‌گرفت اولادها میان گروه‌های متخاصم رفت و آمد می‌كردند و خواهان برقراری صلح و آرامش می شدند. البته آنان همیشه در كوششهای خود موفق نبودند. مع ذلك، نقش اولادها، بعنوان یك كانال سیاسی، برای تمام یموتها ارزشمند بود و بخش مهمی از ساختار سیاسی سنتی آنان را تشكیل می داد.» ییت می نویسد: «می‌گفتند كه یموتها به انتقام اسبی كه گوكلان ها از آنها دزدیده بودند، سعی داشتند تا به آنها ضربه ای بزنند، اما تنها چیزی كه آنها به آن برمی‌خورند دختر بچه‌ای بوده است كه دست مادر كور خود را گرفته و او را راه می برده است. آنها دختر را برداشته و با خود به غنیمت بردند به امید اینكه شاید گوكلان ها برای باز پس گرفتن وی راضی شوند تا مبلغی را به آنها بپردازند، از بدشانسی آنها این دختر متعلق به خواجه یا سید بود و زمانی كه پدر وی برای باز پس گرفتن او نزد یموتها رفت آنها بدون طلب چیزی دختر را به وی پس دادند، بسیار جالب بود كه تركمنها اینقدر به خواجه یا سید خود احترام می گذاشتند و اموال متعلق به وی را مقدس می‌دانستند و زمانی كه چیزی را به سرقت می بردند ومعلوم می‌شد كه از آن سید است خیلی زود نسبت به باز پس دادن آن اقدام می كردند. تركمنهای سید مختارند تا آزادانه بین قبایل مختلف رفت ‌و آمد كنند. ... اینان بسار مورد احترام یموتها هستند و هرگز از طرف آنها مورد هجوم و چپاول قرار نمی گیرند.» كلنل چارلز ادوارد ییت داستانی را بیان می كند كه در آن گروهی از یموتهای قان یوخمز و ایگدر برای غارت به طرف گوكلان رفته و مقادیر زیادی از گوسفندان آنها را غارت كردند وبا پیروزی و خوشحالی به دهكده برگشتند: «بلافاصله بعد از رسیدن به دهكده، هریك از افراد سهم خود را از غنیمت بدست آمده صاحب شدند، اما چیزی نگذشت كه نگرانی ها شروع شده و شك و تردید بر دلها مستولی گردید، روی گوسفندان علامتی مشاهده شد كه براساس آن گمان می رفت آنها به خواجه یا سیدی تعلق داشته باشند، بهرحال این موضوع صحت پیدا كرد و اولین چیزی كه در این خصوص شنیدم این بود كه خواجه یا سیدها برای باز پس گرفتن اموال خود به ده مرادخان آمده بودند. مرادخان فوراً نسبت به مسترد داشتن سهم خود اقدام كرده و توبه نمود و بسیار اظهار ندامت می كرد از اینكه چرا بعد از مدتی كه غارتگری را كنار گذاشته بود بار دیگر خود را آلوده این كار كرده است، بقیه افراد گروه نیز به نوبه خود آنچه را كه بدست آورده بودند باز پس دادند. یكی از آنها كه از فرط خوشحالی با كشتن یكی از گوسفندان در شب قبل دلی از عزا در آورده بود، ناچار گردید تا یكی از گوسفندان خود را مایه بگذارد و این تمام چیزی بود كه از این غارت نصیب وی گردید. ترسی كه یموتها از سیدها دارند بسیار تعجب آور است، به محض آنكه بفهمند آنچه را كه به غارت گرفته اند از اموال سید است نسبت به پس دادن آن اقدام می كنند، تا مورد لعن و نفرین قرار نگیرند.» این احترام و قداست سیدها نه تنها در میان یموت بلكه در میان تمامی طوایف تركمن همواره برقرار بوده است و حتی هم اكنون در میان تركمنها قبایل مقدس تركمن از احترام و عزت نسبتاً زیادی برخوردار هستند. بطوریكه در میان تركمن ها ضرب المثلی است كه می گویند «اولادینگ ایتینی كشكی گورمه» یعنی حتی سگ سید را كشكی نبین. و این ضرب المثل بخاطر ترس آنها از لعن و نفرین سیدها می باشد.

طاهر سارلی

نامزد حذف شدن یک پروندهٔ ویکی‌انبار استفاده‌شده در این صفحه

[ویرایش]

پروندهٔ زیر از ویکی‌انبار که در این صفحه استفاده شده نامزد حذف شده است:

در بحث حذف که در صفحهٔ نامزدی صورت می‌گیرد شرکت کنید. —Community Tech bot (بحث) ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۳۰ (UTC)پاسخ

چهار طایفه اصلی

[ویرایش]

اصلی‌ترین طایفه قوم ترکمن در ایران، یَموت، گو کلان، تکّه و نُخورلی هستند. ترکمن‌ها در گذشته «غُز» یا «اُغوز» نامیده می‌شدند. آن‌ها جدی مشترک به نام «اُغوز خان» دارند که همه ترکمن‌ها از نسل او هستند.

ترکمن ها

[ویرایش]

دوستان ترکمن ها ترک نیستند اما به واسطه مراوداتی که با ترک ها داشتند به انها ترکمن و یا دوست ترک ها مینامند نکته : اذری های عزیز کشورمان هم ترک نیستند و ترکیبی از نژاد اریایی و نژاد ترک اناتولی هستند ممنونم ////

@محمد پارسا شاه جم: سلام، منبعی برای اثبات این حرفتان دارید؟ وندادهرمز (بحث) ‏۲۴ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۱۰ (UTC)پاسخ

نامزد حذف شدن یک پروندهٔ ویکی‌انبار استفاده‌شده در این صفحه

[ویرایش]

پروندهٔ زیر از ویکی‌انبار که در این صفحه استفاده شده نامزد حذف شده است:

در بحث حذف که در صفحهٔ نامزدی صورت می‌گیرد شرکت کنید. —Community Tech bot (بحث) ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۵۵ (UTC)پاسخ

نامزد حذف شدن یک پروندهٔ ویکی‌انبار استفاده‌شده در این صفحه

[ویرایش]

پروندهٔ زیر از ویکی‌انبار که در این صفحه استفاده شده نامزد حذف شده است:

در بحث حذف که در صفحهٔ نامزدی صورت می‌گیرد شرکت کنید. —Community Tech bot (بحث) ‏۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۲۱ (UTC)پاسخ