Nothing Special   »   [go: up one dir, main page]

Academia.eduAcademia.edu

مروری بر پژوهش‌های تاریخی و زبان‌شناختی در مکتب ایران‌شناسی سن‌پترزبورگ/لنینگراد [A Survey of Historical and Linguistic Research in the Saint Petersburg (Leningrad) School of Iranian Studies] (2021)

E. Shavarebi, “A Survey of Historical and Linguistic Research in the Saint Petersburg (Leningrad) School of Iranian Studies” [in Persian], Tabl, No. 4 (2021), pp. 120-161.

۱20 ‫احسان شواربی‬ ‫مروری بر‬ ‫پژوهشهای تاریخی و‬ ‫زبانشناختی‬ ‫مکتب ایرانشناسی سنپترزبورگ (لنینگراد)‬ ‫‪۱2۱‬‬ ۱22 ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫مکتب ایرانشناسی سنپترزبورگ (لنینگراد)‬ ‫احسان شواربی‬ ‫‪ .۱‬شکلگیری مرا کز علمی در سنپترزبورگ و آغاز پژوهشهای شرقشناسی‬ ‫در امپراتوری روسیه‬ ‫پیشینۀ پژوهشهای علمی در زمینههای گوناگون شرقشناسی‪ ،‬از جمله‬ ‫ایرانشناسی‪ ،‬در روسیه دستکم به زمان سلطنت پتر کبیر در اوایل قرن هجدهم‬ ‫میالدی بازمیگردد‪ .‬نخستین موزۀ روسیه با نام تاالر هنر‪ 1‬به فرمان پتر کبیر در سال‬ ‫‪ 1714‬در ساختمان باشکوهی مشرف به رود ِنیوا در شهر سنپترزبورگ‪ ،‬پایتخت‬ ‫نو ین امپراتوری روسیه‪ ،‬بنیاد گذاشته شد‪ .‬در این موزه‪ ،‬عالوهبر آثار هنری از‬ ‫نقاط گوناگون جهان‪ ،‬مکتوبات تاریخی شرقی نیز گردآوری شد‪ .‬در سال ‪،1725‬‬ ‫با تأسیس فرهنگستان سلطنتی علوم روسیه‪ ،‬کتابخانۀ تاالر هنر به فرهنگستان‬ ‫سلطنت‬ ‫علوم در همان ساختمان واگذار شد‪ .‬در دهۀ دوم قرن نوزدهم‪ ،‬مقارن با‬ ‫ِ‬ ‫تزار آلکساندر یکم‪ ،‬دو مرکز علمی مهم دیگر برای پژوهشهای شرقشناسی در‬ ‫ً‬ ‫سنپترزبورگ شکل گرفت‪ :‬یکی موزۀ آسیایی (بعدا‪ :‬مؤسسۀ شرقشناسی‪،‬‬ ‫اکنون‪ :‬مؤسسۀ دستنو یسهای شرقی) وابسته به فرهنگستان سلطنتی علوم‬ ‫روسیه و دیگری دانشکدۀ زبانهای شرقی دانشگاه سنپترزبورگ‪ .‬بدین ترتیب‪،‬‬ ‫سنگ بنای مکتب شرقشناسی پترزبورگ گذاشته شد‪ .‬در دهههای بعد‪ ،‬با‬ ‫مکتوب بیشتر به کتابخانهها و موزههای پترزبورگ‬ ‫ورود مواد فرهنگی و آثار‬ ‫ِ‬ ‫توسط سیاحان‪ ،‬سفیران‪ ،‬بازرگانان و نظامیان روسی که از سرزمینهای شرقی‬ ‫بازمیگشتند‪ ،‬مراکز دیگری ازجمله کتابخانۀ عمومی سلطنتی (اکنون‪ :‬کتابخانۀ‬ ‫ملی روسیه) و موزۀ ِارمیتاژ نیز در تحقیقات علمی شرقشناسی ایفای نقش کردند‬ ‫ٔ‬ ‫ُ‬ ‫باگالیوبف‪ ،‬والدیمیر لیفشیتس و ایوان استبلین‪-‬کامنسکی در منچستر انگلستان‪ ،‬سال ‪1991‬؛‬ ‫صفحه ‪ :10۶‬از راست‪ :‬میخائیل‬ ‫تصو یر‬ ‫عکس از آرشیو دانشکدۀ شرقشناسی دانشگاه دولتی سنپترزبورگ‬ ‫ٔ‬ ‫گرونبرگ؛ عکس از آرشیو موزۀ مردمشناسی و قومنگاری‪ ،‬سنپترزبورگ‬ ‫تصو یر صفحه ‪:108‬آلکساندر ِ‬ ‫‪۱2۳‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫ً‬ ‫و سبب رشد این تحقیقات در امپراتوری روسیه شدند‪ .‬در جستار حاضر‪ ،‬نخست‪ ،‬مختصرا به‬ ‫پیشینۀ این مراکز از زمان شکلگیری تا دوران اتحاد جماهیر شوروی اشاره میشود و سپس به‬ ‫تحقیقات ایرانشناسان روسی در طول قرن بیستم پرداخته خواهد شد‪.‬‬ ‫موزۀ آسیایی (مؤسسۀ دستنویسهای شرقی) فرهنگستان علوم روسیه‬ ‫موزۀ آسیایی در سال ‪ 1818‬در ساختمان باشکوهی در مجاورت تاالر هنر تأسیس شد‪ .‬هدف‬ ‫از تأسیس این موزه ایجاد محلی برای گردآوری و مطالعۀ آثار قدیم شرقی‪ ،‬بهویژه نسخ خطی و‬ ‫مسکوکات باستانی‪ ،‬از مجموعههای خصوصی و سلطنتی بود‪ .‬یکی از ارزشمندترین مجموعههای‬ ‫نسخ خطی اسالمی در این موزه‪ ،‬که نقشی اساسی در شکلگیری پیکرۀ اولیۀ آن داشت‪،‬‬ ‫مجموعهای بود که در بدو تأسیس موزه از ژان باتیست روسو‪ ،‬کنسول فرانسه در امپراتوری عثمانی‪،‬‬ ‫خریداری شد‪ .‬این مجموعه مشتمل بر حدود هفتصد نسخۀ خطی به زبانهای عربی‪ ،‬فارسی و‬ ‫تخصصی هنر و فرهنگ آسیایی در‬ ‫ترکی عثمانی بود‪ .‬موزۀ آسیایی پترزبورگ را باید نخستین موزۀ‬ ‫ِ‬ ‫اروپا دانست‪ .‬از زمان شکلگیری این موزه تا سال ‪ ،1930‬سرپرستی آن را مستشرقین نامداری بر‬ ‫ً‬ ‫اتریشی مقیم پترزبورگ بودند‪ .‬در آوریل ‪،1930‬‬ ‫عهده داشتند که غالبا از دانشمندان مهاجر آلمانی یا‬ ‫ِ‬ ‫موزۀ آسیایی به مؤسسۀ شرقشناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروی تغییر نام داد‪ .‬پس‬ ‫از جنگ جهانی دوم‪ ،‬در سال ‪ ،1951‬فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروی تصمیم به انتقال‬ ‫این مؤسسه از لنینگراد (سنپترزبورگ سابق) به مسکو گرفت‪ ،‬ولی پس از بررسیهای بیشتر قرار بر‬ ‫آن شد که کتابخانۀ مؤسسه‪ ،‬شامل مجموعههای ارزشمند دستنو یسهای شرقی‪ ،‬در لنینگراد‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫شرقی رود ِنیوا (محل کنونی مؤسسه) منتقل‬ ‫باقی بماند و به کاخ نوو‪-‬میخایلفسکی در ساحل ِ‬ ‫لنینگراد مؤسسۀ شرقشناسی و در واقع‬ ‫شود‪ .‬این محل‪ ،‬از سال ‪ ،195۶‬نهتنها کتابخانه بلکه شعبۀ‬ ‫ِ‬ ‫بخش تحقیقات مشرقزمین در دوران باستان و قرون میانی بود‪ .‬در سال ‪ ،2007‬نام شعبۀ مؤسسۀ‬ ‫شرقشناسی در سنپترزبورگ به مؤسسۀ دستنو یسهای شرقی فرهنگستان علوم روسیه‪ 2‬تغییر‬ ‫کرد و اکنون با همین نام به فعالیت خود ادامه میدهد‪.‬‬ ‫دانشکدۀ زبانهای شرقی (دانشکدۀ شرقشناسی) دانشگاه سنپترزبورگ‬ ‫ً‬ ‫دانشگاه سلطنتی (بعدا‪ :‬دولتی) سنپترزبورگ در سال ‪ 1724‬به فرمان پتر کبیر تأسیس‬ ‫ً‬ ‫شد‪ .‬از سال ‪ ،1819/1818‬یعنی تقر یبا همزمان با تأسیس موزۀ آسیایی‪ ،‬تدر یس زبانهای‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫فرانتسو یچ) شرموا‬ ‫فارسی و عربی در دانشگاه پترزبورگ آغاز شد‪ .‬فرانسوا ِبرنار (فرانتس‬ ‫‪۱2۴‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫باشف نخستین اساتید زبان فارسی در آنجا بودند‪.‬‬ ‫و میرزاجعفر تو پچی ِ‬ ‫شرقی‬ ‫در بدو تأسیس‪ ،‬تعداد اندکی از نسخ خطی و کتابهای چاپی‬ ‫ِ‬ ‫محفوظ در موزۀ آسیایی به کتابخانۀ دانشگاه منتقل شدند تا برای‬ ‫آموزش زبانهای شرقی مورد استفاده قرار گیرند‪ .‬در تار یخ ‪ 3‬نوامبر (در‬ ‫تقو یم یولیانی‪ 22 :‬اکتبر) سال ‪ ،1854‬تزار نیکالی یکم فرمانی مبنی بر‬ ‫گسترش تحقیقات شرقشناسی در پایتخت (سنپترزبورگ) صادر کرد که‬ ‫نتیجۀ آن بنیانگذاری دانشکدۀ مستقلی برای آموزش زبانهای شرقی‬ ‫در دانشگاه پترزبورگ بود‪ .‬کمتر از یک سال پس از صدور این فرمان‪،‬‬ ‫دانشکدۀ زبانهای شرقی دانشگاه سلطنتی سنپترزبورگ تأسیس شد‪.‬‬ ‫استادان برجستۀ زبانهای شرقی در دانشگاه قازان (کازان) در تاتارستان‬ ‫شرقی پترزبورگ به پایتخت فراخوانده‬ ‫برای تدر یس در دانشکدۀ زبانهای‬ ‫ِ‬ ‫شدند‪ .‬همچنین‪ ،‬به فرمان تزار‪ ،‬مقرر شد تا همۀ نسخ خطی و کتب چاپی‬ ‫به زبانهای شرقی و نیز مجموعههای مسکوکات تار یخی از دانشگاه‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫قازان و دبیرستان ر یشلیو در ا ِدسا (در جنوب اوکراین کنونی) به کتابخانۀ‬ ‫دانشکدۀ زبانهای شرقی پترزبورگ منتقل شوند‪ .‬البته‪ ،‬انتقال نسخ خطی‬ ‫از قازان با مخالفت بعضی از اساتید آن دانشگاه مواجه شد و بخشی از‬ ‫این نسخهها هرگز جابجا نشدند‪ 3.‬نخستین مدیر این دانشکده آلکساندر‬ ‫کاظم ِبک (در اصل‪ :‬میرزا محمدعلی کاظمبیک)‪ ،‬دانشمند ایرانیتبار‬ ‫(متولد رشت) و استاد سابق زبانهای شرقی در دانشگاه قازان‪ ،‬بود‪ .‬او تا‬ ‫پایان عمر در مقام ر یاست دانشکدۀ زبانهای شرقی پترزبورگ باقی ماند‬ ‫و همزمان تدر یس زبانهای فارسی‪ ،‬عربی‪ ،‬ترکی و تاتاری را نیز بر عهده‬ ‫داشت‪ .‬در همان سالها‪ ،‬چند کرسی دیگر برای سایر زبانهای شرقی در‬ ‫آلبرشت‬ ‫این دانشکده بر پا شد‪ ،‬ازجمله کرسی زبان پشتو (استاد‪:‬‬ ‫ِ‬ ‫یوهانس ِ‬ ‫آندر ِیو یچ) ُدرن) و کرسی زبانهای سنسکر یت‪ ،‬اوستایی‬ ‫برنارد (بار یس ِ‬ ‫ُ‬ ‫آندر ِیو یچ کاسو یچ)‪ .‬در دهههای بعد‪،‬‬ ‫و پارسی باستان (استاد‪ِ :‬‬ ‫کایتان ِ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫روز ن‪ ،‬کارل گوستاو‬ ‫دانشمندان برجستهای همچون و یکتور (رمانو‬ ‫یچ) فن ِ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫یلهلم (واسیلی‬ ‫کس ِیو یچ‬ ‫هرمان ِ(گرمانو یچ) زا ِلمان‪ ،‬وا ِلنتین آ ِل ِ‬ ‫ژوکفسکی‪ ،‬و ِ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫والدیمیرو یچ) ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫کساندر و یچ‬ ‫بارتلد‪ ،‬نیکالی یاک ِفلو یچ مار‪ ،‬کنستانتین ِآل‬ ‫‪۱25‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫ُ‬ ‫ایناسترانتسف‪ ،‬ایگناتی ُ‬ ‫کراچکفسکی و یوگنی ا ُ‬ ‫دواردو یچ ِبر ِتلس در این دانشکده‬ ‫یولیانو یچ‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫پرورش یافتند و نسل جدید مکتب شرقشناسی پترزبورگ را شکل دادند‪ .‬از سال ‪،191۶‬‬ ‫ُ‬ ‫به همت کارل زا ِلمان و والنتین ژوکفسکی‪ ،‬گروه مستقلی برای آموزش زبانهای ایرانی‬ ‫در این دانشکده تأسیس شد‪ .‬دو سال پس از انقالب اکتبر ‪ ،1917‬فعالیت دانشکدۀ‬ ‫زبانهای شرقی متوقف شد و تدر یس زبانهای شرقی به دانشکدۀ زبانشناسی انتقال‬ ‫وقت‬ ‫یافت‪ .‬این وضعیت تا اواخر جنگ جهانی دوم ادامه داشت‪ ،‬تا اینکه مسئولین ِ‬ ‫دانشگاه دولتی لنینگراد تصمیم به احیای دانشکدۀ زبانهای شرقی گرفتند‪ .‬سرانجام‪،‬‬ ‫از سال تحصیلی ‪ ،1945/1944‬این دانشکده با نام جدید دانشکدۀ شرقی (دانشکدۀ‬ ‫شرقشناسی) فعالیت خود را از سر گرفت‪.‬‬ ‫کتابخانۀ عمومی سلطنتی (کتابخانۀ ملی روسیه)‬ ‫کتابخانۀ عمومی سلطنتی سنپترزبورگ‪ ،‬در سال ‪ ،1795‬به فرمان کاتر ین کبیر پیر یزی‬ ‫ً‬ ‫شد‪ .‬آنچه جایگاه این کتابخانه را در رشد پژوهشهای ایرانشناسی در روسیۀ تزاری و بعدا‬ ‫در اتحاد شوروی برجسته کرد‪ ،‬مجموعۀ غنی دستنو یسهای شرقی آن بود‪ .‬تعدادی‬ ‫جنگ روسیۀ تزاری با ایران قاجاری (‪،)1828-182۶‬‬ ‫از نفایس این مجموعه‪ ،‬درخالل‬ ‫ِ‬ ‫توسط نظامیان روسی از گنجینۀ موقوفات بقعۀ شیخ صفیالدین در اردبیل به یغما رفته‬ ‫و به سنپترزبورگ فرستاده شدند‪ .‬کاتالوگ دستنو یسهای شرقی کتابخانۀ عمومی‬ ‫سلطنتی شامل نسخ خطی مجموعۀ شیخ صفیالدین اردبیلی‪ ،‬در سال ‪ ،1852‬به کوشش‬ ‫برنارد ُدرن به زبان فرانسوی منتشر شد‪ 4.‬این کتابخانه در زمان اتحاد شوروی دو بار تغییر‬ ‫نام داد و اکنون با نام کتابخانۀ ملی روسیه شناخته میشود‪ .‬بخش نسخههای خطی این‬ ‫کتابخانه همچنان یکی از مهمتر ین گنجینههای جهان است‪.‬‬ ‫بخش آموزشی زبانهای شرقی وزارت امور خارجه‬ ‫هدف اصلی این مؤسسه در دوران روسیۀ تزاری آموزش زبانهای شرقی به دیپلماتهای‬ ‫ُ َ‬ ‫ُ‬ ‫روسی بود‪ .‬از سال ‪ ،1825‬فر یدر یش گئورگ ُ‬ ‫(فی ُدر پاولو یچ) فن ا ِدلونگ‪ ،‬مورخ و‬ ‫زبانشناس آلمانیتبار‪ ،‬ر یاست این بخش را بر عهده گرفت‪ .‬او‪ ،‬در دورۀ ر یاستش‪،‬‬ ‫آموزشی صرف به مرکزی با یک مجموعۀ غنی‬ ‫ماهیت این مؤسسه را از یک مرکز‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫پژوهشی تبدیل کرد‪ .‬ا ِدلونگ‪ ،‬به سبب عالقۀ شخصی خود و با حمایت کارل روبرت‬ ‫‪۱26‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫ُ‬ ‫(واسیلیو یچ) فن ِن ِس ُلر ِده‪ ،‬وز یر امور خارجۀ آلمانیتبار امپراتوری روسیه‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫به خر یداری و گردآوری نسخ خطی و مسکوکات تار یخی شرقی اقدام‬ ‫دل این بخش‬ ‫کرد و موزۀ کوچکی (شامل کتابخانه و کابینۀ‬ ‫مدال) در ِ‬ ‫ً‬ ‫آموزشی ایجاد کرد‪ .‬برای کابینۀ مدال مجموعا ‪ 5424‬سکۀ تار یخی‬ ‫شرقی خر یداری و گردآوری شد‪ .‬او همچنین‪ ،‬در سال ‪ ،1834‬یک‬ ‫کرسی تخصصی سکهشناسی شرقی در این بخش تأسیس کرد و تصدی‬ ‫آن را به برنارد ُدرن سپرد‪ .‬این مجموعه‪ ،‬در کنار مجموعۀ مسکوکات‬ ‫تار یخی موزۀ آسیایی‪ ،‬یکی از غنیتر ین مجموعههای سکههای ایران‬ ‫َ‬ ‫باستان در آن زمان بود‪ .‬پس از درگذشت ا ِدلونگ در سال ‪،1843‬‬ ‫دیپلمات‪ ،‬زبانشناس و فرهنگنو یس برجستۀ فرانسوی‪ ،‬ژان ژاک ِپیر‬ ‫(پیتر ُ‬ ‫ُ‬ ‫ایوانو یچ) ِد ِم ُزن‪ ،‬ر یاست بخش زبانهای شرقی را عهدهدار شد‪ .‬بر‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫خالف ا ِدلونگ‪ِ ،‬د ِمز ن تمایل چندانی به تداوم پژوهشهای سکهشناسی‬ ‫نداشت و تمرکز فعالیتهای مؤسسه را بهسوی مطالعات زبانشناسی‬ ‫سوق داد‪ .‬شماری از سکههای تار یخی مجموعۀ این مؤسسه توسط‬ ‫ُ‬ ‫برنارد ُدرن و کر َ‬ ‫یستین مارتین یواخیم فن ِفرن منتشر شدند‪ .‬اما تدو ین‬ ‫کاتالوگ کامل سکههای اشکانی‪ ،‬ساسانی و عربساسانی این مجموعه‪،‬‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫نستانتینو یچ) ُد مارکف انجام‬ ‫کسی ک‬ ‫چند دهه بعد‪ ،‬توسط آ ِلکسیس (آ ِل ِ‬ ‫‪5‬‬ ‫شد و در سال ‪ 1889‬به زبان فرانسوی بهچاپ رسید‪.‬‬ ‫ً‬ ‫موزۀ سلطنتی (بعدا‪ :‬دولتی) ِارمیتاژ‬ ‫موزۀ ارمیتاژ به فرمان کاتر ین کبیر در نیمۀ دوم قرن هجدهم در کاخ زمستانی‬ ‫سنپترزبورگ بنیان گذاشته شد‪ .‬هدف اولیۀ بر پایی این موزه گردآوری‬ ‫مجموعهای نفیس از آثار هنری به سبک موزههای هنری ارو پای غربی‬ ‫ً‬ ‫هنر‬ ‫بود‪ .‬اما تدر یجا بخشهای دیگری مختص به باستانشناسی و تار یخ ِ‬ ‫جهان باستان و نیز سکهشناسی در این موزه شکل گرفت‪ .‬توسعۀ پژوهشها‬ ‫و کاوشهای باستانشناختی هیئتهای روسی در محوطههای باستانی‬ ‫سیبری از قرن نوزدهم بر غنای‬ ‫شمال در یای سیاه‪ ،‬قفقاز‪ ،‬آسیای مرکزی و ِ‬ ‫مجموعههای باستانشناختی موزۀ ارمیتاژ افزود‪ .‬ازجملۀ این مجموعهها‬ ‫‪۱27‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫ســاختمانهای ســاحل غربــی شــاخۀ اصلــی رود ِنیــوا در ســنپترزبورگ‪ ،‬از راســت‪ :‬تــاالر هنــر (اکنــون مــوزۀ مردمشناســی و‬ ‫قومنــگاری)‪ ،‬مــوزۀ آســیایی (اکنــون فرهنگســتان علــوم روســیه)‪ ،‬ســاختمان مرکــزی دانشــگاه ســنپترزبورگ‪ ،‬دانشــکدۀ شرقشناســی‬ ‫دانشــگاه ســنپترزبورگ‪ ،‬عکــس از نگارنــده‬ ‫‪۱28‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫باید به گنجینۀ آثار زر ین سکایی از شمال در یای سیاه و مجموعۀ ظروف سیمین ساسانی‬ ‫و پساساسانی مکشوفه از آسیای مرکزی و غرب سیبری اشاره کرد که در نوع خود در جهان‬ ‫بینظیرند‪ .‬در بخش سکهشناسی موزۀ ارمیتاژ‪ ،‬خر یداری مجموعههای مهمی از مسکوکات‬ ‫بارتولومی (گردآورده‬ ‫کس ِیو یچ) ُد‬ ‫ِ‬ ‫ساسانی‪ ،‬ازجمله مجموعۀ خصوصی سپهبد ژان (ایوان آ ِل ِ‬ ‫ُ‬ ‫در قفقاز) و مجموعۀ خصوصی ارتشبد آلکساندر و یسار ُی ُنو یچ کامارف (گردآورده در حوالی‬ ‫شهر باستانی مرو)‪ ،‬در اواخر قرن نوزدهم‪ ،‬و نیز انتقال مجموعۀ مسکوکات شرقی موزۀ‬ ‫آسیایی به ارمیتاژ‪ ،‬در حدود سال ‪ ،1930‬سبب شکلگیری یکی از مهمتر ین مجموعههای‬ ‫سکهشناسی ایران باستان شد‪ .‬این مجموعه اکنون بیش از پنجهزار سکۀ ساسانی را در‬ ‫خود جای داده است‪ ۶.‬موزۀ ارمیتاژ‪ ،‬پس از موزۀ لوور در پار یس‪ ،‬دومین موزۀ بزرگ جهان‬ ‫بهشمار میرود و بخش سکهشناسی آن‪ ،‬با بیش از یکمیلیون و صدهزار سکه و مدال از‬ ‫سراسر جهان‪ ،‬یکی از سه مجموعۀ بزرگ سکهشناسی در جهان است‪.‬‬ ‫‪ .2‬دگرگونی محیط علمی ُ‬ ‫پترگراد‪/‬لنینگراد میان دو جنگ جهانی‬ ‫جنگ جهانی نخست و به دنبال آن انقالب اکتبر ‪ 1917‬زمینهساز دگرگونیهای مهمی‬ ‫دامن فضای‬ ‫در ساختار سیاسی‪ ،‬اداری‪ ،‬اقتصادی و فرهنگی روسیه شد‪ .‬این تحوالت ِ‬ ‫دانشگاهی و فرهنگی پایتخت سابق امپراتوری روسیه را نیز گرفت‪ .‬با شروع جنگ جهانی‬ ‫نخست در سال ‪ ،1914‬امپراتوری روسیه در مقابل آلمان و اتر یش قرار گرفت و موجی‬ ‫آلمانی‬ ‫از ستیز با عناصر آلمانی‪-‬اتر یشی در روسیه بهوجود آمد‪ .‬در همان سال‪ ،‬نام‬ ‫ِ‬ ‫شهر سنپترزبورگ به ُ‬ ‫پترگراد تغییر کرد تا عناصر آلمانی از این نام زدوده شود‪ .‬دامنۀ این‬ ‫آلمانیزدایی تا حدودی به محیط دانشگاهی روسیه نیز کشیده شد‪ ،‬ولی دوران اوج آن تنها‬ ‫پس از انقالب اکتبر بود‪.‬‬ ‫ً‬ ‫در فضای علمی روسیه (مخصوصا سنپترزبورگ) در سدههای هجدهم و نوزدهم‪ ،‬چنانکه‬ ‫ً‬ ‫باالتر دیدیم‪ ،‬دانشمندان خارجی (مخصوصا آلمانی‪ ،‬اتر یشی و فرانسوی) حضور پررنگی‬ ‫داشتند‪ .‬دانشگاه و فرهنگستان علوم سنپترزبورگ از مراکز مهم و ممتاز علمی در جهان آن‬ ‫زمان بهشمار میرفتند و در عرصههای پژوهشی گوناگون‪ ،‬ازجمله در شرقشناسی‪ ،‬پیشتاز‬ ‫بودند‪ .‬بخش عمدۀ کتب و مجالت علمی آن زمان در سنپترزبورگ به زبانهای التینی‪،‬‬ ‫آلمانی و فرانسوی منتشر میشد‪ .‬بیراه نخواهد بود اگر جایگاه علمی و محیط دانشگاهی‬ ‫یکایی امروز مقایسه‬ ‫سنپترزبورگ قرون هجدهم و نوزدهم را با برخی دانشگاههای ممتاز آمر‬ ‫ِ‬ ‫‪۱۳0‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫کنیم که استادان و پژوهشگران برجستۀ هر رشتۀ علمی را از ملیتهای‬ ‫گرد هم میآورند‪.‬‬ ‫گوناگون جذب میکنند و ِ‬ ‫ً‬ ‫اما این فضای علمی بینالمللی پس از انقالب ‪ 1917‬تدر یجا رو به افول‬ ‫رفت و اوج آن در نیمۀ نخست حکومت استالین‪ ،‬در سالهای ‪ 1920‬و‬ ‫‪ ،1930‬بود‪ .‬در این زمان‪ ،‬شمار ز یادی از دانشمندان ارو پایی‪ ،‬به سبب‬ ‫گرایشهای سیاسی خود‪ ،‬به حاشیه رانده یا مجبور به ترک روسیه شدند‪.‬‬ ‫فاسمر اشاره کرد که در خانوادهای آلمانیتبار‬ ‫از آن جمله‪ ،‬میتوان به‬ ‫برادران ِ‬ ‫ِ‬ ‫در سنپترزبورگ زاده شده بودند؛ برادر بزرگتر‪ ،‬ماکس یولیوس فر یدر یش‬ ‫(ماکسیمیلیان ُر ُ‬ ‫فاسمر (‪ ،)19۶2-188۶‬زبانشناسی برجسته و‬ ‫مانو یچ)‬ ‫ِ‬ ‫مؤلف فرهنگ ر یشهشناختی زبان روسی بود‪ 7.‬او در دوران ناآرامیهای‬ ‫ً‬ ‫پس از انقالب‪ ،‬در سال ‪ ،1921‬به آلمان مهاجرت کرد و بعدا به استادی‬ ‫مطالعات اسالوی در دانشگاه برلین (دانشگاه ُه ُ‬ ‫مبلت) برگز یده شد‪ .‬همو‪،‬‬ ‫در سال ‪ ،1923‬کتابچۀ ارزشمندی به زبان آلمانی دربارۀ بازماندههای‬ ‫فرهنگ و زبانهای ایرانی باستان در جنوب روسیه منتشر کرد‪ 8‬که از‬ ‫نخستین آثار علمی در زمینۀ مطالعات زبان سکایی محسوب میشود‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫فاسمر‬ ‫یخاردو یچ)‬ ‫یلهلم گئورگ (ر یخارد ر‬ ‫اما برادر‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کوچک او‪ ،‬ر یشارد و ِ‬ ‫(‪ ،)1938-1888‬سکهشناس و شرقشناس برجسته و مسئول بخش‬ ‫سکههای شرقی موزۀ ارمیتاژ بود‪ .‬او پس از انقالب در روسیه ماند و به‬ ‫فعالیت خود در ارمیتاژ ادامه داد؛ ولی‪ ،‬در سالهای ‪ ،1930‬به بهانۀ ارتباط‬ ‫با برادرش در آلمان و با اتهامات سیاسی دستگیر و به اردوگاه کار اجباری‬ ‫در سیبری تبعید شد‪ .‬پس از مدتی تبعید در سیبری‪ ،‬او را به اردوگاهی‬ ‫در تاشکند منتقل کردند و در آنجا در اثر بیماری ر یوی در پنجاهسالگی‬ ‫جان خود را از دست داد‪ .‬ر یشارد فاسمر‪ ،‬در مدت فعالیت خود در موزۀ‬ ‫ارمیتاژ‪ ،‬بسیاری از سکههای ساسانی و اسالمی محفوظ در موزه را برای‬ ‫ً‬ ‫نخستینبار بررسی و فهرستنو یسی کرد‪ ،‬ولی نهایتا کاتالوگ او ناتمام ماند‬ ‫و هرگز منتشر نشد‪.‬‬ ‫نسل جدیدی که در دوران میان دو جنگ جهانی جای استادان قدیم‬ ‫ً‬ ‫را در مکتب ُ‬ ‫پترگراد (از سال ‪ :1924‬لنینگراد) پر کرد‪ ،‬عمدتا‪ ،‬متشکل از‬ ‫‪۱۳۱‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫دانشمندان جوان روسی بود که در مکتب اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم پرورش‬ ‫یافته بودند؛ البته‪ ،‬تا میانۀ قرن بیستم‪ ،‬همچنان شمار اندکی از دانشمندان آلمانیتبار در‬ ‫مکتب شرقشناسی لنینگراد دوام آوردند‪ .‬اما زبان انتشارات علمی پس از انقالب به روسی‬ ‫بعدی دانشمندان روسی کمکم از‬ ‫بدل شد و شاید همین امر یکی از عللی بود که نسلهای‬ ‫ِ‬ ‫حلقههای علمی ارو پای غربی فاصله گرفتند و تعامل علمی کمتری با آنها داشتند‪.‬‬ ‫‪ .3‬مکتب ایرانشناسی لنینگراد پس از جنگ جهانی دوم‬ ‫چنانکه پیشتر اشاره شد‪ ،‬دانشکدۀ شرقشناسی دانشگاه دولتی لنینگراد از سال‬ ‫تحصیلی ‪ 1945/1944‬فعالیت خود را از سر گرفت‪ .‬آلکساندر ُ‬ ‫آرن ُلدو یچ فرایمان (‪-1879‬‬ ‫‪ )19۶8‬نخستین استاد ایرانشناسی در این دانشکده پس از جنگ جهانی دوم بود‪ .‬از‬ ‫سوی دیگر‪ ،‬علیرغم خسارات و و یرانیهای ناشی از جنگ‪ ،‬تحقیقات در زمینههای‬ ‫گونا گون ایرانشناسی در مؤسسۀ شرقشناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروی‬ ‫ً‬ ‫آسیایی سابق) و موزۀ دولتی ِارمیتاژ تدر یجا از سر گرفته شد‪ .‬از میانۀ قرن بیستم‪،‬‬ ‫(موزۀ‬ ‫ِ‬ ‫تالشهای ز یادی برای گسترش پژوهشهای شرقشناسی در مسکو نیز انجام گرفت و‬ ‫مؤسسات علمی جدیدی در پایتخت تأسیس شد‪ ،‬اما دانشکدۀ شرقشناسی لنینگراد‪،‬‬ ‫همچون گذشته‪ ،‬همچنان مهمتر ین مرکز آموزش زبانهای قدیم و جدید شرقی در اتحاد‬ ‫جماهیر شوروی بود و مرکز اصلی پژوهشهای علمی در این زمینه مؤسسۀ شرقشناسی‬ ‫ً‬ ‫ممتاز دانشکدۀ شرقشناسی‪ ،‬پس از فراغت از تحصیل‪ ،‬غالبا‬ ‫لنینگراد بود‪ .‬دانشجو یان‬ ‫ِ‬ ‫در مؤسسۀ شرقشناسی و مؤسسۀ زبانشناسی فرهنگستان علوم یا در موزۀ ارمیتاژ و‬ ‫کتابخانۀ ملی استخدام میشدند‪.‬‬ ‫دانشمندان شرقشناس شوروی در این مقطع تار یخی‪ ،‬با وجود مشکالت سیاسی ناشی از‬ ‫جنگ سرد و محدودیتهای فراوان‪ ،‬کوشیدند تا ارتباطات علمی خود را با کشورهای غربی‬ ‫ً‬ ‫تا حد امکان حفظ کنند‪ .‬بعضا در همایشهای علمی ارو پایی شرکت میکردند و گاهی‬ ‫دانشمندان غربی را به همایشهای علمی در مسکو و لنینگراد دعوت میکردند‪ .‬درنتیجۀ‬ ‫این روابط دوستانۀ علمی‪ ،‬شماری از انتشارات علمی مهم دانشمندان شوروی از روسی به‬ ‫زبانهای ارو پایی ترجمه میشد‪ .‬این روابط علمی تا حدودی میان اتحاد شوروی و ایران‬ ‫نیز برقرار بود‪ .‬عالوه بر ترجمۀ آثار مهم شرقشناسان اتحاد شوروی دربارۀ زبانها‪ ،‬تار یخ‪،‬‬ ‫فرهنگ و هنر ایران به فارسی‪ ،‬برگزاری همایشهای علمی و نمایشگاههای هنری چه در‬ ‫‪۱۳2‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫اتحاد شوروی و چه در ایران یا کشورهای غربی زمینۀ آشنایی و گفتوگو‬ ‫میان دانشمندان ایرانی و روسی را فراهم میکرد‪.‬‬ ‫آنچه در ذیل میآید مروری کوتاه بر پژوهشهای ایرانشناسان مکتب‬ ‫لنینگراد در زمینۀ تار یخ ایران باستان (پیش از اسالم) و زبانهای ایرانی‬ ‫در بازۀ زمانی میان جنگ جهانی دوم و فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی‬ ‫است‪ .‬در هر بخش‪ ،‬به فعالیتهای علمی تأثیرگذارتر ین شخصیتهای‬ ‫این مکتب و ّ‬ ‫اهم آثار ایشان اشاره شده است‪ .‬پژوهشهای مهم دیگری‬ ‫نیز‪ ،‬چه در لنینگراد و چه در مسکو‪ ،‬در زمینۀ ادبیات فارسی و تار یخ ایران‬ ‫در دوران اسالمی و نیز در دیگر شاخههای مرتبط با ایرانشناسی‪ ،‬ازجمله‬ ‫باستانشناسی و تار یخ هنر آسیای مرکزی و قفقاز‪ ،‬صورت گرفته است که‬ ‫مرور و بررسی آنها از حوصلۀ جستار حاضر خارج است‪.‬‬ ‫‪ .۴‬تاریخ ایران باستان در مکتب لنینگراد‬ ‫ُ‬ ‫برادران میخائیل و ایگور دیا ک ُنف و تاریخ ایران و شرق نزدیک باستان‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫میخائیل میخایلو یچ دیاک ُنف (‪ )1954-1907‬و ایگور میخایلو یچ دیاک ُنف‬ ‫(‪ )1999-1915‬را شاید بتوان برجستهتر ین چهرههای تار یخنگاری شرق‬ ‫باستان در مکتب لنینگراد در میانۀ قرن بیستم دانست‪ .‬هر دو بخشی از‬ ‫کودکی یا جوانی خود را‪ ،‬به سبب مأمور یتهای کاری پدرشان‪ ،‬در نروژ‬ ‫سپری کردند‪ .‬برادر بزرگتر‪ ،‬میخائیل‪ ،‬تحصیالت دانشگاهی خود را در‬ ‫ُ‬ ‫نستیرنه (‪ ،)1978-1892‬زبانشناس و‬ ‫دانشگاه اسلو‪ ،‬ز یر نظر ِگئورگ ُم ِرگ‬ ‫ِ‬ ‫ایرانشناس نامدار نروژی‪ ،‬آغاز کرد‪ ،‬ولی اندکی بعد به زادگاهش لنینگراد‬ ‫بازگشت و وارد بخش زبانهای ایرانی دانشگاه لنینگراد شد‪ .‬در آنجا از‬ ‫دانش استادانی چون آلکساندر فرایمان و واسیلی ُ‬ ‫بارتلد بهره برد‪ .‬برادر‬ ‫کوچکتر‪ ،‬ایگور‪ ،‬در دانشگاه لنینگراد در رشتۀ آشورشناسی و مطالعات‬ ‫ُ‬ ‫شرق نزدیک باستان‪ ،‬نزد استادان مشهوری چون آلکساندر پاولو یچ‬ ‫استرووه‪ ،‬تحصیل کرد‪.‬‬ ‫واسلیو یچ‬ ‫ر یفتین و واسیلی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫میخائیل‪ ،‬پس از فارغالتحصیلی‪ ،‬مدتی در مرکز تحقیقاتی و موزۀ محلی‬ ‫سمرقند کار کرد‪ .‬سپس به لنینگراد بازگشت و در بخش شرقی موزۀ ارمیتاژ‬ ‫‪۱۳۳‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫میخاییل دیاکنف؛ عکس از آرشیو مؤسسۀ مطالعات فرهنگ ّ‬ ‫مادی (باستانشناسی) فرهنگستان علوم روسیه‪ ،‬سنپترزبورگ‬ ‫‪۱۳۴‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫استخدام شد‪ .‬از سال ‪ 1938‬ر یاست این بخش را بر عهده گرفت و‬ ‫همزمان در دانشگاه دولتی لنینگراد نیز تدر یس میکرد‪ .‬ایگور نیز‪ ،‬پس از‬ ‫باستان موزۀ ارمیتاژ‬ ‫فارغالتحصیلی در سال ‪ ،1938‬به بخش شرق نزدیک‬ ‫ِ‬ ‫پیوست‪ .‬در طول جنگ جهانی دوم‪ ،‬هر دو برادر به خدمت ارتش سرخ‬ ‫ً‬ ‫شوروی درآمدند‪ .‬ایگور اجبارا به مأمور یت نظامی در نروژ فرستاده شد‪ ،‬اما‬ ‫ُ‬ ‫دیری نگذشت که یوسیف َا ُ‬ ‫بگار و یچ ا ِربلی (‪ ،)19۶1-1887‬شرقشناس‬ ‫وقت موزۀ ارمیتاژ‪ ،‬موفق شد او را به لنینگراد بازگرداند تا به‬ ‫مشهور و رئیس ِ‬ ‫کار خود در موزۀ ارمیتاژ ادامه دهد‪.‬‬ ‫پس از جنگ‪ ،‬میخائیل برای مدت کوتاهی به تدر یس در دانشگاه دولتی‬ ‫مسکو پرداخت و به مقام معاونت دانشکدۀ تار یخ این دانشگاه برگز یده‬ ‫ً‬ ‫شد‪ .‬اندکی بعد‪ ،‬به لنینگراد بازگشت و مجددا به کار در موزۀ ارمیتاژ ادامه‬ ‫داد‪ ،‬اما چند سال بعد‪ ،‬دوباره به مسکو رفت و تا پایان عمر کوتاهش‬ ‫در دانشکدۀ تار یخ دانشگاه مسکو تدر یس کرد‪ .‬تحقیقات او موضوعات‬ ‫متنوعی را در ادبیات فارسی‪ ،‬تار یخ ایران باستان‪ ،‬هنر و باستانشناسی‬ ‫ً‬ ‫در بر میگرفت‪ .‬مثال در زمینۀ ادبیات فارسی و نسخهشناسی‪ ،‬میخائیل‬ ‫تیگرانو یچ َ‬ ‫ُ‬ ‫گوزلیان (‪ ،)1994-1900‬دو جلد‬ ‫دیاکنف‪ ،‬با همکاری لئون‬ ‫کتاب دربارۀ دستنو یسهای شاهنامۀ فردوسی محفوظ در مجموعههای‬ ‫لنینگراد و نگارگریهای آنها منتشر کردند‪ 9.‬او همچنین گز یدههایی از اشعار‬ ‫شاعران بزرگ ایرانی را از فارسی به روسی ترجمه و منتشر کرد‪.‬‬ ‫شاید مشهورتر ین اثر میخائیل دیاکنف کتاب گز یدۀ تار یخ ایران باستان‬ ‫باشد‪ 10‬که به فارسی نیز ترجمه شده است‪ 11.‬متن اولیۀ این کتاب در اوایل‬ ‫سالهای ‪ 1930‬تدو ین شده بود و میخائیل از آن بهعنوان جزوۀ درسی خود‬ ‫برای تدر یس تار یخ ایران باستان در دانشگاه استفاده میکرد‪ ،‬اما انتشار‬ ‫آن در زمان حیات او میسر نشد‪ .‬هفت سال پس از درگذشت او‪ ،‬برادرش‬ ‫‪12‬‬ ‫ایگور نسخۀ دستنو یس این کتاب را و یرایش کرد و بهطبع رساند‪.‬‬ ‫ً‬ ‫میخائیل‪ ،‬از پیش از جنگ تا پایان عمر‪ ،‬مرتبا در تحقیقات میدانی‬ ‫در تاجیکستان مشارکت داشت و از سال ‪ 1952‬سر پرستی هیئت‬ ‫باستانشناسی موزۀ ارمیتاژ در تاجیکستان را بر عهده گرفت‪ .‬کاوشهای‬ ‫‪۱۳5‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫ً‬ ‫َ َ‬ ‫نجکنت در سرزمین تار یخی ُسغد متمرکز بود و به کشف‬ ‫این هیئت عمدتا بر شهر باستانی پ ِ‬ ‫مجموعۀ بینظیری از نقاشیهای دیواری ُسغدی انجامید‪ .‬کاوشهای پنجکنت از دهۀ ‪40‬‬ ‫ُ‬ ‫یاکوبفسکی (‪ )1953-188۶‬آغاز شد و تا امروز‬ ‫میالدی به سر پرستی آلکساندر یور ِیو یچ‬ ‫کاوش بیوقفه در این شهر باستانی تاکنون گستردهتر ین فعالیت‬ ‫ادامه دارد‪ .‬هفت دهه‬ ‫ِ‬ ‫باستانشناسی در تاجیکستان بوده است‪ .‬از زمان درگذشت زودهنگام میخائیل دیاکنف‪،‬‬ ‫ُ‬ ‫به ترتیب‪ ،‬آلکساندر مارکو یچ ِب ِلنیتسکی (‪ )1993-1904‬و بار یس ایلیچ مارشاک (‪-1933‬‬ ‫پاول بار ُیسو یچ لور ِیه کاوشهای‬ ‫‪ )200۶‬سر پرستی این کاوشها را بر عهده گرفتند و اکنون ِ‬ ‫پنجکنت را هدایت میکند‪.‬‬ ‫ََ‬ ‫اما ایگور دیاکنف‪ ،‬از سال ‪ ،1945‬تدر یس زبانهای سومری و ا کدی را در دانشگاه دولتی‬ ‫لنینگراد بر عهده داشت‪ .‬همچنین‪ ،‬از سال ‪ 1953‬تا پایان عمر‪ ،‬پژوهشگر ارشد مؤسسۀ‬ ‫شرقشناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروی در لنینگراد بود و در این سالها کتب‬ ‫و مقاالت متعدد و متنوعی منتشر کرد‪ .‬بخش عمدۀ پژوهشهای او به تار یخ اجتماعی‬ ‫و اقتصادی تمدنهای بینالنهر ین باستان و پادشاهی اورارتو اختصاص داشت‪ .‬از او‬ ‫کتابها و مقاالت متعددی دربارۀ کتیبههای میخی به زبانهای سومری‪ ،‬اکدی‪ ،‬عیالمی‪،‬‬ ‫ِح ّتی‪ ،‬حوری و اورارتو یی بر جای مانده است‪ .‬ایگور دیاکنف از نظر یهپردازان برجستۀ‬ ‫قرن بیستم در زمینۀ زبانشناسی سامی و تار یخ شرق نزدیک باستان بود‪ .‬یکی از نظر یات‬ ‫ُ‬ ‫استارستین‪ ،‬زبانشناس برجستۀ روسی‪ ،‬احتمال‬ ‫آناتولیو یچ‬ ‫مشهور او‪ ،‬با همکاری ِس ِرگی‬ ‫ِ‬ ‫باستانی اورارتو یی و حوری با زبانهای زندۀ منطقۀ داغستان در شمال‬ ‫ارتباط زبانهای‬ ‫ِ‬ ‫‪13‬‬ ‫قفقاز را برای نخستینبار پیش کشید‪.‬‬ ‫هرچیز دیگر نام دیاکنف را با مطالعات تار یخ ایران باستان پیوند میزند کتاب‬ ‫آنچه بیش از‬ ‫ِ‬ ‫‪14‬‬ ‫تار یخ ماد از قدیمتر ین ازمنه تا پایان قرن چهارم پیش از میالد (‪ )195۶‬است‪ .‬او در این‬ ‫کتاب به واشکافی ابعاد ناشناختۀ تار یخ سیاسی و اجتماعی شمالغرب فالت ایران در‬ ‫دوران باستان پرداخته و از منابع کهن موجود‪ ،‬اعم از متون آشوری‪ ،‬بابلی‪ ،‬اورارتو یی‪،‬‬ ‫پارسی باستان‪ ،‬اوستایی‪ ،‬متون کتاب مقدس‪ ،‬گزارشهای کالسیک یونانی و التین و نیز‬ ‫دادههای باستانشناختی بهره برده است‪ .‬مطالعۀ این کتاب عمق دانش و چیرگی دیاکنف‬ ‫بر زبانها و متون باستانی را بهخوبی نمایان میسازد‪ .‬کتاب تار یخ ماد به زبان فارسی نیز‬ ‫ترجمه شده است‪ 15.‬تحر یر مختصری از این کتاب به زبان انگلیسی‪ ،‬سه دهه بعد‪ ،‬بهعنوان‬ ‫فصل «ماد» در جلد دوم مجموعۀ تار یخ ایران کمبر یج ز یر نظر ایلیا ِگ ِرشو یچ منتشر شد‪ 1۶.‬از‬ ‫‪۱۳6‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫دیاکنف آثار پراکندهای در زمینۀ زبانهای ایرانی نیز بر جای مانده است‪.‬‬ ‫ین آنها پژوهش مشترک او با برادرش و والدیمیر لیفشیتس دربارۀ‬ ‫مهمتر ِ‬ ‫سفالنوشتههای پارتی ارگ نسا است که جلوتر به آن پرداخته خواهد شد‪.‬‬ ‫ایگور دیاکنف از تأثیرگذارتر ین چهرههای تار یخنگاری در قرن بیستم بود‪ ،‬در‬ ‫مجامع علمی بینالمللی جایگاه و یژهای داشت و مورد احترام دانشمندان‬ ‫غربی بود‪ .‬دانشگاه شیکاگو به پاس خدمات علمی دیاکنف به او مدرک‬ ‫دکتری افتخاری اعطا کرد‪ .‬همچنین‪ ،‬بسیاری از آثار او به زبانهای غربی‪،‬‬ ‫ازجمله انگلیسی و آلمانی‪ ،‬ترجمه شدهاند‪ 17.‬در اواخر عمر‪ ،‬کتابی به نام‬ ‫گذرگاههای تار یخ از بشر نخستین تا امروز نوشت که فشردۀ اندیشههای او‬ ‫دربارۀ سیر تحوالت تار یخ بشر است‪ 18.‬ترجمۀ انگلیسی این کتاب همزمان‬ ‫ً‬ ‫با درگذشت او در کمبر یج انتشار یافت‪ 19‬و همین نسخۀ انگلیسی بعدا به‬ ‫‪20‬‬ ‫فارسی نیز برگردانده شد‪.‬‬ ‫ّ ُ‬ ‫دودسکایا نیز اشاره شود که تحقیقات‬ ‫الیونا ِم ِ‬ ‫در اینجا الزم است به اینا نیک ِ‬ ‫دیاکنف را دربارۀ تار یخ و باستانشناسی تمدن ماد پی گرفت‪ .‬مدودسکایا‬ ‫رسالۀ دکتری خود را دربارۀ آغاز عصر آهن در فالت ایران‪ ،‬با عنوان «ایران‬ ‫در ربع آخر هزارۀ دوم پیش از میالد بر پایۀ یافتههای باستانشناختی‪ ،‬تا‬ ‫ظهور اقوام ایرانی»‪ ،‬به راهنمایی والدیمیر لوکونین نوشت و در سال ‪1978‬‬ ‫ً‬ ‫از آن دفاع کرد‪ .‬این رساله بعدا از روسی به انگلیسی‪ 21‬و از انگلیسی‬ ‫به فارسی‪ 22‬نیز ترجمه شد‪ .‬او به تازگی کتابی با عنوان تار یخ پادشاهی‬ ‫ماد منتشر کرده است که نتیجۀ پژوهشهای اخیرش دربارۀ تار یخ و‬ ‫باستانشناسی غرب فالت ایران در سدههای هفتم و ششم پیش از میالد‬ ‫‪23‬‬ ‫است‪.‬‬ ‫محمد داندامایف و تاریخ شاهنشاهی هخامنشی‬ ‫ُ‬ ‫یکی دیگر از مورخین برجستۀ مکتب لنینگراد محمد عبدالقدیرو یچ‬ ‫داندامایف (‪ )2017-1928‬بود‪ .‬او در روستایی در داغستان در شمال‬ ‫ِ‬ ‫شرق قفقاز زاده شد و تحصیالت مقدماتی خود را در همانجا بهپایان‬ ‫برد؛ سپس در دانشگاههای لنینگراد و مسکو به تحصیل در رشتههای‬ ‫‪۱۳7‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫والدیمیر لوکونین (عکس‪ :‬آرشیو موزۀ دولتی ارمیتاژ‪ ،‬سنپترزبورگ)‬ ‫‪۱۳8‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫آشورشناسی‪ ،‬ایرانشناسی و تار یخ باستان پرداخت‪ .‬ازجمله استادان او‬ ‫آبایف و ایگور دیاکنف اشاره کرد‪.‬‬ ‫میتوان به واسیلی‬ ‫ِ‬ ‫استرووه‪ ،‬واسیلی ِ‬ ‫داندامایف در سال ‪ 1959‬از رسالۀ دکتری خود دربارۀ کتیبۀ بیستون و‬ ‫وقایع تار یخی آغاز حکومت دار یوش یکم هخامنشی در لنینگراد دفاع کرد‪.‬‬ ‫چهار سال بعد‪ ،‬نسخۀ نهایی این رساله با عنوان ایران در زمان نخستین‬ ‫ً‬ ‫هخامنشیان بهچاپ رسید‪ 24.‬این کتاب بعدا به زبانهای فارسی‪ 25‬و‬ ‫آلمانی‪ 2۶‬نیز ترجمه شد و جایزۀ رومن گیرشمن را از فرهنگستان کتیبهها و‬ ‫ادبیات فرانسه در یافت کرد‪.‬‬ ‫بابل و ایران هخامنشی میپردازند‪.‬‬ ‫اغلب نوشتههای داندامایف به تار َ َیخ ِ‬ ‫او به زبانهای متعددی از جمله ا کدی‪ ،‬پارسی باستان‪ ،‬یونانی و التین‬ ‫مسلط بود و در پژوهشهای خود از مدارک دست اول تار یخی بهغایت‬ ‫ً‬ ‫بهره میبرد‪ .‬در سال ‪ ،1980‬محمد داندامایف و والدیمیر لوکونین مشترکا‬ ‫کتابی با عنوان فرهنگ و اقتصاد ایران باستان منتشر کردند که در آن‬ ‫به ابعاد گوناگون تار یخ اجتماعی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬اداری و فرهنگی ایران از‬ ‫شکلگیری نخستین فرهنگهای پیش از تار یخ تا پایان شاهنشاهی‬ ‫هخامنشی پرداخته شده است‪ 27.‬ترجمۀ انگلیسی این کتاب‪ ،‬چند سال‬ ‫بعد‪ ،‬در کمبر یج بهچاپ رسید‪ 28.‬مشهورتر ین کتاب او تار یخ سیاسی دولت‬ ‫هخامنشی (‪ )1985‬است‪ 29.‬تحر یر انگلیسی این کتاب‪ ،‬با ترجمۀ و ِیلم‬ ‫ُ‬ ‫ف ِخ َلسنگ و با اصالحات مؤلف‪ ،‬در سال ‪ 1989‬توسط انتشارات بر یل‬ ‫در هلند منتشر شد‪ 30.‬داندامایف‪ ،‬در اواخر عمر خود‪ ،‬و یرایش سوم این‬ ‫کتاب را با افزودههای الزم در سنپترزبورگ بهچاپ رساند‪ 31.‬او همچنین‬ ‫سه کتاب مهم دیگر در سالهای اخیر نوشته است که به ابعاد دیگری از‬ ‫تار یخ پادشاهی بابل و شاهنشاهی هخامنشی میپردازند‪ :‬بینالنهر ین و‬ ‫ایران در قرنهای هفتم تا چهارم پیش از میالد‪ :‬سازمانهای اجتماعی و‬ ‫‪32‬‬ ‫بابل در سالهای ‪ ۶2۶‬تا ‪ 330‬پیش از میالد‪:‬‬ ‫نظام اعتقادی (‪ِ ،)2009‬‬ ‫ساختار اجتماعی و روابط قومی (‪ 33)2010‬و شاهنشاهی هخامنشی‪:‬‬ ‫‪34‬‬ ‫ساختار اجتماعی‪-‬اداری و دستاوردهای فرهنگی (‪.)2013‬‬ ‫داندامایف روابط علمی صمیمانه و نزدیکی با دانشمندان غربی و ایرانی‬ ‫‪۱۳9‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫داشت‪ .‬بارها بهعنوان استاد مهمان به دانشگاههای معتبر ارو پایی و آمر یکایی دعوت شد‪.‬‬ ‫حاصل سخنرانیهای او در دانشگاه کلمبیا در نیو یورک‪ ،‬به دعوت احسان یارشاطر‪ ،‬کتابی‬ ‫‪35‬‬ ‫بابل هخامنشی بود که در سال ‪ 1992‬به انگلیسی بهطبع رسید‬ ‫تحت ًعنوان ایرانیان در ِ‬ ‫‪3۶‬‬ ‫و اخیرا به فارسی نیز ترجمه شده است‪ .‬داندامایف در همایشهای علمی در کشورهای‬ ‫‪37‬‬ ‫غربی شرکت میکرد و با برخی طرحهای پژوهشی بینالمللی همکاری داشت‪.‬‬ ‫والدیمیر لوکونین و تاریخ و فرهنگ شاهنشاهی ساسانی‬ ‫والدیمیر گر یگور ِیو یچ لوکونین (‪ ،)1984-1932‬مورخ و باستانشناس برجستۀ روس‪،‬‬ ‫تحصیالت خود را در دانشکدۀ شرقشناسی دانشگاه دولتی لنینگراد بهپایان برد؛ سپس‬ ‫ُ‬ ‫واسیلیونا ِتر ِو ر (‪-1892‬‬ ‫به موزۀ ارمیتاژ پیوست و در آنجا‪ ،‬ز یر نظر یوسیف ا ِربلی و کامیال‬ ‫ِ‬ ‫‪ ،)1974‬به تحقیق دربارۀ هنر ایران و آسیای مرکزی و تار یخ اوایل دورۀ ساسانی پرداخت‪.‬‬ ‫ً‬ ‫در سالهای ‪ 1950‬و ‪ ،19۶0‬مرتبا در کاوشهای باستانشناختی هیئتهای روسی در آسیای‬ ‫مرکزی‪ ،‬از جمله در پنجکنت و قرهتپه‪ ،‬شرکت میکرد و در بررسی یافتههایی‪ ،‬همچون‬ ‫سکهها و کتیبههای باستانی‪ ،‬نقش فعال داشت‪ .‬لوکونین از سال ‪ 19۶5‬به ر یاست بخش‬ ‫ً‬ ‫عمر نسبتا کوتاه خود در این سمت باقی ماند‪ .‬او از‬ ‫شرقی ارمیتاژ برگز یده شد و تا پایان ِ‬ ‫ِ‬ ‫پرکارتر ین اعضای ارمیتاژ در آن زمان بود و ارتباط نزدیکی با باستانشناسان و مورخین‬ ‫غربی و ایرانی داشت‪ .‬در برگزاری نمایشگاههای هنری و طرحهای پژوهشی بینالمللی‬ ‫در ایران و کشورهای ارو پایی حضور پررنگی داشت‪ .‬همچنین‪ ،‬در مدت ر یاست خود‬ ‫در بخش شرقی موزۀ ارمیتاژ‪ ،‬میزبان بسیاری از دانشمندان ایرانی و غربی بود که برای‬ ‫ایراد سخنرانی یا همکاری پژوهشی به لنینگراد دعوت میشدند‪ .‬در دهۀ ‪ 70‬میالدی (دهۀ‬ ‫‪ 50‬خورشیدی)‪ ،‬به مناسبت بر پایی نمایشگاهی در موزۀ ملی ایران (موزۀ ایران باستان)‪،‬‬ ‫وقت موزۀ ارمیتاژ به تهران آمد و در مدت اقامت خود‪ ،‬به‬ ‫لوکونین به همراهی مسئولین ِ‬ ‫وقت مرکز باستانشناسی ایران‪ ،‬یک دورۀ کوتاه آموزشی‬ ‫پیشنهاد فیروز باقرزاده‪ ،‬رئیس ِ‬ ‫‪38‬‬ ‫دربارۀ کتیبههای ساسانی در موزۀ ایران باستان برگزار کرد‪.‬‬ ‫از لوکونین کتابها و مقاالت متعددی دربارۀ تار یخ و فرهنگ و هنر ایران ساسانی بر جای‬ ‫ین آنها اشاره میشود‪ .‬نخستین اثر پژوهشی او‪ ،‬برگرفته از‬ ‫مانده است که در اینجا به مهمتر ِ‬ ‫رسالۀ دکتریاش‪ ،‬کتابی با عنوان ایران در زمان نخستین ساسانیان؛ جستارهایی در تار ِیخ‬ ‫فرهنگی بود که در سال ‪ 19۶1‬بهچاپ رسید‪ 39.‬در این کتاب‪ ،‬لوکونین به بررسی متون تار یخی‬ ‫‪۱۴0‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫و مدارک باستانشناختی و کتیبهشناختی ‪ -‬ازجمله سنگنوشتهها‪،‬‬ ‫پایان‬ ‫سنگنگارهها‪ ،‬سکهها‪ ،‬مهرها و ظروف فلزی ساسانی ‪ -‬پرداخت‪ .‬در ِ‬ ‫این کتاب‪ ،‬کاتالوگی از سکههای اردشیر یکم ساسانی در مجموعههای‬ ‫موزۀ ارمیتاژ و موزۀ تار یخی مسکو نیز منتشر شده است‪ .‬هشت سال بعد‪،‬‬ ‫لوکونین کتاب مهم فرهنگ ایران ساسانی‪ :‬ایران در سدههای سوم تا پنجم‬ ‫[میالدی] را منتشر کرد‪ 40.‬این کتاب نسخۀ گستردهتری از کتاب پیشین‬ ‫است‪ .‬در اینجا‪ ،‬او به بررسی جامع سنگنگارههای نخستین شاهنشاهان‬ ‫ساسانی پرداخت و نیز یک طبقهبندی گونهشناختی از سکههای ساسانی‬ ‫قرن سوم میالدی (اردشیر یکم تا هرمز دوم)‪ ،‬بر پایۀ سکههای محفوظ در‬ ‫بندی‬ ‫موزۀ ارمیتاژ و موزۀ تار یخی مسکو‪ ،‬ارائه کرد‪ ،‬اما انتشار این طبقه ِ‬ ‫لوکونین با چاپ کتاب مهم سکهشناسی ساسانی‪ ،‬اثر سکهشناس برجستۀ‬ ‫اتر یشی‪ ،‬روبرت گوبل (‪ 41،)1997-1919‬مصادف شد و به همین علت کمتر‬ ‫اخیر لوکونین به فارسی‬ ‫مورد توجه پژوهشگران غربی قرار گرفت‪ .‬کتاب‬ ‫ِ‬ ‫ترجمه شده است‪ 42.‬لوکونین‪ ،‬یک دهه بعد‪ ،‬دوباره به تکمیل پژوهشهای‬ ‫خود دربارۀ آغاز شاهنشاهی ساسانی پرداخت و کتابی با نظرات متفاوت‬ ‫و بر مبنای کشفیات تازۀ سالهای ‪ 1970‬نوشت که با نام ایران در قرن‬ ‫سوم؛ مدارک تازه و جستاری در بازسازی تار یخی در سال ‪ 1979‬بهچاپ‬ ‫رسید‪ 43.‬این سه کتاب لوکونین دیدگاههای رایج و سنتی دربارۀ تار یخ آغاز‬ ‫شاهنشاهی ساسانی را دگرگون کرد و اهمیت مدارک ّ‬ ‫مادی بازمانده از همان‬ ‫ً‬ ‫زمان‪ ،‬مخصوصا کتیبهها‪ ،‬سنگنگارهها‪ ،‬سکهها و ُمهرها را بیش از پیش‬ ‫نمایان ساخت‪ .‬او همچنین‪ ،‬در این سه کتاب و نیز در برخی مقاالت خود‪،‬‬ ‫به بررسی و طبقهبندی سکههای موسوم به کوشانی‪-‬ساسانی (سکههای‬ ‫کوشانشاهان ساسانی که در مناطق شرقی قلمرو ایران ساسانی فرمانروایی‬ ‫پیشنهادی لوکونین‪ ،‬اکنون و درنتیجۀ‬ ‫میکردند) پرداخت‪ .‬البته گاهنگاری‬ ‫ِ‬ ‫تحقیقات تازه‪ ،‬مورد تردید واقع شده است‪.‬‬ ‫لوکونین‪ ،‬در مدت فعالیت خود در ارمیتاژ‪ ،‬بسیاری از گنجینههای تار یخی‬ ‫و هنری ایران ساسانی را‪ ،‬که در این موزه نگهداری میشوند‪ ،‬به صورتی‬ ‫ً‬ ‫شایسته منتشر کرد؛ مثال باید به کاتالوگ مهرهای ساسانی در موزۀ ارمیتاژ‬ ‫‪۱۴۱‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫ُ‬ ‫آندری یاک ِفلو یچ بار ُیسف و والدیمیر لوکونین در سال ‪19۶3‬‬ ‫اشاره کرد که به کوشش ِ‬ ‫بهچاپ رسید‪ 44.‬همچنین کاتالوگ تحلیلی و جامعی از مجموعۀ ظروف سیمین ساسانی‪،‬‬ ‫که از گنجینههای بیهمتای موزۀ ارمیتاژ محسوب میشود‪ ،‬به همت کامیال ِتر ِو ر و والدیمیر‬ ‫‪45‬‬ ‫لوکونین در سال ‪( 1987‬پس از درگذشت لوکونین) منتشر شد‪.‬‬ ‫از میان دیگر آثار لوکونین باید به کتابهای عمومیتر او دربارۀ تار یخ و هنر ایران باستان‬ ‫ً‬ ‫اشاره کرد که به زبانهای ارو پایی گوناگون ترجمه شدهاند؛ مثال جلد دوم کتاب ایران‬ ‫(از سلوکیان تا ساسانیان) در مجموعۀ باستانشناسی جهان که به زبانهای انگلیسی‪،‬‬ ‫فرانسوی‪ ،‬آلمانی و ایتالیایی منتشر شده است‪ 4۶.‬مجموعهای از نوشتههای پراکندۀ لوکونین‬ ‫دربارۀ تار یخ و فرهنگ ایران ساسانی‪ ،‬پس از درگذشت او‪ ،‬در کتابی با عنوان ایران باستان‬ ‫‪47‬‬ ‫و اوایل قرون میانی (‪ )1987‬بهچاپ رسید‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫َ ُ‬ ‫نینا پیگو ِلفسکایا‪ ،‬الی ک ِلسنیکف و تاریخ پایان شاهنشاهی ساسانی‬ ‫ُ‬ ‫پیگولفسکایا (‪ )1970-1894‬یکی از متخصصان برجستۀ تار یخ مسیحیت‬ ‫یکتور ونا‬ ‫نینا و‬ ‫ِ‬ ‫شرقی و زبان و ادبیات سر یانی در مکتب لنینگراد بود‪ .‬او تا سال ‪ 1922‬در دانشکدۀ شرقی‬ ‫تحصیل کرد‪ .‬در سالهای نخست پس از انقالب اکتبر‪ ،‬عضو تشکیالت مسیحی بود‪ .‬در‬ ‫سال ‪ ،1928‬به دلیل فعالیتهای مذهبی خود دستگیر شد و شش سال در تبعید بود‪ .‬در‬ ‫سال ‪ ،1934‬به لنینگراد بازگشت و در مؤسسۀ شرقشناسی فرهنگستان علوم به تحقیقات‬ ‫تار یخی پرداخت‪ .‬در سالهای جنگ جهانی دوم‪ ،‬او بهعنوان معاون مؤسسه برگز یده شد‬ ‫و مسئولیت محافظت از مجموعۀ نسخ خطی را در سالهای جنگ و محاصرۀ لنینگراد‬ ‫عهدهدار بود‪ .‬پس از جنگ‪ ،‬عالوه بر ادامۀ فعالیتهای پژوهشی خود‪ ،‬چند سال در‬ ‫دانشگاه لنینگراد نیز تدر یس کرد‪.‬‬ ‫باستان پسین و‬ ‫از پیگولفسکایا آثار پژوهشی متعددی دربارۀ مسیحیت شرقی در دوران‬ ‫ِ‬ ‫اوایل قرون میانی بر جای مانده است‪ .‬شماری از آثار او به تار یخ امپراتوری بیزانس و اواخر‬ ‫شاهنشاهی ساسانی میپردازد و جنبههای فرهنگی و اجتماعی حیات مسیحیان در شرق‬ ‫نزدیک را از پرتو متون سر یانی مورد بررسی قرار میدهد‪ .‬از میان آثار او در این زمینه باید به‬ ‫کتاب بینالنهر ین در گذار از سدههای پنجم و ششم [میالدی] (‪ )1940‬اشاره کرد که بر پایۀ‬ ‫گاهنامۀ سر یانی یوشع ستوننشین نگاشته شده است‪ 48.‬او همچنین در کتاب بیزانس و‬ ‫ایران در گذار از سدههای ششم و هفتم [میالدی] (‪ )194۶‬برخی از متون تار یخی سر یانی‬ ‫‪۱۴2‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫بزرگ‬ ‫را‪ ،‬برای نخستینبار‪ ،‬در بافت تار یخ سیاسی و اجتماعی دو قدرت ِ‬ ‫آن روزگار بررسی و تحلیل کرده است‪ 49.‬بخشی از این کتاب به فارسی‬ ‫نیز ترجمه و منتشر شده است‪ 50.‬یکی از مهمتر ین آثار پیگولفسکایا کتاب‬ ‫شهرهای ایران در آغاز قرون میانی (‪ )195۶‬است که اهمیت متون سر یانی‬ ‫در بازشناسی تار یخ ایران ساسانی را بهخوبی نمایان میسازد؛‪ 51‬این کتاب‬ ‫نیز به فارسی ترجمه شده است‪ 52.‬او در کتاب دیگرش با نام اعراب در‬ ‫مرزهای بیزانس و ایران در سدههای چهارم تا ششم [میالدی] (‪ )19۶4‬از‬ ‫در یچۀ متون مسیحی به تار یخ اعراب پیش از اسالم و زمینههای فتوحات‬ ‫اعراب در قرنهای بعدی پرداخته است‪ 53.‬آخر ین اثر پیگولفسکایا کتاب‬ ‫فرهنگ سر یانیان در قرون میانی (‪ )1979‬است که پس از درگذشت او به‬ ‫کوشش ایگور دیاکنف بهچاپ رسید‪ .‬پیگولفسکایا‪ ،‬در دو دهۀ پایانی عمر‬ ‫خود‪ ،‬انجمن مطالعات فلسطین را در فرهنگستان علوم اتحاد شوروی بر پا‬ ‫کرد و تا پایان عمر سردبیر مجلۀ پژوهشهای فلسطینی‪ 55‬بود‪ .‬شماری از‬ ‫‪54‬‬ ‫مقاالت مهم او در همین مجله منتشر شده است‪.‬‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫یکی از شاگردان پیگولفسکایا‪ ،‬در سالهای ‪ ،19۶0‬الی ایوانو یچ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ک ِلسنیکف (‪ )-1935‬بود‪ .‬کلسنیکف در اوکراین متولد شد و تحصیالت‬ ‫خود را در دانشکدۀ شرقشناسی دانشگاه لنینگراد و مؤسسۀ شرقشناسی‬ ‫فرهنگستان علوم بهپایان برد‪ .‬تحر یر نهایی رسالۀ دکتری او‪ ،‬به راهنمایی‬ ‫نینا پیگولفسکایا‪ ،‬با عنوان ایران در ابتدای قرن هفتم [میالدی] بهعنوان‬ ‫‪5۶‬‬ ‫یک جلد از مجلۀ پژوهشهای فلسطینی در سال ‪ 1970‬بهچاپ رسید‬ ‫و به فارسی نیز ترجمه شد‪ 57.‬کلسنیکف‪ ،‬در این کتاب و دیگر آثار خود‪،‬‬ ‫عالوه بر منابع مکتوب پارسی میانه‪ ،‬عربی و سر یانی‪ ،‬از مدارک ّ‬ ‫مادی‬ ‫ً‬ ‫و مخصوصا سکههای اواخر دورۀ ساسانی و صدر اسالم نیز به نحو‬ ‫شایستهای بهره برده و اهمیت مدارک سکهشناختی را در تار یخنگاری‬ ‫دیگر کلسنیکف اقتصاد مالی‬ ‫ساسانی بهخوبی نشان داده است‪ .‬کتاب‬ ‫ِ‬ ‫‪58‬‬ ‫در ایران در قرن هفتم [میالدی] نام دارد که در سال ‪ 1998‬منتشر شد‪.‬‬ ‫این کتاب‪ ،‬بر پایۀ دادههای سکهشناختی و متون تار یخی‪ ،‬به بازسازی‬ ‫نظام مالی ایران در اواخر دورۀ ساسانی و صدر اسالم میپردازد‪ .‬کلسنیکف‬ ‫‪۱۴۳‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫ّایگــور دیاکنــف در میــان همکارانــش در مؤسســۀ شرقشناسـ ِـی لنینگــراد‪ ،‬اواخــر دهــۀ ‪1980‬؛ ُردیــف نشســته از راســت‪ :‬ر‪ .‬جاراکیــان‪،‬‬ ‫ُ‬ ‫بســن‪ّ ،‬‬ ‫یاک ُ‬ ‫اینــا‬ ‫کانیــوا‪ ،‬و‪ِ .‬ب ِر ُزفســکی؛ ایســتاده از راســت‪ :‬ل‪ .‬ماچالــوا‪ ،‬ل‪ .‬بابـ ُـروا‪ ،‬والدیمیــر‬ ‫ـوا‪ ،‬ایگــور دیاکنــف‪ ،‬ایرینـ ُـا ِ‬ ‫ِنلــی کاز ِ‬ ‫یریـ ُ‬ ‫ـادژدا ِچخو یــچ‪ ،‬والدیمیــر لیفشــیتس؛ عکــس از آرشــیو مؤسســۀ دســتنو یسهای شــرقی فرهنگســتان‬ ‫دودســکایا‪ ،‬گلــدا کاپــالن‪ ،‬نـ ِ‬ ‫ِم ِ‬ ‫علــوم روســیه‪ ،‬ســنپترزبورگ‬ ‫‪۱۴۴‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫‪۱۴5‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫مقاالت متعددی نیز در همین زمینه به زبانهای روسی‪ ،‬اوکراینی و انگلیسی نوشته است‪.‬‬ ‫در سال ‪ ،2012‬کتاب حجیمی از کلسنیکف با عنوان ایران ساسانی‪ :‬تار یخ و فرهنگ در‬ ‫سنپترزبورگ منتشر شد‪ 59.‬بخش اصلی این کتاب به تار یخ سیاسی‪ ،‬اجتماعی و اقتصادی‬ ‫ایران در اواخر دورۀ ساسانی میپردازد‪ .‬در انتهای این کتاب‪ ،‬نوشتههای پراکندهای از او‬ ‫دربارۀ مسائل گوناگون تار یخ و سکهشناسی ساسانی گردآوری شده است‪ .‬در سالهای‬ ‫اخیر‪ ،‬کلسنیکف به بررسی دستنو یسهای زردشتی در مجموعۀ مؤسسۀ دستنو یسهای‬ ‫شرقی سنپترزبورگ روی آورده و مقاالت مهمی دربارۀ برخی متون زردشتی بهچاپ رسانده‬ ‫است‪ .‬همچنین‪ ،‬به تازگی‪ ،‬کتابی با عنوان کتب مقدس زردشتیان منتشر کرده که حاوی‬ ‫حرفنگاری‪ ،‬آوانگاری‪ ،‬ترجمۀ روسی و تفسیر سه متن زردشتی به زبان پارسی میانه‬ ‫است؛‪ ۶0‬این متون عبارتاند از کتاب پنجم دینکرد‪ ،‬پارههای بازمانده از کتاب چهارم‬ ‫‪۶1‬‬ ‫دینکرد و ارداو یرافنامه‪.‬‬ ‫‪ .5‬زبانها و گویشهای ایرانی در مکتب لنینگراد‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫گالیوبف‪ ،‬یوسیف ارانسکی‪ ،‬والدیمیر لیفشیتس و مطالعات زبانهای ایرانی میانه‬ ‫میخائیل با‬ ‫شناسی لنینگراد در زمان جنگ جهانی دوم و‬ ‫از میان نخستین نسل دانشآموختگان ایران‬ ‫ِ‬ ‫سالهای پس از آن باید به سه شخصیت اشاره کرد که در مکتب آلکساندر فرایمان تلمذ‬ ‫کردند‪ ،‬در دهههای بعد به عضو یت فرهنگستان علوم شوروی برگز یده شدند و سه ستون‬ ‫اصلی مکتب ایرانشناسی لنینگراد در قرن بیستم بودند‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫باگالیوبف (‪ )2010-1918‬در خانوادهای فرهنگی در ِکیف متولد شد‪.‬‬ ‫نیکالیو یچ‬ ‫میخائیل‬ ‫ِ‬ ‫تحصیالت خود را در سال ‪ 1941‬در بخش زبانهای ایرانی دانشکدۀ زبانشناسی دانشگاه‬ ‫دولتی لنینگراد بهپایان رساند‪ .‬پس از فارغالتحصیلی‪ ،‬به استخدام وزارت دفاع شوروی‬ ‫درآمد و در آنجا به تدر یس زبان فارسی پرداخت‪ .‬با پایان جنگ‪ ،‬در دانشگاه دولتی مسکو‬ ‫تدر یس زبانهای ایرانی را به عهده گرفت‪ ،‬ولی در سال ‪ ،194۶‬به پیشنهاد استاد سابقش‬ ‫فرایمان‪ ،‬به لنینگراد بازگشت و تا پایان عمر خود به تدر یس در بخش زبانهای ایرانی‬ ‫دانشکدۀ شرقشناسی دانشگاه دولتی لنینگراد مشغول بود‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫شخص مفرد در زبان سغدی‪ ،‬تطور تار یخی آن‬ ‫رسالۀ دکتری او دربارۀ «صرف سوم‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫و گونههای قابل مقایسه»‪ ۶2‬بود‪ .‬او در رسالۀ شایستگی خود‪ ،‬با عنوان «زبان یغنابی‬ ‫ُ(سغدی نو)‪ .‬پژوهشها و مواد [پژوهشی]»‪ ۶3،‬به بررسی علمی زبان یغنابی‪ ،‬که بازماندۀ‬ ‫‪۱۴6‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫گو یشی ُسغدی در درۀ یغناب در تاجیکستان کنونی است‪ ،‬پرداخت‪ .‬از‬ ‫ً‬ ‫باگالیوبف مقاالت پژوهشی ارزشمندی‪ ،‬عمدتا به زبان روسی‪ ،‬دربارۀ‬ ‫ر یشهشناسی لغات و مسائل دستوری زبانهای اوستایی‪ ،‬پارسی باستان‪،‬‬ ‫خوارزمی‪ُ ،‬سغدی‪ ،‬یغنابی‪ ،‬فارسی و غیره بر جای مانده است‪ .‬اندکی‬ ‫درگذشت باگالیوبف‪ ،‬گز یدهای از مقاالتش در کتابی تحت عنوان‬ ‫پس از‬ ‫ِ‬ ‫آثاری در زبانشناسی ایرانی‪ ،‬به کوشش شاگرد سابق و جانشین کنونی او‪،‬‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫الگا میخایلونا چوناکوا‪ ،‬بهچاپ رسید‪ ۶4.‬در دهههای اخیر‪ ،‬الگا چوناکوا‬ ‫شماری از متون زردشتی را از زبان پارسی میانه (پهلوی) به روسی ترجمه و‬ ‫منتشر کرده و نیز یک فرهنگ کوچک پارسی میانه به روسی برای استفادۀ‬ ‫‪۶5‬‬ ‫دانشجو یان فراهم آورده است‪.‬‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫یوسیف میخایلو یچ ارانسکی (‪ )1977-1923‬و والدیمیر ارانو یچ‬ ‫لیفشیتس (‪ )2017-1923‬را بهجاست «دو یار دبستانی» بنامیم‪ .‬هر دو در‬ ‫خانوادههایی یهودیتبار در سال ‪ 1923‬در ُ‬ ‫پترگراد (سنپترزبورگ پیشین و‬ ‫ُ‬ ‫لنینگراد پسین) چشم به جهان گشودند‪ .‬ارانسکی و لیفشیتس در سال‬ ‫ِ‬ ‫‪ 1940‬وارد دانشکدۀ زبانشناسی دانشگاه دولتی لنینگراد شدند و تحصیل‬ ‫شدن‬ ‫در رشتۀ زبانهای ایرانی را آغاز کردند‪ ،‬اما بالفاصله پس از کشیده ِ‬ ‫آتش جنگ به خاک شوروی‪ ،‬در سال ‪ ،1941‬هر دو به جبهههای نبرد‬ ‫آلمان نازی فرستاده شدند‪ .‬تا سال ‪ 1945‬در نبردهای متعددی شرکت‬ ‫با‬ ‫ِ‬ ‫کردند و به پاس خدماتشان چند مدال افتخار نظامی گرفتند‪ .‬با پایان‬ ‫جنگ‪ ،‬هر دو بهسالمت به زادگاه خود بازگشتند و تحصیالتشان را در‬ ‫بخش زبانهای ایرانی دانشکدۀ شرقشناسی‪ ،‬ز یر نظر فرایمان‪ ،‬ادامه‬ ‫دادند‪ .‬فرایمان این دو دانشجو یش را به بررسی دستور زبان پشتو‪ ،‬یکی از‬ ‫زبانهای ایرانی ِنو شرقی که اکنون در بخشهایی از افغانستان و شمال‬ ‫ُ‬ ‫پاکستان تکلم میشود‪ ،‬تشو یق کرد‪ .‬ارانسکی در سال ‪ 1951‬از رسالۀ‬ ‫خود با عنوان «مقولههای دستوری نمود و اختصار در نظام فعل زبان‬ ‫افغانی معاصر (پشتو)»‪ ۶۶‬دفاع کرد و لیفشیتس در سال ‪ 1952‬رسالهاش‬ ‫را با عنوان «ضمایر در زبان افغانی (پشتو)»‪ ۶7‬بهپایان برد‪ .‬هر دو‪ ،‬پس از‬ ‫فراغت از تحصیل‪ ،‬به دنبال شغل مناسبی در لنینگراد یا مسکو گشتند‪،‬‬ ‫‪۱۴7‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫ستیزی پس از جنگ جهانی دوم در شوروی استالینی ناموفق بودند‪.‬‬ ‫ولی به سبب یهودی‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫ارانسکی و لیفشیتس نا گز یر برای چند سال به تاجیکستان رفتند و در آنجا توانستند‬ ‫بهصورت موقت در دانشکدۀ دولتی آموزگاری استالینآباد (دوشنبه) و مؤسسۀ زبان و‬ ‫ادبیات فرهنگستان علوم جمهوری تاجیکستان شوروی استخدام شوند‪ .‬در آن مدت‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫ارانسکی گو یش سا کنان ناحیۀ حصار در جنوب تاجیکستان را شناسایی و ثبت کرد و‬ ‫لیفشیتس به بررسی و ثبت زبان یغنابی پرداخت‪ .‬چند سال پس از مرگ استالین‪ ،‬هر‬ ‫دو به لنینگراد بازگشتند و تحقیقات خود را در مؤسسۀ شرقشناسی فرهنگستان علوم‬ ‫شوروی ادامه دادند‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫ارانسکی‪ ،‬پس از بازگشت به لنینگراد‪ ،‬به جنبههای وسیعتری از زبانشناسی ایرانی‬ ‫عالقهمند شد و تألیف کتاب راهنمایی را دربارۀ زبانها و گو یشهای ایرانی آغاز کرد‪.‬‬ ‫این کتاب در سال ‪ 19۶0‬با عنوان مقدمهای بر زبانشناسی ایرانی بهطبع رسید‪ ۶8‬و مدتی‬ ‫‪۶9‬‬ ‫روسی این کتاب‪ ،‬به کوشش ایوان استبلین‪-‬‬ ‫بعد به فارسی نیز ترجمه شد‪ .‬چاپ دوم ُ ِ‬ ‫کامنسکی‪ ،‬حدود یک دهه پس از درگذشت ارانسکی‪ ،‬بهچاپ رسید‪ 70.‬سه سال پس‬ ‫ُ‬ ‫از انتشار این کتاب‪ ،‬ارانسکی کتاب مهم دیگری با عنوان زبانهای ایرانی منتشر کرد که‬ ‫نسخۀ کوتاهتر و روزآمدتری از کتاب پیشین بود‪ 71.‬اهمیت و اعتبار کتاب اخیر به حدی‬ ‫بود که در دهههای بعد به زبانهای ایتالیایی (توسط آدر یانو ُرسی)‪ 72،‬فرانسوی (توسط‬ ‫ژو یس بلو و با مقدمۀ ژ یلبر الزار)‪ 73‬و فارسی (توسط علیاشرف صادقی)‪ 74‬ترجمه و منتشر‬ ‫شد‪ .‬شیوۀ رایج در تقسیمبندی زبانهای ایرانی به سه دورۀ باستان ‪ -‬میانه ‪ -‬نو و نیز به‬ ‫دو بخش اصلی شرقی‪-‬غربی و سپس بخشهای فرعی شمالی‪-‬جنوبی‪ ،‬تا حد ز یادی‬ ‫ُ‬ ‫مرهون همین دو اثر ارانسکی است‪ .‬درگذشت ناگهانی او در ‪54‬سالگی ضایعۀ دردناکی‬ ‫‪75‬‬ ‫برای مکتب ایرانشناسی لنینگراد بود‪.‬‬ ‫پی ثبت و ضبط زبان یغنابی‪،‬‬ ‫اما والدیمیر لیفشیتس‪ ،‬در مدت اقامت در تاجیکستان و در ِ‬ ‫بیشتر زبان ُسغدی‪ ،‬یکی از زبانهای ایرانی میانۀ شرقی که نیای زبان یغنابی‬ ‫به شناخت‬ ‫ِ‬ ‫است‪ ،‬عالقهمند شد و بخش ز یادی از عمر طوالنی و پربار خود را صرف مطالعه و انتشار‬ ‫‪7۶‬‬ ‫متون بازمانده به این زبان و سایر زبانهای ایرانی میانه کرد‪.‬‬ ‫یکی از مهمتر ین کشفیات باستانشناختی در آسیای مرکزی در نیمۀ نخست قرن بیستم‬ ‫مجموعهای از متون سغدی است که در قلعۀ ُمغ یا ُمغقلعه در تاجیکستان پیدا شد‪.‬‬ ‫قلعۀ ُمغ بر بلندای کوهی به همین نام‪ ،‬مشرف به درۀ رود زرافشان‪ ،‬در ‪ ۶0‬کیلومتری شرق‬ ‫‪۱۴8‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫ٔ‬ ‫دانشکده شرقشناسی دانشگاه دولتی سنپترزبورگ‬ ‫آلکساندر فرایمان؛ عکس از آرشیو‬ ‫‪۱۴9‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫پنجکنت واقع شده است‪ .‬این قلعه آخر ین جایی بود که دیواشتیچ‪ ،‬واپسین شهر یار‬ ‫پنجکنت‪ ،‬پس از یورش تاز یان به سرزمین ُسغد به سال ‪ 722‬میالدی برابر با ‪ 104‬هجری‬ ‫قمری‪ ،‬بدانجا پناه برد‪ .‬اندکی بعد‪ ،‬دیواشتیچ در همان حوالی به اسارت اعراب درآمد و‬ ‫سغدی‬ ‫در شهر ِکش (شهر سبز در ازبکستان کنونی) اعدام شد‪ .‬نخستین قطعه از اسناد‬ ‫ِ‬ ‫این مجموعه را یک چو پان محلی در سال ‪ 1932‬بهصورت اتفاقی کشف کرد‪ .‬در سال‬ ‫‪ ،1933‬گروهی از باستانشناسان شوروی در و یرانههای این قلعه دست به کاوش زدند و‬ ‫موفق به کشف آثاری ازجمله مجموعۀ بزرگی از متون ُسغدی شدند‪ .‬مجموعۀ اسناد کوه‬ ‫ُمغ شامل ‪ 75‬نامه و سند حقوقی و اقتصادی به خط و زبان سغدی‪ ،‬یک سند عربی‪،‬‬ ‫یک سند به خط کهن ترکی و چند متن چینی است‪ .‬این اسناد امروز در گنجینۀ مؤسسۀ‬ ‫دستنو یسهای شرقی در سنپترزبورگ نگهداری میشوند‪ .‬مطالعۀ این مجموعه از همان‬ ‫ً‬ ‫سالهای ‪ 1930‬ز یر نظر آلکساندر فرایمان آغاز شد‪ .‬نهایتا همۀ متون سغدی کوه مغ با‬ ‫ترجمۀ روسی و تعلیقات زبانشناختی و تار یخی‪ ،‬در اوایل سالهای ‪ ،19۶0‬در مجموعهای‬ ‫سهجلدی با نام اسناد سغدی از کوه مغ چاپ شد‪ .‬جلد نخست را آلکساندر فرایمان با‬ ‫عنوان توصیف‪ ،‬انتشار و بررسی اسناد کوه مغ در سال ‪ 19۶2‬منتشر کرد‪ 77.‬جلد دوم‪ ،‬شامل‬ ‫اسناد و نامههای حقوقی‪ ،‬به کوشش والدیمیر لیفشیتس در همان سال منتشر شد‪ 78‬و جلد‬ ‫ُ‬ ‫باگالیوبف و آلگا ُ‬ ‫ُ‬ ‫اسمیرنوا در سال‬ ‫ایوانونا‬ ‫سوم‪ ،‬شامل اسناد اقتصادی‪ ،‬به همت میخائیل‬ ‫‪ 19۶3‬بهطبع رسید‪ 79.‬اسناد کوه مغ بزرگتر ین مجموعۀ متون سغدی است که تاکنون‬ ‫بهدست آمده است‪ .‬خوانش و انتشار این متون تأثیر چشمگیری بر روشنشدن ابهامات‬ ‫تار یخ سرزمین سغد در ابتدای سدۀ هشتم میالدی و حوادث مرتبط با لشکرکشی تاز یان‬ ‫به این منطقه داشت‪.‬‬ ‫یکی دیگر از عالیق پژوهشی لیفشیتس‪ ،‬از آغاز حضورش در مؤسسۀ شرقشناسی لنینگراد‪،‬‬ ‫مطالعه و ترجمۀ مجموعۀ اسناد اقتصادی مکشوفه از کاوشهای ارگ قدیم نسا‪ ،‬نخستین‬ ‫پایتخت پادشاهی اشکانی (نزدیک شهر عشقآباد در ترکمنستان کنونی)‪ ،‬بود که در موزۀ‬ ‫ارمیتاژ نگهداری میشود‪ .‬این مجموعه بیش از دوهزار قطعه سفالنوشته به زبان پارتی‬ ‫(پهلوی اشکانی) را در بر میگیرد‪ .‬این متون با جوهر و به خط تحر یری بر روی قطعات‬ ‫ً‬ ‫سفالین نگاشته شدهاند و خواندن آنها معموال با دشواری فراوان همراه است‪ .‬لیفشیتس‬ ‫ُ‬ ‫از ابتدای سالهای ‪ ،1950‬با همکاری میخائیل و ایگور دیاک ُنف‪ ،‬به بازخوانی‪ ،‬ترجمه و‬ ‫زودهنگام میخائیل دیاکنف‪ ،‬ایگور دیاکنف‬ ‫انتشار این متون پرداخت‪ .‬پس از درگذشت‬ ‫ِ‬ ‫‪۱50‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫و والدیمیر لیفشیتس‪ ،‬تا حدود یک دهه بعد‪ ،‬انتشار این اسناد نو یافته را‬ ‫در چند مقاله به زبان روسی ادامه دادند‪ .‬این همکاری در سه دهۀ پایانی‬ ‫ً‬ ‫سدۀ بیستم نیز دوام داشت و نهایتا انتشار کامل تصاو یر این اسناد در پنج‬ ‫جلد و انتشار متن و ترجمۀ انگلیسی کل این مجموعه‪ ،‬با و یرایش دیو ید‬ ‫نیل َم ِکنزی‪ ،‬در سه جلد در سلسلۀ انتشارات «پیکرۀ کتیبههای ایرانی»‬ ‫ً‬ ‫در لندن صورت پذیرفت‪ 80.‬تدو ین و انتشار این هشت جلد مجموعا ‪25‬‬ ‫سال بهطول انجامید و پس از درگذشت ایگور دیاکنف‪ ،‬لیفشیتس تدو ین‬ ‫نهایی بخشهای پایانی را به تنهایی به سرانجام رساند‪.‬‬ ‫والدیمیر لیفشیتس‪ ،‬در طول حیات خود‪ ،‬تعداد ز یادی از کتیبههای‬ ‫سغدی و خوارزمی مکشوفه از آسیای مرکزی را نیز برای نخستینبار خواند‬ ‫و منتشر کرد‪ .‬در واپسین دهۀ زندگی او‪ ،‬دو کتاب حاوی مجموعهای از‬ ‫تحقیقات پراکندۀ وی‪ ،‬با عنوان کتیبهشناسی سغدی آسیای مرکزی و‬ ‫چیه‪( 81‬منطقۀ هفتآب در شمال قرقیزستان و جنوب غرب قزاقستان)‬ ‫میر ِ‬ ‫ِس ِ‬ ‫ً‬ ‫‪82‬‬ ‫و نامشناسی پارتی در سنپترزبورگ بهچاپ رسید‪ .‬کتاب نخست اخیرا‬ ‫به انگلیسی نیز ترجمه شده و با و یرایش نیکالس سیمز‪-‬و یلیامز در سلسلۀ‬ ‫‪83‬‬ ‫انتشارات «پیکرۀ کتیبههای ایرانی» در لندن بهچاپ رسیده است‪.‬‬ ‫آلکساندر گرونبرگ‪ ،‬ایوان استبلین‪-‬کامنسکی و زبانها و گویشهای ایرانی نو‬ ‫گذشته از پژوهشهای درخشان ایرانشناسان مکتب لنینگراد دربارۀ‬ ‫زبانهای ایرانی میانه‪ ،‬الزم است به تحقیقات دو دانشمند برجستۀ دیگر‬ ‫نیز اشاره شود که پس از جنگ جهانی دوم در مکتب لنینگراد پرورش‬ ‫یافتند و عمر خود را وقف پژوهش دربارۀ زبانها و گو یشهای ایرانی نو‬ ‫ُ‬ ‫لئونیدو یچ گرونبرگ تسو ُ‬ ‫تینو یچ (‪ )1995-1930‬و‬ ‫کردند‪ :‬یکی آلکساندر‬ ‫ِ ‪ِ -‬‬ ‫ُ‬ ‫کامنسکی (‪ .)2018-1945‬هر دو در‬ ‫استبلین‪ِ -‬‬ ‫دیگری ایوان میخایلو یچ ِ‬ ‫بخش زبانهای ایرانی دانشکدۀ شرقشناسی لنینگراد تحصیل کردند و‬ ‫پس از فارغالتحصیلی‪ ،‬به پژوهش میدانی زبانشناختی و قومشناختی در‬ ‫مناطق دورافتادۀ کوهستانهای پامیر و هندوکش در جنوب تاجیکستان و‬ ‫شمال افغانستان و ترکستان چین (ایالت شینژ یانگ) پرداختند‪.‬‬ ‫‪۱5۱‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫گرونبرگ رسالۀ دکتری خود را دربارۀ زبان تاتی نوشت و صورت نهایی این رساله با‬ ‫عنوان زبان تاتهای شمال آذربایجان در سال ‪ 19۶3‬بهطبع رسید‪ 84.‬او همچنین‪،‬‬ ‫در سفری به جنوب ترکمنستان در اواخر سالهای ‪ ،1950‬موفق به شناسایی گروهی‬ ‫از مهاجران سیستانیتبار شد که نزدیک سرخس سا کن بودند و مجموعۀ بینظیری‬ ‫از قصهها و افسانهها و سرودهای آنان را ضبط و گردآوری کرد‪ .‬نتیجۀ این پژوهش‪،‬‬ ‫در دهههای بعد‪ ،‬در چند مقاله و یک کتاب با عنوان قصهها و افسانههای سیستانی‬ ‫‪85‬‬ ‫(ترجمه از فارسی به روسی)‪ ،‬با همکاری ایوان استبلین‪-‬کامنسکی‪ ،‬منتشر شد‪.‬‬ ‫مهمتر ین عالقۀ پژوهشی مشترک گرونبرگ و استبلین‪-‬کامنسکی بررسی و ثبت زبانهای‬ ‫زندۀ شرق جهان ایرانی بود‪ .‬در فاصلۀ سالهای ‪ 19۶3‬تا ‪ ،19۶8‬گرونبرگ بهعنوان‬ ‫مترجم یک هیئت زمینشناسی‪ ،‬برای همکاری با وزارت معادن و صنایع افغانستان‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫عازم مناطق دورافتادۀ شرق کوهستان هندوکش شد و توانست چند گو یش ناشناخته را‬ ‫در این مناطق ثبت و ضبط کند‪ .‬استبلین‪-‬کامنسکی نیز در مدت اقامت خود در جنوب‬ ‫کوهستان پامیر و شرق هندوکش پژوهشهای مشابهی انجام داد‪ .‬نتایج پژوهشهای‬ ‫این دو محقق در افغانستان‪ ،‬در دهههای بعد‪ ،‬در مجموعهای سهجلدی با عنوان‬ ‫زبانهای شرق هندوکش بهانتشار رسید که هنوز از مهمتر ین منابع شناخت زبانهای‬ ‫این مناطق محسوب میشوند‪ .‬جلد نخست (‪ ،)1972‬به قلم گرونبرگ‪ ،‬شامل فرهنگ‬ ‫لغات و دستور زبان ُمنجی یا ُمنجانی است‪ 8۶.‬جلد دوم (‪ ،)197۶‬محصول همکاری‬ ‫گرونبرگ و استبلین‪-‬کامنسکی‪ ،‬به واژگان و ساختار دستوری زبان َوخی اختصاص‬ ‫دارد‪ 87.‬این جلد به فرانسوی نیز ترجمه شده و در دو مجلد در پار یس بهچاپ رسیده‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫است‪ 88.‬نهایتا‪ ،‬جلد سوم (‪ ،)1980‬به قلم گرونبرگ‪ ،‬به توصیف دستوری زبان کتی‬ ‫ً‬ ‫میپردازد‪ 89.‬استبلین‪-‬کامنسکی بعدا فرهنگ ر یشهشناختی زبان َوخی را نیز تدو ین‬ ‫‪90‬‬ ‫و منتشر کرد که مهمتر ین مرجع علمی برای شناخت این زبان محسوب میشود‪.‬‬ ‫گرونبرگ نیز‪ ،‬در اواخر عمر‪ ،‬طرح دستور زبان افغانی (پشتو) را تألیف و منتشر کرد‬ ‫دیگر این دو محقق تألیف کتابی با عنوان‬ ‫که یکی از آثار مشهور اوست‪ 91.‬همکاری‬ ‫ِ‬ ‫داستانهای مردمان پامیر بود؛‪ 92‬این کتاب ترجمۀ روسی قصههای عامیانهای است که‬ ‫هر دو در طی تحقیقات میدانی خود در این منطقه گرد آوردند‪.‬‬ ‫یکی از عالیق شخصی استبلین‪-‬کامنسکی اوستا و متون مقدس زردشتی بود‪ .‬او‬ ‫گز یدهای از َیشتها را از زبان اوستایی به روسی ترجمه کرد که با مقدمۀ والدیمیر‬ ‫‪۱52‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫لیفشیتس در سال ‪ 1990‬در دوشنبه بهچاپ رسید‪ 93.‬این کتاب شامل‬ ‫ترجمه و حواشی ُه ُرمزدیشت‪ ،‬آبانپشت‪ ،‬خورشیدیشت‪ِ ،‬مهر یشت‪،‬‬ ‫َ‬ ‫دوم این کتاب‪ ،‬به‬ ‫بهرامپشت‪ ،‬اردیشت و زامیادیشت بود‪ .‬و یرایش ِ‬ ‫همراه ترجمۀ تیر یشت و فرگرد دوم وندیداد‪ ،‬در سال ‪ 1993‬در مسکو‬ ‫‪94‬‬ ‫منتشر شد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫عمر نسبتا کوتاهش در مؤسسۀ زبانشناسی فرهنگستان‬ ‫گرونبرگ تا پایان ِ‬ ‫‪95‬‬ ‫علوم اتحاد شوروی فعال بود و استبلین‪-‬کامنسکی از سال ‪ 1981‬تا‬ ‫پایان عمر در بخش زبانهای ایرانی دانشکدۀ شرقشناسی دانشگاه‬ ‫دولتی لنینگراد (پس از فرو پاشی اتحاد شوروی‪ :‬سنپترزبورگ) به‬ ‫تدر یس زبانهای ایرانی باستان‪ ،‬میانه و نو اشتغال داشت‪ 9۶.‬این‬ ‫شناسان مکتب لنینگراد شا گردان متعددی نیز پرورش‬ ‫نسل از ایران‬ ‫ِ‬ ‫دادند که شماری از آنها اکنون چهرههای شاخص مکتب ایرانشناسی‬ ‫سنپترزبورگ هستند‪.‬‬ ‫واسیلی آبایف و زبان آسی‬ ‫یکی از نخستین دانشآموختگان مکتب لنینگراد‪ ،‬در ابتدای دوران‬ ‫ُ‬ ‫آبایف (‪،)2001-1900‬‬ ‫اتحاد جماهیر شوروی‪ ُ ،‬واسیلی (واسو) ایوانو یچ ِ‬ ‫ایرانشناس آسی (اهل ا ِستیا در شمال قفقاز)‪ ،‬بود‪ .‬آبایف در روستای‬ ‫ُ‬ ‫کبی (در گرجستان کنونی) بهدنیا آمد‪ .‬تحصیالت مقدماتی خود را در‬ ‫زادگاهش و در تفلیس بهپایان رساند؛ سپس برای ادامۀ تحصیل عازم‬ ‫لنینگراد (در آن زمان‪ُ :‬‬ ‫پترگراد) شد و در بخش زبانهای ایرانی ز یر نظر‬ ‫آلکساندر فرایمان به تحصیل پرداخت‪ .‬مدرک دکتری خود را در سال‬ ‫‪ 1928‬از دانشگاه دولتی لنینگراد اخذ کرد؛ سپس برای مدتی به تفلیس‬ ‫قفقاز فرهنگستان علوم‬ ‫بازگشت و در مؤسسۀ تار یخ و باستانشناسی‬ ‫ِ‬ ‫جمهوری گرجستان شوروی مشغول به کار شد‪ ،‬اما دیری نگذشت‬ ‫که به لنینگراد مراجعت کرد‪ .‬آبایف‪ ،‬در آن وقت‪ ،‬تحت تأثیر نظر یۀ‬ ‫یافتی نیکالی مار بود‪ 97‬و پس از بازگشت به لنینگراد با‬ ‫زبانهای ِ‬ ‫ً‬ ‫‪98‬‬ ‫یافتی (بعدا‪ :‬مؤسسۀ زبان و اندیشه)‪ ،‬به ر یاست نیکالی‬ ‫مؤسسۀ ِ‬ ‫‪۱5۳‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫مار‪ ،‬به همکاری پرداخت‪ .‬تأثیر اندیشههای مار در برخی از مقاالت آبایف بهوضوح‬ ‫دیده میشود‪ .‬همکاری آبایف با این مؤسسه سالها دوام داشت‪ .‬پس از درگذشت‬ ‫نیکالی مار‪ ،‬از سال ‪ 1935‬تا ‪ ،1941‬آبایف ر یاست این مؤسسه را بر عهده گرفت‪.‬‬ ‫فعالیت مؤسسۀ زبان و اندیشه پس از اعالم مخالفت استالین با نظر یۀ نیکالی مار‬ ‫دچار مشکل شد‪ 99،‬ولی آبایف توانست فعالیتهای علمی خود را ادامه دهد‪ .‬از سال‬ ‫‪ ،1952‬مؤسسۀ زبانشناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروی (شعبۀ لنینگراد)‬ ‫از دل مؤسسۀ زبان و اندیشه بیرون آمد و آبایف تا سال ‪ 19۶2‬پژوهشگر این مؤسسه‬ ‫بود‪ .‬در بدو تأسیس بخش زبانهای ایرانی در مؤسسۀ زبانشناسی فرهنگستان علوم‬ ‫شوروی (شعبۀ مسکو)‪ ،‬آبایف به پایتخت رفت و تا پایان عمر به تحقیق در این مؤسسه‬ ‫مشغول بود‪.‬‬ ‫آبایف را باید از تأثیرگذارتر ین زبانشناسان اتحاد شوروی دانست که در جوامع علمی‬ ‫غربی نیز مورد احترام و اعتبار بود‪ .‬او‪ ،‬عالوه بر پژوهشهای نظری در زبانشناسی‬ ‫عمومی‪ ،‬خدمات ارزشمندی به بازشناسی زبان مادری خود‪ ،‬آسی (از زبانهای ایرانی‬ ‫ِنو شرقی)‪ ،‬کرد‪ .‬آبایف از نخستین محققانی بود که کوشید با استفاده از زبان آسی بعضی‬ ‫از ابهامات زبان باستانی سکایی را روشن کند‪ .‬از میان آثار او دربارۀ زبان آسی باید از سه‬ ‫کتاب زبان و فرهنگ عامۀ آسی (‪ 100،)1949‬طرح دستور زبان آسی (‪ 101)1959‬و فرهنگ‬ ‫تار یخی‪-‬ر یشهشناختی زبان آسی (در چهار جلد از ‪ 1958‬تا ‪ ،1989‬بهعالوۀ یک جلد‬ ‫راهنما و فهرست ‪ 102)1995‬نام برد‪ .‬کتاب اخیر‪ ،‬که تألیف و انتشار آن حدود چهل سال‬ ‫زمان برد‪ ،‬مهمتر ین و مشهورتر ین اثر آبایف و مرجع اصلی ر یشهشناسی زبان آسی است‪.‬‬ ‫راستارگویوا و شکلگیری مکتب مسکو‬ ‫ویرا‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سرگ ِیونا راستارگو ِیوا (‪ )2005-1912‬یکی دیگر از دانشجو یان فرایمان در دانشگاه‬ ‫و ِیرا ِ‬ ‫لنینگراد پیش از جنگ جهانی دوم بود‪ .‬او در سال ‪ 1938‬فارغالتحصیل شد و تا پایان‬ ‫جنگ در لنینگراد ماند‪ .‬پس از جنگ‪ ،‬برای مدتی‪ ،‬به تاجیکستان رفت و در آنجا‪ ،‬عالوه‬ ‫بر تدر یس در دانشگاه استالینآباد (دوشنبه)‪ ،‬به تحقیق دربارۀ گو یشهای فارسی‬ ‫تاجیکی پرداخت‪ .‬پس از بازگشت به روسیه‪ ،‬از سال ‪ 1945‬در دانشکدۀ شرقشناسی‬ ‫دانشگاه دولتی مسکو استخدام شد و در بخش زبانهای ایرانی به تدر یس پرداخت‪.‬‬ ‫نخستین آثار پژوهشی او به گو یشهای فارسی تاجیکستان اختصاص داشت؛ از آن‬ ‫‪۱5۴‬‬ ‫احسان شواربی‬ ‫جمله میتوان به کتاب بررسی تطبیقی گو یشهای تاجیکی (‪)19۶4‬‬ ‫اشاره کرد‪ 103.‬او همچنین پژوهشهای مهمی دربارۀ زبانهای بلوچی و‬ ‫گیلکی و سایر گو یشهای ایرانی نو انجام داد‪ .‬یکی از آثار مهم او دستور‬ ‫‪104‬‬ ‫تار یخی‪-‬تطبیقی زبانهای ایرانی؛ آواشناسی (‪ )1990‬است‪.‬‬ ‫پس از تأسیس مؤسسۀ زبانشناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر‬ ‫شوروی (شعبۀ مسکو) در میانۀ قرن بیستم‪ ،‬راستارگو یوا به همکاری با‬ ‫ایرانی‬ ‫این مؤسسه پرداخت و در شکلگیری و هدایت بخش زبانهای‬ ‫ِ‬ ‫این مؤسسه نقش اصلی را ایفا کرد‪ .‬او در این مؤسسه گردآوری و تدو ین‬ ‫مجموعهای با عنوان اساس زبانشناسی ایرانی را آغاز کرد که در فصول‬ ‫دستوری تمام شاخههای‬ ‫متعدد آن‪ ،‬مسائل آوایی‪ ،‬واژگان و ساختار‬ ‫ِ‬ ‫زبانهای ایرانی باستان‪ ،‬میانه و نو توصیف و بررسی شدهاند‪ .‬تدو ین‬ ‫این مجموعه‪ ،‬با همکاری شماری از دانشمندان برجستۀ مکتب جدید‬ ‫مسکو و مکتب قدیم لنینگراد‪ ،‬بیش از دو دهه بهطول انجامید و‬ ‫سرانجام در شش مجلد در فاصلۀ سالهای ‪ 1979‬تا ‪ 1997‬بهچاپ‬ ‫جلد ضمیمه دربارۀ زبانهای ایرانی میانه‬ ‫رسید‪ 105.‬در دهۀ گذشته‪ ،‬یک ِ‬ ‫و نو‪ ،‬و یک جلد حاوی نمایهها و فهرستهای کل مجموعه نیز بهچاپ‬ ‫رسیده است‪ 10۶.‬این مجموعه را میتوان جانشین روزآمدی برای کتاب‬ ‫دوجلدی‬ ‫مشهور اساس فقهاللغۀ ایرانی‪ ،‬که گروهی از ایرانشناسان‬ ‫ِ‬ ‫‪107‬‬ ‫آلمانی در اواخر قرن نوزدهم نگاشته بودند‪ ،‬دانست‪.‬‬ ‫جانشینان راستارگو یوا در مکتب زبانشناسی ایرانی مسکو‪ ،‬وا ِلنتین‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫آلکساندر و یچ ی ُ‬ ‫ُ‬ ‫نستانتینونا‬ ‫فیمف‪ ،‬جوی یوسیفونا ِا ِدلمان و ِی ِلنا ک‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫مالچانوا بودهاند‪ .‬راستارگو ِیوا و ِا ِدلمان‪ ،‬در اواخر قرن بیستم‪ ،‬دو‬ ‫طرح پژوهشی مهم و اساسی دیگر را برای زبانهای ایرانی در مؤسسۀ‬ ‫زبانشناسی مسکو آغاز کردند‪ :‬یکی نگارش دستور تطبیقی و دیگری‬ ‫تدو ین فرهنگ ر یشهشناختی‪ .‬محصول طرح نخست انتشار سه کتاب‬ ‫بود‪ :‬دستور تطبیقی زبانهای ایرانی شرقی به قلم ادلمان در دو جلد‬ ‫(آواشناسی ‪ 198۶‬و صرف و نحو ‪ 108)1990‬و بخش آواشناسی از دستور‬ ‫‪۱09‬‬ ‫تار یخی‪-‬تطبیقی زبانهای ایرانی غربی به قلم راستارگو یوا (‪.)1990‬‬ ‫‪۱55‬‬ ‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی‬ ‫ پس از فرو پاشی اتحاد جماهیر‬،‫ فرهنگ ر یشهشناختی زبانهای ایرانی‬،‫طرح دوم‬ ‫ سه جلد نخست را راستارگو یوا‬.‫شوروی در مسکو آغاز شد و همچنان ادامه دارد‬ ً ‫ تدو ین‬،2005 ‫ پس از درگذشت راستارگو یوا در سال‬.‫و ادلمان مشترکا تدو ین کردند‬ ‫ از این مجموعه تا کنون پنج جلد‬.‫جلدهای بعدی را ادلمان بهتنهایی بر عهده گرفت‬ 110 .‫منتشر شده است‬ 1. Кунсткамера / Kunstkammer 2. Институт восточных рукописей Российской академии наук ،‫ برای آ گاهی از جزئیات تأسیس کتابخانۀ دانشکدۀ زبانهای شرقی در سنپترزبورگ و شکلگیری مجموعۀ نسخ خطی شرقی این کتابخانه‬.3 :‫بنگریدبه‬ Firuza ABDULLAEVA, “The Persian Manuscript Collection of St. Petersburg University: Gotwald’s Curse?”, in: Writings and Writing from Another World and Another Era: Investigations in Islamic Text and Script in Honour of Dr. Januarius Justus Witkam, Professor of Codicology and Palaeography of the Islamic World at Leyden University, ed. Robert Martin KERR – Thomas MILO, Cambridge: Archetype, 2013, pp. 1–23. 4. Catalogue des manuscrits et xylographes orientaux de la Bibliothèque Impériale Publique de St. Pétersbourg, St. Pétersbourg: Imprimerie de l’Académie Impériale des Sciences, 1852. 5. Alexis de MARKOFF, Catalogue des monnaies arsacides, subarsacides, sassanides, dabweihides, ainsi que des pièces frappées par les Ispehbeds arabes du Tabaristan et les gouverneurs de la Perse et du Maverannahr au nom des Khalifes (Collections scientifiques de l’Institut des langues orientales du Ministère des affaires étrangères, publiées par l’ordre et aux frais du Département Asiatique V), SaintPétersbourg: Imprimerie de l’Académie Impériale des Sciences, 1889. ۱56 ‫احسان شواربی‬ ‫ بنگرید به یادداشت‬،‫ برای تاریخچۀ مطالعات سکهشناسی ساسانی در مکتب سنپترزبورگ از قرن نوزدهم تا امروز‬.۶ :‫انگلیسینگارنده‬ Ehsan SHAVAREBI, “A Note on ‘the Saint Petersburg School’ and Its Contribution to Sasanian Numismatics: Past and Present”, Метаморфозы Истории, вып. 9, Псков, 2017, pp. 9–28. 7. Max VASMER, Russisches etymologisches Wörterbuch, 3 Bände, Heidelberg: Winter Verlag, 1953–1958. 8. Max VASMER, Untersuchungen über die ältesten Wohnsitze der Slaven I: Die Iranier in Südrußland, Leipzig: Markert & Petters, 1923. 9. Л.Т. ГЮЗАЛЬЯН – М.М. ДЬЯКОНОВ, Рукописи Шах-намэ в ленинградских собраниях, Москва – Ленинград: Государственный Эрмитаж, 1934; Иранские миниатюры в рукописях Шах-намэ Ленинградских собраний, Москва – Ленинград: Государственный Эрмитаж, 1935. 10. М.М. ДЬЯКОНОВ, Очерки истории древнего Ирана, Москва: Восточная литература, 1961. ‫ همچنین فصل‬.134۶،‫ بنگاه ترجمه و نشر کتاب‬:‫ تهران‬،‫ ترجمۀ روحی ارباب‬،‫ تاریخ ایران باستان‬،‫ دیاکونوف‬.‫ م‬.‫ م‬.11 .‫ م‬.‫ م‬:‫اشکانی این کتاب جداگانه به فارسی ترجمه شده و در یک جلد مستقل بهچاپ رسیده است‬ ‫مربوط به دورۀ‬ ِ .1351،‫ پیام‬:‫ تهران‬،‫ ترجمۀ کریم کشاورز‬،‫ اشکانیان‬،‫دیاکونوف‬ ‫ بنگرید به مدخل دانشنامۀ ایرانیکا به قلم باریس‬،‫ برای آ گاهی بیشتر از زندگی و پژوهشهای میخائیل دیاکنف‬.12 :‫لیتوینسکی‬ https://iranicaonline.org/articles/dyakonov 13. I.M. DIAKONOFF – S.A. STAROSTIN, Hurro-Urartian as an Eastern Caucasian Language, München: R. Kitzinger, 1986; И.М. ДЬЯКОНОВ – С.А. СТАРОСТИН, «Хуррито-урартские и восточнокавказские языки», Древний Восток: этнокультурные связи, Москва, 1988, С. 164–207. 14. И.М. ДЬЯКОНОВ, История Мидии от древнейших времён до конца IV века до н. э., Москва – Ленинград: Издательство Академии наук СССР, 1956. .1345،‫بنگاهترجمهونشر کتاب‬:‫تهران‬،‫ترجمۀ کریم کشاورز‬،‫تاریخماد‬،‫دیاکونوف‬.‫م‬.‫ای‬.15 16. I.M. DIAKONOFF, “Media”, in: The Cambridge History of Iran, Vol. 2: The Median and Achaemenian Periods, edited by Ilya GERSHEVITCH, Cambridge: Cambridge University Press, 1985, pp. 36–148. ‫ بنگریــد بــه مدخل دانشــنامۀ ایرانیکا به قلم محمد‬،‫ افــکار و آثــار ایگــور دیاکنــف‬،‫ بــرای آ گاهــی بیشــتر دربــارۀ زندگــی‬.17 :‫داندامایف‬ https://iranicaonline.org/articles/diakonoff-igor-mikhailovich-1914-1999-russianorientalist-of-international-standing 18. И.М. ДЬЯКОНОВ, Пути истории от древнейшего человека до наших дней, Москва: Восточная литература, 1994. 19. Igor M. DIAKONOFF, The Paths of History, Cambridge: Cambridge University Press, 1999. .1380،‫ققنوس‬:‫تهران‬،‫ترجمۀمهدیحقیقتخواه‬،‫گذرگاههایتاریخ‬،‫ایگور دیاکونوف‬.20 21. I.N. MEDVEDSKAYA, Iran: Iron Age I (British Archaeological Reports, International Series 126), Translated from the Russian by S. PAVLOVICH, Oxford: BAR, 1982. .1384،‫سازمانمیراثفرهنگیو گردشگری‬:‫تهران‬،‫ترجمۀعلیاکبروحدتی‬،1‫ایراندر عصرآهن‬،‫اینامدودسکایا‬.22 23. И.Н. МЕДВЕДСКАЯ, История Мидийского царства: VII–VI вв. до н. э., Санкт- Петербург: Евразия, 2018. 24. М.А. ДАНДАМАЕВ, Иран при первых Ахеменидах (VI в. до н. э.), Москва: Издательство восточной литературы, 1963. ،‫ ترجمۀ روحی ارباب‬،)‫ ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی (قرن ششم قبل از میالد‬،‫ محمد داندامایف‬.25 .1352 ،‫ بنگاه ترجمه و نشر کتاب‬:‫تهران‬ ۱57 )‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی در مکتب ایرانشناسی سنپترزبورگ (لنینگراد‬ 26. M.A. DANDAMAEV, Persien unter den ersten Achämeniden (6. Jahrhundert v. Chr.), übersetzt von H.D. POHL, Wiesbaden: Ludwig Reichert Verlag, 1976. 27. М.А. ДАНДАМАЕВ – В.Г. ЛУКОНИН,Культура и экономика древнего Ирана, Москва: Наука, 1980. 28. M.A. DANDAMAEV – V.G. LUKONIN, The Culture and Social Institutions of Ancient Iran, Cambridge: Cambridge University Press, 1989. 29. М.А. ДАНДАМАЕВ, Политическая история Ахеменидской державы, Москва: Наука, 1985. 30. M.A. DANDAMAEV, A Political History of the Achaemenid Empire, translated into English by W.J. VOGELSANG, Leiden: E.J. Brill, 1989. 31. М.А. ДАНДАМАЕВ, Политическая история Ахеменидской державы (3-е (2-е русское) издание, исправленное и дополненное), Санкт-Петербург: Академия исследования культуры, 2015. 32. М.А. ДАНДАМАЕВ, Месопотамия и Иран в VII–IV вв.до н. э.: Социальные институты и идеология, Санкт-Петербург: Факультет филологии и искусств СПбГУ, 2009. 33. М.А. ДАНДАМАЕВ, Вавилония в 626–330 годы до н. э.: Социальная структура и этнические отношения, Санкт-Петербург: Петербургское лингвистическое общество, 2010. 34. М.А. ДАНДАМАЕВ, Ахеменидская империя: Социально-административное устройство и культурные достижения, Санкт-Петербург: Петербургское лингвистическое общество, 2013. 35. M.A. DANDAMAYEV, Iranians in Achaemenid Babylonia (Columbia Lectures on Iranian Studies 6, edited by Ehsan YARSHATER), Costa Mesa, CA – New York: Mazda Publishers in association with Bibliotheca Persica, 1992. .1391،‫ققنوس‬:‫تهران‬،‫ترجمۀمحمودجعفریدهقی‬،‫ایرانیاندر بابلهخامنشی‬،‫محمدداندامایف‬.3۶ ‫ بنگرید به یادداشــت فارســی نگارنده که پس از درگذشــت محمد‬،‫ برای آ گاهی بیشــتر دربارۀ زندگی علمی و آثار پژوهشــی محمد داندامایف‬.37 ُ ‫عبدالقدیرویچ‬ ‫ «به یاد استاد محمد‬،‫ احسان شواربی‬:‫داندامایف منتشر شد‬ ‫ شمارۀ‬،‫ گزارش میراث‬،»)2017‫ اوت‬28-1928‫ سپتامبر‬2( ‫داندامایف‬ ِ .14۶-143 ‫ صص‬،]139۶ ‫ [چاپشده در پاییز‬1395 ‫تابستان‬-‫ بهار‬،75/74 :‫برایآ گاهیبیشتردربارۀزندگیوآثار والدیمیرلوکونینبنگریدبهمدخلدانشنامۀایرانیکابهقلممحمدداندامایفواینامدودسکایا‬.38 https://iranicaonline.org/articles/lukonin-v-g 39. В.Г. ЛУКОНИН, Иран в эпоху первых сасанидов. Очерк по истории культуры, Ленинград: Издотельство Государственного Эрмитажа, 1961. 40. В.Г. ЛУКОНИН, Культура Сасанидского Ирана: Иран в III-V вв. Очерк по истории культуры, Москва: Наука, 1969. 41. Robert GÖBL, Sasanidische Numismatik (Handbücher der mittelasiatischen Numismatik, Band I), Braunschweig: Klinkhardt & Biermann, 1968. English edition: Robert GÖBL, Sasanian Numismatics, translated by Paul SEVERIN, Braunschweig: Klinkhardt & Biermann, 1971. .1350،‫بنگاهترجمهونشر کتاب‬:‫تهران‬،‫ترجمۀعنایتاهللرضا‬،‫تمدنایرانساسانی‬،‫والدیمیر گریگورویچلوکونین‬.42 43. В.Г. ЛУКОНИН, Иран в III веке. Новые материалы и опыт исторической реконструкции, Москва: Наука, 1979. 44. А.Я. БОРИСОВ – В.Г. ЛУКОНИН, Сасанидские геммы,Ленинград: Издотельство Государственного Эрмитажа, 1963. 45. К.В. ТРЕВЕР – В.Г. ЛУКОНИН, Сасанидское серебро. Собрание Государственного Эрмитажа, Москва: Искусство, 1987. 46. Vladimir G. LUKONIN, Persia II. From the Seleucids to the Sassanids (Archaeologia Mundi), New York – Cleveland: World Publishing Co., 1967; Iran II. Des Seleucides aux Sassanides (Archaeologia Mundi), Geneve: Les Editions Nagel, 1967. 47. В.Г. ЛУКОНИН, Древний и раннесредневековый Иран. Очерки истории культуры, Москва: Главная редакция восточной литературы – Наука, 1987. 48. Н.В. ПИГУЛЕВСКАЯ, Месопотамия на рубеже V–VI вв.н. э.: Сирийская хроника Иешу Стилита как исторический источник, Москва – Ленинград: Издательство Академии наук СССР, 1940. 49. Н.В. ПИГУЛЕВСКАЯ, Византия и Иран на рубеже VI и VII веков, Москва – Ленинград: Издательство Академии наук СССР, 1946. .1391،‫ققنوس‬:‫تهران‬،‫ترجمۀ کامبیزمیربهاء‬،‫ایرانوبیزانسدر سدههایششموهفتممیالدی‬،‫نیناپیگولفسکایا‬.50 ۱58 ‫احسان شواربی‬ 51. Н.В. ПИГУЛЕВСКАЯ, Города Ирана в раннем средневековье, Москва – Ленинград: Издательство Академии наук СССР, 1956. ‫ انتشارات علمی‬:‫ تهران‬،‫ ترجمۀ عنایتاهلل رضا‬،‫ شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان‬،‫ پیگولوسکایا‬.‫ نینا و‬.52 .13۶7،‫و فرهنگی‬ 53. Н.В. ПИГУЛЕВСКАЯ, Арабы у границ Византии и Ирана в IV–VI вв, Москва – Ленинград: Издательство Академии наук СССР, 1964. 54. Н.В. ПИГУЛЕВСКАЯ,Культура сирийцев в средние века, отв.ред. И.М. ДЬЯКОНОВ, Москва: Наука, 1979. 55. Палестинский сборник 56. А.И. КОЛЕСНИКОВ, Иран в начале VII века (Палестинский сборник, вып. 22 (85)), Ленинград, 1970. .1357،‫آ گاه‬:‫تهران‬،‫ترجمۀمحمدرفیقیحیایی‬،‫ایراندر آستانۀیورشتازیان‬،‫ کولسنیکف‬.‫ای‬.‫آ‬.57 58. А.И. КОЛЕСНИКОВ, Денежное хозяйство в Иране в VII веке, Москва: Наука, 1998. 59. А.И. КОЛЕСНИКОВ, Сасанидский Иран. История и культура, СанктПетербург: Нестор-История, 2012. 60. А.И. КОЛЕСНИКОВ, Священные книги зороастризма. Транслитерация, транскрипция, комментированный перевод трех пехлевийских текстов, СанктПетербург: Наука, 2019. َ ُ ‫ بنگرید به یادداشت والری‬،‫ دربارۀ زندگی و پژوهشهای الی کلسنیکف‬.۶1 ‫نیکان ُرف و آلکساندر سینیتسین به زبان‬ :‫ که به مناسبت هشتادسالگی او در مجلۀ آناباسیس منتشر شد‬،‫انگلیسی‬ Valery P. NIKONOROV– Alexander A. SINITSYN, “Ad LXXX diem natalis Alii Kolesnikov Ioannis f.: Alii Ivanovich Kolesnikov has turned 80!”,Anabasis: Studia Classica et Orientalia, Vol. 7, 2016, pp. 233–256. 62. «Связка 3-го лица единственного числа в согдийском языке, ее историческое развитие и типологические параллели» 63. «Ягнобский (новосогдийский) язык. Исследование и материалы» 64. М.Н. БОГОЛЮБОВ, Труды по иранскому языкознанию: избранное, сост. отв. ред. О.М. ЧУНАКОВА, Санкт-Петербург – Москва: Издательство восточной литературы, 2012. 65. О.М.ЧУНАКОВА, Пехлевийский словарь. Зороастрийских терминов, мифических персонажей и мифологических символов, Москва: Восточная литература, 2004. 66. «Грамматические категории вида и краткости в глагольной системе современного афганского языка (пашто)» 67. «Местоимения в афганском языке (пашто)» 68. И.М. ОРАНСКИЙ, Введение в иранскую филологию, Москва: Издательство восточной литературы, 1960. .1358،‫پیام‬:‫تهران‬،‫ترجمۀ کریم کشاورز‬،‫مقدمۀفقهاللغۀایرانی‬،‫ارانسکی‬.‫یوسیفم‬.۶9 70. И.М. ОРАНСКИЙ, Введение в иранскую филологию, 2-е изд., Москва: Издательство Наука, 1988. 71. И.М. ОРАНСКИЙ, Иранские языки, Москва: Издательство восточной литературы, 1963. 72. Iosif MihajlovičORANSKIJ, Le Lingue Iraniche, edizione italiana a cura di Adriano V. ROSSI, Napoli: Istituto universitario Orientale, 1973. 73. Iosif M. ORANSKIJ, Les langues iraniennes. traduit par Joyce BLAU, préface de Gilbert LAZARD, Paris: Institut d’études iraniennes de l’Université de la Sorbonne Nouvelle / C. Klincksieck, 1977. .1378،‫سخن‬:‫تهران‬،‫ترجمۀ ُعلیاشرفصادقی‬،‫زبانهایایرانی‬،‫ارانسکی‬.‫یوسیفم‬.74 .‫ برای آ گاهی بیشــتر از احوال و آثار یوســیف ارانســکی بنگرید به پیشگفتار ترجمۀ فارســی کتاب زبانهای ایرانی‬.75 ۱59 )‫مروری بر پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی در مکتب ایرانشناسی سنپترزبورگ (لنینگراد‬ :‫کامنسکی‬ِ ‫همچنین نگاه کنید به مدخل دانشنامۀ ایرانیکا به قلم ایوان استبلین‬ https://iranicaonline.org/articles/oranskii-iosif-mikhailovich ‫ احســان‬:‫لیفشــیتس بنگریــد بــه یادداشــت فارســی نگارنــده کــه اندکــی پس از درگذشــت لیفشــیتس منتشــر شــد‬ َ ‫ دربــارۀ زندگــی و آثــار والدیمیــر‬.7۶ 1394 ‫اســفند‬-‫ آذر‬،73/72 ‫ شــمارۀ‬،‫ گــزارش میــراث‬،»)2017 ‫ ژوئــن‬10-1923 ‫ اکتبــر‬۶( ‫ «در ســوگ اســتاد والدیمیــر ا ُرانویــچ لیفشــیتس‬،‫شــواربی‬ ‫ مطالبی که دربارۀ پژوهشهای لیفشیتس بر متون سغدی کوه مغ و اسناد پارتی نسا در اینجا‬.128-124 ‫ صص‬،]139۶ ‫[چاپشده در تابستان‬ .‫میآیــد برگرفتــه از همیــن یادداشــت نگارنده اســت‬ 77. А.А. ФРЕЙМАН, Согдийские документы с горы Муг, вып. I: Описание, публикация и исследование документов с горы Муг, Москва: Издательство восточной литературы, 1962. 78. В.А. ЛИВШИЦ, Согдийские документы с горы Муг, вып. II: Юридические документы и письма, Москва: Издательство восточной литературы, 1962. 79. М.Н. БОГОЛЮБОВ – О.И. СМИРНОВА, Согдийские документы с горы Муг, вып. III: Хозяйственные документы, Москва: Издательство восточной литературы, 1963. 80. I.M. DIAKONOFF – V.A. LIVSHITS, Parthian Economic Documents from Nisa (Corpus Inscriptionum Iranicarum. Part II, Vol. II), ed. D.N. MACKENZIE, London: School of Oriental and African Studies, Plates I: pls. 1–123 (1976); Plates II: pls. 124–330 (1977); Texts I: pp. 1–80 (1977); Plates III: pls. 331–536 (1979); Plates IV: pls. 537–785 (1998); Texts II: pp. 81–160 (1998); Plates V: pls. 786–950 (1999); Texts III: pp. 161–215 (2001). 81. В.А. ЛИВШИЦ, Согдийская эпиграфика Средней Азии и Семиречья, Санкт-Петербург: Филологический Факультет СПбГУ, 2008. 82. В.А. ЛИВШИЦ, Парфянская ономастика, Санкт-Петербург: Филологический Факультет СПбГУ, 2010. 83. V.A. LIVSHITS, Sogdian Epigraphy of Central Asia and Semirech’e (Corpus Inscriptionum Iranicarum. Part II, Vol. III), transl. T. STABLEFORD, ed. N. SIMS-WILLIAMS, London: School of Oriental and African Studies, 2015. 84. А.Л. ГРЮНБЕРГ, Язык североазербайджанских татов, Ленинград: Издательство Академии наук СССР, 1963. 85. А.Л. ГРЮНБЕРГ – И.М. СТЕБЛИН-КАМЕНСКИЙ, Сказки и легенды Систана. Перевод с персидского, составление и комментарии, Москва: Наука, 1981. 86. А.Л. ГРЮНБЕРГ, Языки Восточного Гиндукуша: Мунджанский язык. Тексты, словарь, грамматический очерк, Ленинград: Наука, Ленинградское отделение, 1972. 87. А.Л. ГРЮНБЕРГ – И.М.СТЕБЛИН-КАМЕНСКИЙ, Языки Восточного Гиндукуша: Ваханский язык. Тексты, словарь, грамматический очерк, Москва: Наука, 1976. 88. A.L. GRÜNBERG – I.M. STÉBLIN-KAMENSKY, La langue wakhi, tome 1: Corpus de littérature orale; tome 2: Essai grammatical et dictionnaire wakhi-français, édité et traduit par Dominique INDJOUDJIAN, Paris: Éditions de la maison des sciences de l’homme, 1988. 89. А.Л. ГРЮНБЕРГ, Языки Восточного Гиндукуша: Язык кати. Тексты, грамматический очерк, Москва: Наука, 1980. 90. И.М.СТЕБЛИН-КАМЕНСКИЙ, Этимологический словарь ваханского языка, Санкт-Петербург: Петербургское Востоковедение, 1999. 91. А.Л. ГРЮНБЕРГ, Очерк грамматики афганского языка (пашто), Ленинград: Наука, Ленинградское отделение, 1987. 92. А.Л. ГРЮНБЕРГ – И.М.СТЕБЛИН-КАМЕНСКИЙ, Сказки народов Памира. Перевод с памирских языков, Москва: Наука, 1976. 93. И.М. СТЕБЛИН-КАМЕНСКИЙ, Авеста. Избранные гимны. Перевод с авестийского и комментарии, предисловие В.А. ЛИВШИЦА, Душанбе: Адиб, 1990. 94. И.М. СТЕБЛИН-КАМЕНСКИЙ, Авеста. Избранные гимны; Из Видевдата. Перевод с авестийского, предисловие, примечание и словарь, Москва: Дружба народов, КРАМДС – Ахмед Ясови, 1993. ‫کامنسکی پس از درگذشت‬-‫ بنگرید به یادداشت مفصلی که استبلین‬،‫ برای آ گاهی بیشتر دربارۀ زندگی و آثار پژوهشی آلکساندر گرونبرگ‬.95 :‫گرونبرگ در رثای او نوشــت و در مجلۀ شرقشناســی پترزبورگ بهچاپ رســاند‬ ۱60 ‫احسان شواربی‬ И.М. СТЕБЛИН-КАМЕНСКИЙ, «Памяти Александра Леоновича ГрюнбергаЦветиновича (1 марта 1930–3 марта 1995)», Петербургское востоковедение, вып. 8, 1996, С. 640–668. ‫زندگینامۀ‬،‫بنگریدبهمقدمۀمیخائیل ِپ ِلوین‬،‫کامنسکیو حیاتعلمیاو‬-‫برایآ گاهیبیشتردربارۀایواناستبلین‬.9۶ :‫کامنسکیوفهرستآثارشدر ابتدایجشننامۀهفتادسالگیاو‬-‫خودنگاشتاستبلین‬ «На пастбище Мысли Благой». Сборник статей к юбилею И.М. СтеблинКаменского, отв.ред. М.С. ПЕЛЕВИН, Санкт-Петербург: Контраст, 2015, С. 5–23. ‫سامی شرق نزدیک‬ ِ ‫ در نظریۀ‬،‫ نیکالی مار‬.97 ِ ‫ ریشۀ مشترکی برای زبانهای‬،‫یافتی‬ ِ ‫کارتو ِلی منطقۀ قفقاز و زبانهای‬ ‫ با وجود اســتقبال گســتردۀ‬.‫ نظریــات تاریخــی کارل مارکــس تأثیــر پررنگــی در ســاختار ایــن نظریه داشــت‬.‫قائــل شــده بــود‬ ‫ انتقادهای قابلتوجهی نیز نسبت به آن مطرح‬،1930 ‫ و‬1920‫شماری از زبانشناسان شوروی از این نظریه در سالهای‬ .‫شــد و کمکــم مــورد تردیــد قــرار گرفت‬ 98. Яфетический институт / Институт языка и мышления ،‫ مقالهای منســوب به اســتالین در روزنامۀ پراودا (روزنامۀ اصلی اتحاد جماهیر شــوروی) منتشــر شــد‬،1950‫ در ســال‬.99 !‫که استالین در آن به نظریۀ نیکالی مار سخت تاخته بود و آن را بیاعتبار و در تضاد با اندیشۀ کمونیستی خوانده بود‬ .‫یافتی در اتحاد شــوروی مورد بیاعتنایی قرار گرفت و جبهۀ مخالفان آن تقویت شــد‬ ِ ‫ نظریۀ‬،‫پس از انتشــار این مقاله‬ 100. В.И. АБАЕВ, Осетинский язык и фольклор I, Москва – Ленинград: Издательство Академии наук СССР, 1949. 101. В.И. АБАЕВ, Грамматический очерк осетинского языка, Орджоникидзе: Северо-осетинское книжное издательство, 1959. 102. В.И. АБАЕВ, Историко-этимологический словарь осетинского языка, Том I: A–K’ (Москва – Ленинград: Издательство Академии наук СССР, 1958); Том II: L–R (Ленинград: Наука, Ленинградское отделение, 1973); Том III: S–T’ (Ленинград: Наука, Ленинградское отделение, 1979); Том IV: U–Z (Ленинград: Наука, Ленинградское отделение, 1989); Том V: Указатель (Москва: Издательство Российской академии наук, 1995). 103. В.С. РАСТОРГУЕВА, Опыт сравнительного изучения таджикских говоров, Москва: Наука, 1964. 104. В.С. РАСТОРГУЕВА, Сравнительно-историческая грамматика западноиранских языков. Фонология, Москва: Наука, 1990. 105. Основы иранского языкознания, Москва: Наука: [I:] Древнеиранские языки, отв. ред. В.С.РАСТОРГУЕВА (1979); [II:] Среднеиранские языки, отв. ред. В.С. РАСТОРГУЕВА (1981); [III:] Новоиранские языки: Западная группа, Прикаспийские языки, отв. ред. В.С. РАСТОРГУЕВА (1982); [IV:] Новоиранские языки: Восточноиранские языки, редколлегия В.И. АБАЕВ, М.Н. БОГОЛЮБОВ, В.С. РАСТОРГУЕВА (1987); [V/1:] Новоиранские языки: Северо-западная группа I, отв. ред. В.С. РАСТОРГУЕВА (1991); [V/2:] Новоиранские языки: Северозападная группа II, отв. ред. В.А. ЕФИМОВ (1997). 106. Основы иранского языкознания, Москва: Восточная литература: Среднеиранские и новоиранские языки, отв. ред. В.А. ЕФИМОВ (2008); Указатель (2010). 107. Grundriss der iranischen Philologie, 2 Bände, herausgegeben von Wilhelm GEIGER – Ernst KUHN, Strassburg: Karl J. Trübner, 1895–1904. 108. Д.И. ЭДЕЛЬМАН, Сравнительная грамматика восточноиранских языков, Москва: Наука: Фонология (1986); Морфология. Элементы синтаксиса (1990). 109. В.С. РАСТОРГУЕВА, Сравнительно-историческая грамматика западноиранских языков. Фонология, Москва: Наука, 1990. 110.. В.С. РАСТОРГУЕВА – Д.И. ЭДЕЛЬМАН, Этимологический словарь иранских языков, Москва: Издательская фирма «Восточная литература» РАН: том 1: a–ā (2000); том 2: b–d (2003); том 3: f–h (2007); Д.И. ЭДЕЛЬМАН: том 4: i–k (2011); том 5: l–n (2015). ۱6۱