Nothing Special   »   [go: up one dir, main page]

فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /تان/

تان

  1. تار.
  1. بن مضارع تانستن، توانستن.
  1. ضمیر متصل که در پایان واژه می‌آید و به این معانی بکار می‌رود: شما، متعلق به شما؛ کتابتان، کتاب شما؛ جامه‌تان، جامه شما.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن