Nothing Special   »   [go: up one dir, main page]

Academia.eduAcademia.edu

Raju J Das, Intellectual and political lessons of ‘The Communist Manifesto’ for our time

‫اردیبهشت‬ ‫‪www.pecritiue.com‬‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫‪1403‬‬ ‫درسهای فکری و سیاسی‬ ‫«مانیفست» برای زمانهی ما‬ ‫راجو جِی داس‬ ‫‪1‬‬ ‫ترجمهی شیما مقدسی‬ ‫راجو جِی داس‪ ،‬ترجمهی شیما مقدسی‬ ‫مانیفست کمونیست [نوشتهی] کارل مارکس و فردریش انگلس‪ ،‬در فوریهی‬ ‫‪ 1848‬منتشر شد‪ .‬این [کتاب] بهدرستی بخشی از چیزی است که مارکس آن را ادبیات‬ ‫جهانی‪ 2‬تلقی میکرد؛ آنچه که سرمایهداری سببساز آن شده است‪ .‬مانیفست‪،‬‬ ‫فراخوانی برای کنشِ انقالبی است‪ .‬اکنون که شمارِ زیادی از مردم در سراسر جهان از‬ ‫ایدهی سوسیالیسم پشتیبانی و سرمایهداری را نقد میکنند‪ ،‬بازگشت به این متن مهم‬ ‫است‪ .‬گرایشها به سوسیالیسم و ضدیّت با سرمایهداری بیشک در بسیاری از نقاط‬ ‫جهان رو به افزایش است‪ .‬براساس یک نظرسنجی انجام شده در ‪ 28‬کشور‪ ،‬از جمله‬ ‫ایاالت متحده‪ ،‬فرانسه‪ ،‬چین و روسیه‪ 56 ،‬درصد موافقند که سرمایهداری «در شکل‬ ‫فعلی خود‪ ،‬بیشتر از آنکه منفعت بههمراه داشته باشد‪ ،‬آسیبزاست" (مک کارتی‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫‪2020‬؛ به شکل ‪ 1‬مراجعه کنید)‪.‬‬ ‫شکل یک ‪-‬‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫بر اساس نظرسنجی دیگری در سال ‪ 2022‬در کانادا‪ ،‬ایاالت متحده‪ ،‬استرالیا و‬ ‫بریتانیا‪ ،‬ایدهی سوسیالیسم در تمام این کشورها با استقبال گرمی مواجه شد (ساویج‬ ‫‪ ،2023‬شکل ‪ .)2‬بهویژه آنکه اکثریت جوانان (‪18‬تا‪ 34‬ساله) نوعی از سوسیالیسم را‬ ‫ترجیح میدهند‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما‬ ‫شکل دو –‬ ‫این بررسی نشان میدهد که با وجود دههها تبلیغات ضد سوسیالیستی‪:‬‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫واژهی «سوسیالیسم» هنوز هم مفهومی مثبت همراه با تکثّر بسیار در‬ ‫کشورهای اصلیِ انگلیسیزبان دارد و کماکان با خدمات اجتماعی و بازتوزیعِ‬ ‫اقتصادی در ارتباط مانده است‪ .‬همهی برنامههای کیفیِ اجتماعی‪ ،‬بازتوزیعِ ثروت‪،‬‬ ‫و خدمات عمومی که توسط دولت ارائه و از طریق مالیاتستانیِ تصاعدی‪3‬‬ ‫تأمینمالی میشوند‪ ،‬همچنان متداول هستند (ساویج‪.)2023 ،‬‬ ‫شمارِ فزایندهی طرفدارانِ سوسیالیسم‪ ،‬اساسِ یک جنبش را شکل میدهند؛ برای‬ ‫همراهیِ افرادِ بیشتری بهسمت ایدهی سوسیالیسم‪ ،‬و دوری از تبلیغاتی که نظامی تحت‬ ‫سلطهی روابطِ بازار سرمایهداری را طبیعی جلوه میدهد‪ .‬اما شاید بسیاری از افرادی‬ ‫که دیدگاهی مطلوب نسبت به سوسیالیسم دارند بهقدرِ کافی درکی از چیستیِ آن‬ ‫[سوسیالیسم] و چگونگیِ رسیدن به آن نداشته باشند‪ ،‬یا دقیقاً ندانند که سرمایهداری‬ ‫چگونه‪/‬چرا دلیلِ بدبختی آنهاست‪ .‬جنبشِ سوسیالیستی نیازمند ایدههایی است که نه‬ ‫تنها از سوسیالیسم دفاع کند‪ ،‬بلکه نحوهی عملکردِ سرمایهداری و دلیلِ زیانبار بودنش‬ ‫برای اکثریت را نشان دهد‪ .‬بسیاری از این ایدهها در مانیفست [حزب] کمونیست وجود‬ ‫دارند‪ ،‬که تقریباً ‪ 175‬سال پیش در بستری که مردم اروپا به سمت ایدهها و رویههای‬ ‫انقالبی متمایل میشدند‪ ،‬و برخی از این ایدهها را ارائه میساخت‪ ،‬نوشته شد‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫راجو جِی داس‪ ،‬ترجمهی شیما مقدسی‬ ‫مانیفست‪ ،‬جامعهی سرمایهداری را بهمثابهی جامعهای ترسیم کرد که قادر به‬ ‫توسعهی قابلتوجهِ نیروهای مولدِ انسانی است اما توانِ تأمین نیازهای مردم عادی را‬ ‫ندارد‪ ،‬زیرا جامعهای رقابتی‪ ،‬بحرانزا‪ ،‬استثمارگر و نابرابر است‪ .‬به گفتهی مانیفست‬ ‫طبقهی کارگر تحتِ سرمایهداری بهشدت رنج میبرد؛ بهدلیل استثمارِ اولیه درونِ‬ ‫محیط کار و استثمارِ ثانویه در بیرون‪ .‬اما طبقهی کارگر صرفاَ یک طبقهی رنجدیده‬ ‫نیست‪ ،‬بلکه یک طبقهی مبارز است‪ ،‬نزاعی که سرمایهداری ناخواسته (از طریق‬ ‫توسعهی شهرهای بزرگ و وسایلِ ارتباطی) آن را ممکن میسازد‪ ،‬هرچند مانعِ مبارزهی‬ ‫کارگران هم میشود (مثالً از طریق ایجادِ رقابت برای مشاغل در بازار کار سرمایهداری)‪.‬‬ ‫این مقاله برخی از آموزههای فکری و سیاسیِ اصلیِ مانیفست را برای زمانهی ما‪ ،‬و‬ ‫بهویژه برای جوانانی که بهتازگی رادیکال شدهاند مورد بحث قرار میدهد‪.‬‬ ‫نظریهی اجتماعیِ ضمنیِ مانیفست (ماتریالیسم تاریخی)‪ ،‬کاربردی از دیالکتی ِ‬ ‫ک‬ ‫ماتریالیستیِ مارکس و انگلس را بازنمایی میکند‪ .‬انگلس خودش این را خاطرنشان کرد‬ ‫و در پیشگفتارِ نسخهی آلمانی مانیفست میگوید‪:‬‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫بینش جهانیِ تاریخی‪ -‬ماتریالیستی‬ ‫اندیشهی بنیادینی که سراسرِ مانیفست تداوم دارد‪[ ...‬این است] که تولید‬ ‫اقتصادی و ساختارِ جامعهی هر دوره از تاریخ که پیامدِ الزامیِ آن [تولید] است‪،‬‬ ‫ی آن دوره را تشکیل میدهد؛ بنابراین‪ ،‬سرتاسرِ تاریخ‪،‬‬ ‫اساسِ تاریخِ سیاسی و فکر ِ‬ ‫(از زمان فروپاشیِ مالکیت اشتراکی اولیهی زمین) تاریخِ مبارزات طبقاتی‪ ،‬مبارزات‬ ‫میانِ استثمارشونده و استثمارگر‪ ،‬میانِ طبقات فرادست و فرودست در مراحل‬ ‫مختلف تکاملِ اجتماعی بوده است…‪4.‬‬ ‫همانطور که لئون تروتسکی (‪ )1937‬توضیح میدهد‪:‬‬ ‫مفهوم ماتریالیستی تاریخ‪ ،‬که مارکس آن را مدتی کوتاه پیش از مانیفست‬ ‫دریافت و با مهارتِ تمام در آن بهکار برد‪ ،‬در سنجشِ رویدادها و ضرباتِ نقدِ‬ ‫خصمانه‪ ،‬بهتمامی تاب آورده است‪ ...‬همهی تفسیرهای دیگر از فرآیند تاریخ ‪،‬‬ ‫معنای عِلمی خود را یکسره از دست دادهاند‪.‬‬ ‫اهمیت فکری و سیاسیِ مانیفست بهاندازهای است که‪:‬‬ ‫‪4‬‬ ‫درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما‬ ‫در زمانهی ما‪ ،‬بدونِ هضمِ تفسیری ماتریالیستی از تاریخ‪ ،‬نه میتوان یک‬ ‫مبارزِ انقالبی بود و نه حتی یک مشاهدهگرِ عالم به سیاست‪( .‬همان)‬ ‫ما اکنون در زمانهای زندگی میکنیم (زمانهی پساحقیقت) که در آن تحت حمالتی‬ ‫که جناحِ راست به تفکرِ عقالنی دارد‪ ،‬مردم از ایدههای مبتنی بر خِرد و شواهد دست‬ ‫میکشند (داس‪ .)2023a ,‬در کنار این طیف راستگرا‪ ،‬عدهای دیگر (مثالً‬ ‫پسامدرنیستها) در پیِ تبیینِ جهان بر پایهی انگارها و باورها و بهروشی عموماً علمستیز‬ ‫هستند‪ .‬مفهومِ ماتریالیستیِ تاریخ در مانیفست بهترین عالج برای چنین گرایشهایی‬ ‫است‪.‬‬ ‫رویکردِ طبقاتی به جامعه‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫‪5‬‬ ‫مانیفست رویکردی طبقاتی به جامعه دارد‪ :‬جامعه را باید از منظرِ طبقاتِ‬ ‫تشکیلدهندهاش‪ ،‬یعنی استثمارگر و استثمارشونده‪ ،‬نگریست‪ 5.‬مارکس منتقدِ تمام‬ ‫آنانی است که در مورد انسانها «بهطور عام» صحبت میکنند‪ .‬بنابراین این ایده را رد‬ ‫میکند که «توسل به جامعه بهطور عام‪ ،‬بدونِ تمایزات طبقاتی» ممکن است (مارکس‬ ‫و انگلس‪[ 6.)32 :1948 ،‬مارکس] همچنین این ایده را که بشریت دلیلِ تغییرات اقلیمی‬ ‫است رد میکرد‪ .‬آنتونیو گوترش‪ ،‬دبیرکل سازمان ملل متحد اخیراً گفت‪« :‬بشریت در‬ ‫بحران است [و] باید انسانها را مقصر دانست‪ ».‬این رویکرد غلط است‪ .‬اینکه بگوییم‬ ‫تغییرات اقلیمی بهواسطهی بشریت ایجاد شده‪ ،‬به معنای واقعی کلمه یعنی اینکه مهارِ‬ ‫تغییرات اقلیمی باید بر دوشِ همه باشد‪ .‬مارکس آن رویکردِ غیرطبقاتی‪ 7‬در تغییرات‬ ‫اقلیمی را رد میکرد‪ .‬در عوض اظهار میکرد که تغییرات اقلیمی عمدتاً ناشی از طبقهی‬ ‫سرمایهداران بزرگِ جوامع سرمایهداری توسعهیافته است و در درجهی اول آنها‬ ‫ی محیطزیست را دارند‪ .‬همانطور که برایان داین‪ )2023( 8‬خاطرنشان‬ ‫مسئولیت پاکساز ِ‬ ‫میکند‪« :‬مقصر نه "بشریت"‪ ،‬که سرمایهداری است‪ 9.».‬در واقع درماندگی در مهارِ‬ ‫تغییرات اقلیمی را میتوان تا حدّی با خصلتیابیِ مارکس از نظام سرمایهداری بهمثابهی‬ ‫قِسمی افسونگری‪ ،‬شرح داد‪« :‬جامعهی بورژوایی ِمدرن‪ ... ،‬جامعهای که [به میانجیِ‬ ‫جادو] چنین وسایل غولپیکری را برای تولید و مبادله پدیدار کرده‪ ،‬همچون جادوگری‬ ‫راجو جِی داس‪ ،‬ترجمهی شیما مقدسی‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫است که حال دیگر قادر به مهارِ قدرتهایی نیست که خودش آنها را با ورد و جادو از‬ ‫دنیای مردگان فرا خوانده است‪( ».‬ص ‪ .)17‬تغییرات اقلیمی ماحصلِ [نظام]‬ ‫سرمایهداری است و مهارش بهنفعِ خودش است‪ ،‬اما از عهدهی کنترل آن برنمیآید‪.‬‬ ‫رویکردِ طبقاتیِ مانیفست به جامعه‪ ،‬دیدگاهِ سیاستِ هویتی به جامعه‪،‬که امروزه‬ ‫ی اصلی در‬ ‫در دانشگاه و رسانه غالب است را هم رد میکند‪ .‬در این دیدگاه‪ ،‬قشربند ِ‬ ‫جامعه‪ ،‬نه در بین طبقات که در بین نژادها‪ ،‬گروههای مذهبی‪ ،‬کاستها‪ 10،‬جنسیتها‬ ‫و غیره انجام میشود (داس‪.)2020 ،‬‬ ‫تأکید مارکس بر مبارزهی طبقاتی‪ ،‬علیه آن گرایشهای آکادمیک و جنبش‬ ‫کارگری هم هست که به دنبال تجدیدنظر در مارکسیسم «با روح سازشکاری و آشتی‬ ‫طبقاتی» هستند (تروتسکی‪ .)1937 ،‬در زمینهی مسائل مهم جهانی مانند تغییرات‬ ‫اقلیمی و ظهورِ نیروهای فاشیستی‪ ،‬چه در هند چه در ایاالت متحده‪ ،‬بسیاری از افراد‬ ‫از رویکردی حمایت میکنند که عمال مبتنی بر جبههی خلق‪ 11‬است؛ رویکردی که در‬ ‫آن تودههای استثمارشده برآنند تا با گروههای مترقیِ طبقهی سرمایهدار و برای مبارزه‬ ‫با این مشکالت [تغییرات اقلیمی] متحد شوند‪ .‬در عوض‪ ،‬مانیفست به ما یادآوری‬ ‫میکند که چشمپوشی از رویکردِ مبتنی بر مبارزهی طبقاتی‪ ،‬بیثمر است؛ که طبقهی‬ ‫کارگر بایستی خودش را مستقل از هر فراکسیونی‪ ،‬اعم از بورژوا‪-‬دمکراتیک یا‬ ‫غیردموکراتیک‪ ،‬محیطزیستی‪ ،‬امپریالیستی یا غیرامپریالیستی‪ ،‬آشتیجو‪ ،‬و یا انتخاب‬ ‫بین بد و بدتر‪ ،‬بسیج کند‪.‬‬ ‫تضادِ جامعهی سرمایهداری‬ ‫مارکس ماتریالیسمِ تاریخی را برای تبیینِ سرمایهداری به کار میگیرد‪ .‬تحلیلِ‬ ‫مانیفست از خصلتهای اصلیِ جامعهی سرمایهداری‪ ،‬شاید در زمانهی کنونی درستتر‬ ‫از زمانِ نگارشاش باشد‪ :‬کارگرانِ مزدبگیر‪ ،‬دستمزدی دریافت میکنند تا صرفاً کارگرِ‬ ‫مزدی بمانند و نه چیزی بیشتر؛ بخش زیادی از محصولِ خالصی که کارگران تولید‬ ‫میکنند‪ ،‬توسط سرمایهداران بهشکل رایگان (استثمار در محیط کار) قبضه میشود؛‬ ‫استثمار مردم توسط تاجران‪ ،‬نزولخواران و غیره؛ رقابت بهمثابهی قانونِ اساسی حرکتِ‬ ‫‪6‬‬ ‫درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما‬ ‫سرمایهداری؛ فقیر شدن تدریجی دهقانان روستایی و خردهمالکانِ شهری؛ تمرکز شدی ِد‬ ‫ثروت در دستانِ تعداد روزافزون سرمایهداران و مالکان و افزایش شمارِ مردان‪ ،‬زنان و‬ ‫کودکان (پرولتاریا) وابسته به دستمزد؛ جهانیشدن سرمایهداری؛ و گرایشِ سرمایهداری‬ ‫به کاهشِ استانداردهای زندگیِ کارگران و حتی تبدیل آنها به مستمندانی که دولت‬ ‫‪12‬‬ ‫یا بنگاههای خصوصی از آنها نگهداری میکنند‪.‬‬ ‫مارکس در مورد تمایل دایمی سرمایه به بحران بحث میکند (گرچه دالیلش را‬ ‫کامالً نظریهپردازی نکرده بود‪ ،‬در نهایت در جلد سوم سرمایه به آن پرداخت)‪ .‬بسیاری‬ ‫از مردم سرمایهداری را بهجز در چرخههای اقتصادی و مانند آن‪ ،‬کمابیش همچون‬ ‫فرآیندی یکدست میپندارند‪ ،‬حال آنکه خصلتیابیِ مارکس از سرمایهداری بهمثابهی‬ ‫«فرآیندی عمیقاً متناقض‪ ،‬مجابکنندهتر است از پیروزنماییِ اغراقآمیز سرمایهداری‬ ‫است» (وود‪ .)1998 ،‬مارکس میگوید‪:‬‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫ی مدرن‪ ...‬جامعهای که [به میانجیِ جادو] چنین وسایل‬ ‫جامعهی بورژواز ِ‬ ‫غولپیکری را برای تولید و مبادله پدیدار کرده‪ ،‬همچون افسونگری است که حال‬ ‫دیگر قادر به مهارِ قدرتهایی نیست که خودش آنها را با ورد و جادو از دنیای‬ ‫مردگان فرا خوانده است‪ .‬طی دهههای پیشین‪ ،‬تاریخ صنعت و تجارت فقط تاریخِ‬ ‫عصیانِ نیروهای مولدِ مدرن علیه شرایطِ مدرنِ تولید‪ ،‬علیه آن روابط مالکیتی‬ ‫ی بورژوازی و حاکمیت آن هستند (ص ‪13.)17‬‬ ‫است که شرایطِ وجود ِ‬ ‫ی‬ ‫یعنی حتی اگر روزهای خوبی هم هرازگاهی فرا برسد (فرض کنید اگر سرمایهگذار ِ‬ ‫کل‪ ،‬بدون هیچگونه رشدِ سریعی در ترکیب ارگانیک سرمایه افزایش یابد‪ ،‬میتواند‬ ‫منجر به افزایش درآمد شود)‪ ،‬این روزها موقتی خواهند بود‪.‬‬ ‫با اینکه تأکید مارکس بهدرستی بر رویکردِ طبقاتی به جامعه است و جنبههای‬ ‫مثبت و منفی سرمایهداری را روشن میکند‪ ،‬اما تمایل دارد بر قابلیتِ سرمایهداری در‬ ‫حذفِ الیههای میانی بینِ سرمایه و کار‪ ،‬و درنتیجه پرولتاریزه کردنِ خُردهتجار و‬ ‫دهقانان و غیره اغراق کند‪.‬‬ ‫نیروهای اصلیِ رقابت از تکمیل این روندِ مترقّی و درعینحال وحشیانه‪ ،‬دور‬ ‫ی خردهبورژوازی را با سرعتی بسیار باالتر از پرولتریزهِ‬ ‫ماندهاند‪ .‬سرمایهداری نابود ِ‬ ‫کردناش انجام داده است‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬دولت بورژوایی مدتهاست سیاست‬ ‫‪7‬‬ ‫راجو جِی داس‪ ،‬ترجمهی شیما مقدسی‬ ‫آگاهانهی خودش را در راستای محافظت ساختگیِ اقشار خردهبورژوازی قرار داده‬ ‫است‪ .‬در قطب مقابل‪ ،‬رشد تکنولوژی و عقالنیشدنِ‪ 14‬صنعتِ کالنمقیاس‪ ،‬حاملِ‬ ‫بیکاری مزمن و مانعِ پرولتاریزهکردنِ خردهبورژوازی میشود‪( .‬تروتسکی‪،‬‬ ‫‪15.)1937‬‬ ‫مبارزهی طبقاتی و انقالب‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫بسیاری از دانشگاهیان و رهبرانِ اتحادیههای کارگری همیشه مایلاند بر عاملیت در‬ ‫ی اتحادیهی کارگری تأکید کنند‪ .‬اما برای مارکس مبارزهی‬ ‫شکل مبارزهی اقتصاد ِ‬ ‫طبقاتیِ کارگر‪ ،‬یک مبارزهی سیاسی با هدف تسخیرِ قدرت دولتی است‪« :‬در نتیجه‪،‬‬ ‫سازماندهی پرولتاریا بهمثابهی یک طبقه‪ ،‬نتیجهی سازمانیافتگیِ آن در یک حزب‬ ‫سیاسی [است]» (ص ‪ .)19‬طبقهی حاکم اگر قادر به رفع نیازهای توده نیست‪،‬‬ ‫صالحیتِ حاکمیت ندارد‪ .‬بنابراین بایستی «تمامِ شرایط اجتماعیِ موجود را به شکلی‬ ‫قهرآمیز واژگون کرد» تا جامعهای بنا شود که در آن مالکیت خصوصیِ سرمایهداری لغو‬ ‫شود؛ دولت تا زمانی که ضرورت دارد تحت کنترلِ دموکراتیکِ تودهها باشد؛ و‪ ،‬لغوِ ستمِ‬ ‫طبقاتی‪ ،‬ضرورت‪ ،‬ستم ملّی را نیز نفی کند‪ .‬کنشِ اتحادیهی کارگری بهتنهایی نمیتواند‬ ‫به انقالب سوسیالیستی منجر شود‪ .‬اعضای اتحادیههای کارگری و‬ ‫آنارکوسندیکالیستها‪ 16‬این را فراموش میکنند‪ .‬مارکس تفکیک لنین از سیاستِ‬ ‫اتحادیههای کارگری یا سیاست بورژواییِ کارگران و مبارزهی طبقاتی را پیشبینی کرده‬ ‫بود‪.‬‬ ‫مانیفست میگوید که کمونیستها «علناً اعالم میکنند که اهدافشان تنها با‬ ‫سرنگونیِ قهرآمیز همهی شرایط اجتماعیِ موجود میتواند محقق شود»‪ .‬این یعنی‬ ‫پرولتاریا نمیتواند قدرت را چه در چارچوبِ قانونیِ تعیینشده توسط بورژوازی‪ ،‬چه با‬ ‫گذارِ آرام از دولت سرمایهداری به دولتی سوسیالیستی‪ ،‬و چه صرفاً با اقدامات اتحادیهی‬ ‫کارگری‪ ،‬تسخیر کند‪ .‬این در شرایطی است که فرقی ندارد لیبرال دموکراسی وجود‬ ‫داشته باشد و یا نداشته باشد‪ ،‬یا جنبش کمونیستی قدرتمند باشد و یا نباشد‪ .‬بورژوازی‬ ‫‪8‬‬ ‫درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫قدرت را بهطور مسالمتآمیز از چنگ نمیدهد‪[ .‬چراکه] خودش هم قدرت را بهطور‬ ‫مسالمتآمیز از طبقهی حاکم فئودال به چنگ نیاورده است‪.‬‬ ‫مارکس از ضرورت «پرولتاریای سازمانیافته بهعنوانِ طبقهی حاکم» صحبت‬ ‫میکند‪ :‬این چیزی نیست جز دیکتاتوری‪ ،‬یا هژمونی سیاسیِ پرولتاریا بهعنوان بدیلِ‬ ‫دیکتاتوری بورژوازی‪« .‬در عین حال این تنها دموکراسی پرولتری حقیقی است»‬ ‫(تروتسکی‪.)1937 ،‬‬ ‫مارکس میگوید‪« :‬مبارزهی پرولتاریا با بورژوازی‪ ،‬اگرچه نه در ماهیّت اما [دستکم]‬ ‫در فُرم‪ ،‬در ابتدا یک مبارزهی در سطح ملّی است» (ص ‪ .)20‬با این حال‪« ،‬رشدِ‬ ‫بینالمللی سرمایهداری‪ ،‬خصلت بینالمللیِ انقالبِ پرولتری را از پیش تعیین کرده‬ ‫است»‪( .‬تروتسکی‪« .)1937 ،‬کنشِ متحدانه‪ ،‬دستکم از سوی کشورهای بزرگ متمدن‪،‬‬ ‫یکی از اولین شروط برای رهایی پرولتاریا است» (ص ‪.)25‬‬ ‫توسعهی بعدی سرمایهداری کل اجزای سیارهمان اعم از توسعهیافته و کمتر‬ ‫توسعهیافته را آنچنان بههم پیوند زده است که مسئلهی انقالب سوسیالیستی بهشکلی‬ ‫کامل و قاطع خصلتِ جهانی به خود گرفته است (تروتسکی‪.)1937 ،‬‬ ‫براساس تعریف لنین (‪ )1918:25‬مارکس در تأکید بر مبارزهی طبقاتی یک‬ ‫مارکسیستِ واقعی است‪:‬‬ ‫او تنها مارکسیستی است که بهرسمیت شناختنِ مبارزهی طبقاتی را تا‬ ‫سرحدّاتِ بهرسمیت شناختنِ دیکتاتوری [هژمونی سیاسی] پرولتاریا گسترش‬ ‫میدهد‪ .‬این همان چیزی است که قوامیافتهترین تمایز میانِ مارکسیست و‬ ‫خردهبورژوازی (همچنین بورژوازی بزرگ) را برمیسازد‪.‬‬ ‫مارکس نه تنها بر مبارزهی طبقاتی‪ ،‬که بر برترین شکلِ مبارزهی طبقاتی‪ ،‬انقالب و‬ ‫تسخیرِ قدرتِ دولتی تأکید میکند‪ .‬پس با توجه به احتمال نابودی هستهای و گرمایش‬ ‫جهانی که ما را تا سرحدّ مرگ کباب خواهد کرد‪ ،‬انقالبِ پرولتری یک کنشِ ضروری‬ ‫است‪ .‬ایدهی ضرورتِ انقالب درست در مقابل اندیشههای اصالحطلبانهی مارکسیسمِ‬ ‫آکادمیک قرار میگیرد‪ .‬دیوید هاروی را در نظر بگیرید‪:‬‬ ‫این خیالی که ممکن است شما در سر داشته باشید– سوسیالیستها‪ ،‬یا‬ ‫کمونیستها و غیره‪ ،‬احتماالً در سال ‪ 1850‬داشته باشند‪ ،‬که خوب است‪ ،‬خُب‪،‬‬ ‫‪9‬‬ ‫راجو جِی داس‪ ،‬ترجمهی شیما مقدسی‬ ‫ما میتوانیم این سیستم سرمایهداری را نابود کنیم و چیزی کامالً متفاوت بسازیم‬ ‫ در حال حاضر ناممکن است‪ .‬ما باید حرکتِ گردش سرمایه را نگه داریم‪ ،‬ما باید‬‫امور جاری را حفظ کنیم‪( ...‬ایتالیک اضافه شده است)‪.‬‬ ‫ی انقالب» صرفاً «لفاظیِ‬ ‫برای هاروی‪« ،‬دعوتِ کاپیتال [مارکس] به سنگربند ِ‬ ‫مانیفست کمونیست» است (‪ .)301 :2010‬اگر مارکسیسم این است‪[ ،‬پس] مارکس‬ ‫یک نفر نیست‪.‬‬ ‫نقش مسلط پرولتاریا‬ ‫مارکس در تأکید بر مبارزهی طبقاتی‪ ،‬بر نقش مسلّط پرولتاریا کامالً تصریح‬ ‫میکند‪ .‬مارکس اصرار دارد که نمایندهی اصلی مبارزه برای کمونیسم‪ ،‬پرولتاریا است‪.‬‬ ‫تودههای رنجدیدهی غیرپرولتر نمیتوانند حقیقتاً انقالبی باشند‪:‬‬ ‫البته این بدان معنا نیست که کارگران بهتنهایی از پسِ سرنگونیِ سرمایهداری‬ ‫برآیند‪ .‬آنها به حمایت تودههای غیرپرولتار نیاز دارند – تولیدکنندگان کوچکمقیاسی‬ ‫که بهرهکش نیستند‪ .‬این یعنی در میان چیزهای دیگر‪ ،‬موضوع همبستگی میان‬ ‫کارگران و تولیدکنندگان خُرد‪ ،‬و بهویژه دهقانان‪ ،‬توجهی ضروریتر از آنچه مارکس در‬ ‫مانیفست ارائه کرده است‪ ،‬میطلبد (به داس‪ 2023b ,‬در مورد این موضوع مراجعه‬ ‫کنید)‪.‬‬ ‫رهبری پرولتری انقالب علیه سرمایهداری هیچ بدیلی ندارد‪ .‬پس این [بهعهدی]‬ ‫خودِ پرولتاریا است‪ ،‬نه این یا آن بخش از پرولتاریا که برخی مارکسیستهای امروزی‬ ‫دربارهاش صحبت میکنند ‪ -‬مثالً پرولتاریای جهان سوم‪ ،‬پرولتاریای الیههای پایینیِ‬ ‫کاست یا سیاهپوست‪ ،‬پرولتاریای محیطزیستی‪ ،‬و غیره‪ .‬این خالفِ [نظر] برخی از‬ ‫مارکسیستهای آکادمیک است‪ .‬از جمله هاروی‪ ،‬که رهبری پرولتاریا در مبارزهی با‬ ‫سرمایهداری را نمیپذیرد‪ .‬برای مثال‪ ،‬هاروی (‪ )2010‬به نفع «مفهومی وسیعتر از‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫الیههای پایینی طبقهی متوسط‪ ،‬تولیدکنندهی خُرد‪ ،‬مغازهدار‪ ،‬صنعتگر‪،‬‬ ‫دهقان‪ ،‬تمام اینها علیه بورژوازی میجنگند تا موجودیتِ خودشان را بهعنوان‬ ‫فراکسیونی از طبقهی متوسط‪ ،‬از انقراض نجات دهند‪ .‬بنابراین آنها انقالبی‬ ‫نیستند‪ ...‬چراکه سعی دارند چرخ تاریخ را به عقب برگردانند (ص‪.)20‬‬ ‫‪10‬‬ ‫درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما‬ ‫ائتالفِ نیروها» استدالل میکند‪« ،‬طوریکه پرولتاریای متعارف یک عنصر تعیینکننده‬ ‫در آن محسوب شود‪ ،‬اما نه الزاماً در نقش رهبری‪».‬‬ ‫اتحاد چپ مارکسیستی‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫مارکس در جاهایی میگوید که کمونیستها ممکن است مجبور شوند در کنار‬ ‫نیروهای کمترانقالبی بجنگند‪ .‬اما با این کار «هرگز از اینکه به شفافترین شکل ممکن‬ ‫آنتاگونیسمِ خصمانه میان بورژوازی و پرولتاریا را به طبقهی کارگر نشان دهند‪ ،‬دست‬ ‫نمیکشند» (ص‪ .)34 .‬بنابراین‪ ،‬کمونیستها درعینحال که رادیکالتریناند‪ ،‬اما‬ ‫فرقهگرایی‪ 17‬را نمیپذیرند‪ .‬با توجه به این میزان عدمِ همبستگی میان مارکسیستها‬ ‫و کمونیستها در جهان امروز‪ ،‬توصیهی مارکس پیشگویانه است‪ .‬کمونیستها «نه‬ ‫هیچگونه منافعِ مجزا و جدا از منافعِ پرولتاریا__بهمثابهی یک کل__ دارند»‪ ،‬و «نه‬ ‫برای شکلوریخت دادن به جنبشِ پرولتاریا‪ ،‬اصولِ فرقهای خودشان را برپا میکنند»‬ ‫(ص‪ .)22 .‬مارکس رویکرد بسیاری از گروههای کمونیستی که جهان را صرفاً از منظرِ‬ ‫برنامههای سیاسی خودشان مینگرند‪ ،‬رد میکند (داس‪.)2019 ,‬‬ ‫لُمپن‪-‬پرولتاریا و فاشیسم‬ ‫پرولتاریا در کل ‪ ،‬که چیزی جز نیروی کار از آنِ خودش ندارد‪ ،‬وقتی مسلح به‬ ‫آگاهی شود یک طبقهی انقالبی است‪ .‬با این حال‪ ،‬بخشهایی از طبقهی‬ ‫سلبمالکیتشده میتوانند ارتجاعی باشند ‪ .‬مارکس میگوید که اگرچه استثمار موجب‬ ‫مبارزهی طبقاتی میشود ‪ ،‬اما نتیجهی مبارزهی طبقاتی‪ ،‬از جمله شکل انقالبیِ آن‪،‬‬ ‫ثابت نیست‪ :‬میتواند به جامعهای جدید و بهتر بینجامد‪ ،‬و یا به ویرانهی مشترکی برای‬ ‫طبقاتِ متخاصم یا بربریت منجر شود‪ .‬مارکس این را هم میگوید که عناصرِ‬ ‫‪18‬‬ ‫لمپنپرولتاریا میتوانند ابزار طبقهی سرمایهدار شوند که به آنها رشوه داده است‪.‬‬ ‫این نکات برای زمانهی ما داللتهایی دارد‪ .‬اقدامِ نیروهای فاشیستی‪ ،‬شکلی از بربریت‬ ‫است‪ ،‬چه در هند‪ ،‬چه در آمریکا یا در اروپا‪.‬‬ ‫‪11‬‬ ‫راجو جِی داس‪ ،‬ترجمهی شیما مقدسی‬ ‫اگر سرمایهداران بهعنوان یک طبقه‪ ،‬عاجز از رفع نیازهای اجتماعی‪-‬محیطزیستی‬ ‫تودهها باشند‪ ،‬و اگر تودهها نتوانند خود را از سرمایهداری خالص کنند‪ ،‬فاشیسم از راه‬ ‫میرسد‪ 19.‬پس در این بستر است که آنچه مارکس عناصرِ لمپن مینامدشان (افرادی‬ ‫که کمتر در تولید نقش دارند و از پایینترین اقشار جامعهاند)‪ ،‬درواقع بهعنوان «وسیلهی‬ ‫تطمیع شدهای برای دسیسههای ارتجاعی» عمل میکنند (ص ‪ .)20‬امروزه آنها‬ ‫همچون پلیس اخالقی‪ ،‬مردم را وادار میکنند تا با ارزشهای اجتماعیِ محافظهکارانه‬ ‫مطابقت داشته باشند (مثالً مخالف روابط بین ادیان و اصل حقوق برابر زنان هستند)‪،‬‬ ‫یا همچون پلیسِ غیررسمی به آسیب و تحقیرِ اقلیتها (یا مهاجران) دست میزنند و‬ ‫بهعنوان پیادهنظامِ حکومتهای اکثریت و دست راستی حامیِ ابرشرکتها‪ 20‬مانند هند‬ ‫(و همچنین بسیاری از نقاط اروپا و ایاالت متحده) عمل میکنند‪ .‬اعِجاز احمد‪( 21‬احمد‪،‬‬ ‫‪ )1392:20‬دربارهی لمپنپرولتاریا میگوید‪:‬‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫سرشتِ زندگی لمپنپرولتاریا این است که در شرایط اشتراکیِ کار هیچگونه‬ ‫مشارکتی ایجاد نمیکند‪ ،‬جز اینکه همیشه مجبور است در اجتماعاتی کار کند‬ ‫که موقتی‪ ،‬انتقالی و دائما نیازمند به بازآفرینی در شرایط اضطراری هستند‪،‬‬ ‫شرایطی که افراد در این شبهطبقه‪ 22‬مدام با آن مواجهاند‪ .‬آنها بدون تعلقِ‬ ‫طبقاتی‪ ،‬مستعد تعلقِ اجتماعی به کاست‪ ،‬مذهب یا هر چیز دیگری هستند ‪-‬‬ ‫تعلقی بس انتزاعیتر از هر تعلقِ انضمامی به جامعهی کارگری (همان)‪.‬‬ ‫مولد نبودنِ لمپنپرولتاریا‪ ،‬عدم درک آنها از موجودیتشان‪ ،‬عزتنفس را از آنها‬ ‫گرفته؛ و «این عزت باید بهنحوی بازپسگرفته شود‪ ،‬خواه از طریقِ آسیبرساندن به‬ ‫دیگران باشد‪ ،‬خواه از راه جنایت‪ ،‬و یا از طریق بهاصطالح غیرمجرمانه جماعتگرایی‬ ‫[فرقه گرایی مذهبی]‪ ،‬با تمامِ خشونتورزیهایش» (همان)‪.‬‬ ‫نکتهی مارکس در مورد عناصر تحتِ ستم غیرسرمایهداری که نقش ارتجاعی برای‬ ‫طبقهی سرمایهدار ایفا میکنند را میتوان به خرده بورژوازی نیز تعمیم داد‪ .‬تروتسکی‬ ‫(‪ )1937‬گفت که در دورهی بحران سرمایهداری‪ ،‬سرمایهی مالی «برای نگهداشتِ‬ ‫ی ویران و‬ ‫سلطهی بیثباتاش کاری نمیتواند انجام دهد جز اینکه خرده بورژواز ِ‬ ‫تضعیف شده را به ارتش نسلکشیِ فاشیسم تبدیل کند‪ ».‬در واقع‪ ،‬و به تعبیر تروتسکی‪،‬‬ ‫ی بیچیزشده‪ ،‬لمپنپرولتاریا و سایر بخشهای مشابه‪ ،‬خودشان را‬ ‫تودهی خردهبورژواز ِ‬ ‫‪12‬‬ ‫درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما‬ ‫با افسانههایی دربارهی برتریهای منحصربهفرد» مذاهب یا نژادهای خاص سرمست‬ ‫ی نژادی‪ ،‬مذهبی یا قومی‪ ،‬مادهی خامِ ایدئولوژیکِ فاشیسم است‪.‬‬ ‫میکنند‪ .‬برتر ِ‬ ‫جناح راست طوطیوار تکرار میکند «ملت» و «ملی»‪ .‬بگذارید این دیدگاهِ مارکس‬ ‫از ملت‪ ،‬رعشه بر تنِ این جناح بیاندازد‪« :‬از آنجایی که پرولتاریا باید‪ ...‬به یک طبقهی‬ ‫مترقی از ملت بدل شود‪ ،‬پس لزوما باید خودش را بهمنزلهی ملت شکل دهد؛ گرچه‬ ‫خودش تا اینجای کار ملی محسوب میشود‪ ،‬اما نه به معنای بورژواییِ کلمه‪( ».‬ص‬ ‫‪ .)25‬از سوی دیگر‪ ،‬این هم درست است که « کارگران نه کشوری دارند‪ ،‬نه سرزمین‬ ‫پدری و نه سرزمین مادری» (همان)‪ .‬این یعنی پرولتاریا نباید جنگهای غارتگرانه‪ ،‬از‬ ‫طبقهی سرمایهدار کشور «خودش» علیهِ طبقهی سرمایهدار کشوری دیگر حمایت‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫‪13‬‬ ‫دولت سرمایهداری‬ ‫دولت در نظر بسیاری از مردم‪ ،‬یا از نظرِ طبقاتی بیطرف است‪ ،‬یا استقاللِ بسیار‬ ‫زیادی از سرمایهداران دارد‪ .‬در مقابل مارکس میگوید‪ « :‬دولتِ مدرن چیزی نیست جز‬ ‫ی کلِ بورژوازی» (ص ‪ .)15‬علیرغم تالشهای صورت‬ ‫کمیتهای برای ادارهی امور جار ِ‬ ‫گرفته در دانشگاهها‪ ،‬بهویژه در دموکراسیهای لیبرال غربی‪ ،‬برای تأکید بر بهاصطالح‬ ‫استقاللِ نسبی دولت و علیرغم اعتمادِ بیدلیلِ تودهها به دولت‪ ،‬این مسأله صحت دارد‪.‬‬ ‫دولت و طبقهی سرمایهدار دو بازوی یک اندام هستند‪ :‬رابطهی طبقاتی سرمایهداری‬ ‫(داس‪ .)2022a ,‬چه مردم رهبرانشان را از طریق رایگیری انتخاب کنند و چه نه‪،‬‬ ‫این ایده که دولت کمیتهی اجراییِ بورژوازی است درست است‪« .‬دموکراسیِ آراستهشده‬ ‫توسط بورژوازی‪ ...‬یک کیسهی خالی نیست که بتوان آن را بیسروصدا با هر محتوای‬ ‫طبقاتیای پر کرد‪ .‬دموکراسیِ بورژوایی صرفا میتواند در خدمتِ بورژوازی باشد‪ ...‬هرگاه‬ ‫این "کمیته" در مدیریتِ امور ضعیف عمل کند‪ ،‬بورژوازی آن را با لگد بیرون میاندازد»‬ ‫(تروتسکی‪.)1937 ،‬‬ ‫بسیاری استدالل کردهاند که نقش دولت تحت نولیبرالیسم و جهانیشدن‪ ،‬بسیار‬ ‫کمرنگ شده است‪ .‬در اینجا نیز نظریهی کمیتهی اجراییِ مارکس خوب عمل میکند‪:‬‬ ‫راجو جِی داس‪ ،‬ترجمهی شیما مقدسی‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫«امروزه برخالف باور همگانی‪" ،‬جهانیشدن" اهمیتِ دولت برای سرمایهداری را نه تنها‬ ‫کمتر‪ ،‬که بیشتر هم کرده است‪ .‬نظام سرمایه به دولت نیاز دارد تا شرایط انباشت و‬ ‫"رقابت" را به شیوههای مختلف حفظ کند» (وود‪"« 23.)1998 ،‬نولیبرالیسم" صرفاً‬ ‫ی دولت از تأمین اجتماعی نیست‪ .‬این مجموعهای از سیاستهای فعال‪ ،‬یک‬ ‫کنارهگیر ِ‬ ‫ی سرمایهداری در یک بازار‬ ‫فُرم جدید از مداخلهی دولت است که برای افزایش سودآور ِ‬ ‫جهانیِ یکپارچه طراحی شده است» (همان)‪« .‬در حالی که دولتهای نولیبرال‬ ‫حمالتشان علیه تأمین اجتماعی را افزایش میدهند و برای افزایش میزان‬ ‫"انعطافپذیری" اقداماتی ریاضتی اتخاذ میکنند‪ ،‬همدستی میان دولت و نظام‬ ‫سرمایهی "جهانیشده" بهطور فزایندهای شفاف میشود» (وود‪ .)1998 ،‬از آنجاییکه‬ ‫دولت نیازِ همیشگیِ نظام سرمایه است و بیطرف نبودنش هم دستکم برای افرادِ‬ ‫طبقهی آگاه بیش از پیش درحال رو شدن است‪ ،‬به همین خاطر هدفِ مبارزه طبقاتی‬ ‫میشود‪.‬‬ ‫نیاز سرمایه به دولت‪ ،‬آن را بارِ دیگر به کانونی مهم و متمرکز برای مبارزهی طبقاتی‬ ‫بدل میکند‪ .‬درنتیجه این واقعیت که دولت رسماً در استثمار طبقاتی دخالت دارد‪،‬‬ ‫واجد پیامدهایی برای سازماندهی و آگاهیِ طبقاتی است‪ .‬این شاید کمکی باشد تا بر‬ ‫چندپارگیِ طبقهی کارگر و آفرینشِ یک اتحاد جدید در برابر دشمنِ مشترک فائق آمد‪.‬‬ ‫همچنین ممکن است بهمدد آن‪ ،‬مبارزهی طبقاتی به مبارزهای سیاسی بدل شود‪( .‬وود‪،‬‬ ‫‪.)1998‬‬ ‫دولتِ انتقالیِ سوسیالیستی‬ ‫پس از سرنگونیِ دولت سرمایهداری‪ ،‬یک دولت سوسیالیستی برای دورهای انتقالی‬ ‫شکل میگیرد‪ ،‬اما شاخصههایش اساساً متفاوت خواهد بود‪ .‬مارکس میگوید که «قدرت‬ ‫سیاسی در اصطالحی درست‪ ،‬قدرت سازمانیافتهی یک طبقه برای سرکوب طبقهای‬ ‫دیگر است» (ص ‪ .)27‬زمانیکه روابطِ طبقاتی از بین میرود‪ ،‬شرایط برای قدرتی‬ ‫عمومی از این دست یعنی دولت‪ ،‬نیز ناپدید میشود‪:‬‬ ‫‪14‬‬ ‫درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما‬ ‫اگر پرولتاریا در طول رقابتاش با بورژوازی‪ ،‬تحت فشارِ شرایط مجبور به‬ ‫سازماندهیِ خودش بهمثابهی یک طبقه باشد‪ ،‬اگر بهواسطهی یک انقالب خودش‬ ‫را به طبقهی مسلّط تبدیل کند‪ ،‬و به این ترتیب‪ ،‬مجبور به ازمیانبردنِ شرایط‬ ‫قدیمیِ تولید شود‪ ،‬پس تحت این شرایط میتواند شرایط وجودِ آنتاگونیسمهای‬ ‫طبقاتی و به طور کلی‪ ،‬طبقات را هم از بین ببرد‪ ،‬و به این شکل برتری خودش را‬ ‫بهعنوانِ یک طبقه از بین میبرد (همان)‪.‬‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫در واقع‪« ،‬وقتی در مسیر توسعه‪ ،‬تفکیکِ طبقاتی ناپدید‪ ،‬و تمامیِ تولید در دستانِ‬ ‫انجمن گستردهی کل ملت متمرکز شد‪[ ،‬دراین صورت] قدرتِ عمومی هم خصلتِ‬ ‫سیاسیاش را از دست خواهد داد» (همان)‪ .‬این نشان میدهد که سوسیالیسم را‬ ‫نمیتوان با مالکیت دولتیِ ابزار تولید درهم آمیخت‪ .‬در ابتدا‪ ،‬دولت صاحبِ ابزار تولید‬ ‫است‪ ،‬اما درنهایت‪ ،‬این مردم عادی – انجمن گستردهی کل ملت – هستند که این‬ ‫ابزارها را تحت کنترل دارند‪.‬‬ ‫برعکس‪ ،‬اگر بهدنبال یک انقالب سوسیالیستی‪ ،‬مانند دورهی استالین رشد مهیبی‬ ‫به سبب فشار دولت وجود داشته باشد‪ ،‬نشان میدهد که «جامعه در حالِ دور شدن از‬ ‫ی کارگران‬ ‫سوسیالیسم است» (تروتسکی‪ .)1937 ،‬همانطور که برخی پیشرفتهای ماد ِ‬ ‫در سرمایهداری‪ ،‬وجودِ سرمایهداری را نفی نمیکند‪ ،‬به همین ترتیب این واقعیت که‬ ‫تودهها پس از انقالبِ پساسرمایهداری تاحدودی پیشرفتِ مادی را تجربه میکنند‪ ،‬به‬ ‫معنای وجود سوسیالیسم نیست‪ .‬سوسیالیسم یعنی دموکراسیِ سوسیالیستی (برای‬ ‫تودهها‪ ،‬برای اکثریت)‪.‬‬ ‫آیا انقالب ‪ 1917‬ایدهی اشتباهی بود؟‬ ‫مانیفست که در خاللِ دورهای از تحوالت سیاسی نوشته شده‪ ،‬چشمانداز انقالب‬ ‫سوسیالیستی را‪ ،‬و درواقع «دوامِ سرمایهداری و مدت زمانی که میتواند به گسترشاش‬ ‫ادامه دهد» را دستکم گرفته است (وود‪ .)1998 ،‬بر اساس تجربهی قرن بیستم‪ ،‬باید‬ ‫به این واقعیت توجه داشت که «بحرانِ طوالنیِ انقالب بینالمللی که بیش از پیش به‬ ‫ی انقالب ت‬ ‫بحرانِ فرهنگیِ بشر تبدیل میشود‪ ،‬اساساً قابل تقلیل به بحرانِ رهبر ِ‬ ‫‪15‬‬ ‫راجو جِی داس‪ ،‬ترجمهی شیما مقدسی‬ ‫است‪( ».‬تروتسکی‪ .)1937 ،‬مارکس نقش رهبران اصالحطلب‪ ،‬ایدئولوژی بورژوازی‪،‬‬ ‫سیاستهای هوییت‪ ،‬تمایز اقتصادی در میان کارگران و غیره را نادیده میگیرد و مایل‬ ‫بود میزان تکاملِ انقالبیِ طبقهی کارگر را بیش از حد ارزیابی کند‪.‬‬ ‫مانیفست بدون شک فراخوانی برای انقالب علیه سرمایهداری است‪ .‬اما با توجه به‬ ‫تجربهی انقالب ‪ ،1917‬بسیاری در مورد نظریهی انقالب مارکس تردیدهایی را مطرح‬ ‫کردهاند‪ .‬برای برخی‪ ،‬شکست ‪ 1917‬حقانیت مارکس را ثابت میکند‪ .‬به عنوان مثال‪،‬‬ ‫الن وود (وود‪ )1998 ،‬میگوید‪:‬‬ ‫ما نباید اهمیت این انگاشت [مارکس] را دستکم بگیریم‪ ،‬اینکه یک انقالب‬ ‫ی پیشرفتهتر موفق خواهد‬ ‫سوسیالیستی به احتمال زیاد در بستر یک سرمایهدار ِ‬ ‫شد‪ .‬به این معنا‪ ،‬میتوان ادعا کرد که شکستِ نهاییِ انقالب روسیه که در غیابِ‬ ‫آندست پیششرطها رخ داد‪ ،‬پیشبینیهای مارکس را به درستی برآورده کرد‪.‬‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫بنابراین‪ 1917 ،‬بهطور تلویحی ناگزیر از شکست بود و بلشویکها به رهبری لنین و‬ ‫پیروانش در اشتباه بودند‪ .‬من مخالفم‪ .‬همبستگی میانِ روابط اجتماعی و نیروهای مولد‪،‬‬ ‫مسئلهای در مقیاس ملی نیست‪ .‬شکست ‪ 1917‬در درجهی اول بهدلیل شکستِ انقالب‬ ‫در کشورهای توسعهیافته و محاصرهی انقالب ‪ 1917‬بهواسطهی تهدیدهای نظامیِ‬ ‫امپریالیستی و قانون ارزش سرمایهداری است‪.‬‬ ‫تجربهی ‪ 1917‬به ما آموخته است که باتوجه به خصلتِ جهانیِ تولید و مبادله (و‬ ‫مالیهی) سرمایهداری‪ ،‬کمونیسم را نمیتوان در یک کشور واحد‪ ،‬فقیر یا غنی‪ ،‬برقرار‬ ‫کرد‪ .‬این نکتهی لنین و تروتسکی بود‪ .‬انحطاطِ بناپارتیستیِ دولت شوروی‪ ،‬تصویر‬ ‫قدرتمندِ نادرست بودنِ نظریهی سوسیالیسم در یک کشور است‪( .‬تروتسکی‪.)1937 ،‬‬ ‫تجربهی ‪ 1917‬این را هم به ما آموخته است که حتی برخی از جنبههای‬ ‫سوسیالیسم‪ ،‬هرچند غیرواقعی‪ ،‬و برخی مقرراتِ قانون ارزش‪ ،‬هر چند ضعیف‪ ،‬میتوانند‬ ‫در حدودِ محدودی‪ ،‬نیروهای مولد را بهسرعت توسعه دهند و نیازهای مردم را بهتر از‬ ‫سرمایهداری‪ ،‬در سطوحِ مشابه برآورده کنند‪ .‬درضمن‪ ،‬بهدلیل تهدیدِ گسترش انقالب‬ ‫‪ 1917‬بهسمت غرب است که مبارزات کارگری در غرب توانست امتیازاتی را در شکل‬ ‫دولت رفاه از طبقهی حاکم به دست آورد‪ .‬تجربهی ‪ 1917‬در استعمارزدایی‪ 24‬هم نقش‬ ‫مؤثری داشت‪.‬‬ ‫‪16‬‬ ‫درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما‬ ‫جنوب جهانی‪ 25‬و امپریالیسم‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫‪17‬‬ ‫مانیفست نسبت به آنچه که اکنون جنوب جهانی نامیده میشود نسبتاً کاستی دارد‬ ‫و با این حال روششناسیِ آن میتواند به افراد اجازه دهد تا آموزههای خود را برای‬ ‫جنوب گسترش دهند‪ .‬اول‪ ،‬این نکتهی مارکس که «بورژوازی نمیتواند بدون تحولِ‬ ‫دائمیِ ابزارهای تولید‪ ،‬و درنتیجه روابط تولید وجود داشته باشد‪ ،‬و با آنها کل روابطِ‬ ‫ی‬ ‫جامعه » (ص‪ )21 .‬ارتباط محدودی با قسمتهای بزرگِ جنوب دارد؛ آنجا که بهرهور ِ‬ ‫نیروی کار بسیار پایین است و روابطِ اجتماعیِ منسوخ‪ 26‬یا روابط صوری یا چندگانهی‬ ‫نیروی کار – و نه روابط اجتماعی تولید سرمایهداری پیشرفته که با گرایش نظاممند به‬ ‫تغییرات فنی حمایت میشوند – به شدت قوی هستند‪ .‬چطور توسعهنیافتگی را توضیح‬ ‫دهیم؟ نکتهی کلیدی در این اشارهی مارکس است که سرمایهداری ملتهای کمتر‬ ‫توسعهیافته را به کشورهای توسعهیافتهتر وابسته کرده است‪« ،‬ملتهای دهقان به‬ ‫ملتهای بورژوازی‪ ،‬شرق به غرب» (ص ‪.)17‬‬ ‫ثانیاً‪ ،‬همانطور که تروتسکی بهدرستی اعتراض میکند‪« ،‬مانیفست هیچ اشارهای به‬ ‫مبارزهی کشورهای مستعمره و نیمهمستعمره برای استقالل ندارد‪ ...‬مسئلهی استعمار‬ ‫بهطور خودکار برای آنها حل شد‪ ،‬نه درنتیجهی جنبشِ مستقلِ ملیتهای تحت ستم‪،‬‬ ‫ی سرمایهداری‪ ».‬مسائل استراتژی‬ ‫ی پرولتاریا در مراکز شهر ِ‬ ‫بلکه درنتیجهی پیروز ِ‬ ‫انقالبی در [کشورهای امپریالیستی] که «مطلقاً توسط مانیفست مورد توجه قرار نگرفته‬ ‫است‪ ...‬راهحل مستقلی میطلبد»‪ .‬ناسیونالیسم در کشورهای امپریالیستی و‬ ‫ناسیونالیسم در جنوب‪ ،‬یکی نیستند‪ .‬جنوبِ تحتِ سلطهی امپریالیست__ حتی اگر‬ ‫نگوییم تحت استعمار رسمی__ به حیاتش ادامه میدهد‪ ،‬ولو اینکه طبقهی سرمایهدار‬ ‫بومی از زمان استعمارزدایی بسیار قدرتمندتر شده باشد‪ .‬اهمیت مبارزهی ضد‬ ‫امپریالیستی که باید توسط پرولتاریا رهبری شود را نمیتوان بیش از حد مورد تاکید‬ ‫قرار داد‪ .‬مارکس مخالفتی نمیکند‪.‬‬ ‫ثالثاً‪ ،‬ارتباط مانیفست با جنوب تا حدِی ناشی از این واقعیت است که زمانی نوشته‬ ‫شده بود سرمایهداری در هیچ یک از کشورهای اروپایی به خوبی پیشرفت نکرده بود‪ ،‬و‬ ‫راجو جِی داس‪ ،‬ترجمهی شیما مقدسی‬ ‫همانطور که کلِ سیرِ توسعهی بعدی در اروپا و آسیا نشان میدهد‪ ،‬انقالب‬ ‫بورژوایی‪ ،‬به خودی خود‪ ،‬به طور کلی دیگر نمیتواند به سرانجام برسد‪ .‬پاکسازی‬ ‫کامل پسماندهای فئودالی از جامعه‪ ،‬تنها به شرطی قابل تصور است که پرولتاریای‬ ‫رهاشده از نفوذ احزاب بورژوازی بتواند در رأس دهقانان قرار گیرد و دیکتاتوری‬ ‫ل انقالب‬ ‫انقالبی خود را برقرار کند‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬انقالب بورژوایی با مرحلهی او ِ‬ ‫سوسیالیستی در هم میآمیزد و متعاقباً در مرحله دوم منحل میشود‪ .‬انقالب ملی‬ ‫از این طریق به حلقهای از انقالبِ جهانی تبدیل میشود‪ .‬دگرگونیِ بنیان اقتصادی‬ ‫و تمام روابطِ اجتماعی‪ ،‬نوعی خصلتِ دائمی (بیوقفه) به خود میگیرد‪( .‬تروتسکی‪،‬‬ ‫‪.)1937‬‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫تمامشان عمدتاً جمعیتی روستایی داشتند‪ ،‬مانند بخشهای بزرگی از جنوب جهانی‬ ‫اکنون‪ .‬با این حال‪ ،‬حتی در حالی که مارکس از لغو مالکیت بر زمین حمایت میکند و‬ ‫ی پرولتاریا بهعنوان نمایندهی انقالبی تأکید میورزد‪ ،‬به ویژگیِ جنوب‬ ‫بر نقش کلید ِ‬ ‫جهان نمیپردازد‪ ،‬جایی که بسیاری از مالکان به شیوههایی که دقیقاً شیوههای‬ ‫سرمایهداری نیستند تصاحب مازادی میکنند‪ .‬یا جایی که بسیاری از تولیدکنندگانِ‬ ‫مستقیم‪ ،‬مزدبگیر نیستند‪ .‬در این بافتار‪ ،‬مسئلهی زمین – انقالب ارضی – بسیار مهم‬ ‫است‪ .‬در جنوب‪ ،‬با توجه به اینکه بورژوازی با طبقهی زمیندار در ارتباط است و [نیز]‬ ‫با توجه به اینکه «بیم آن است که هرگونه مبارزه علیه استثمارگرانِ غیرسرمایهداری به‬ ‫مبارزهای علیه سرمایهداری تبدیل شود‪ ،‬بورژوازی از هیچ مبارزهای برای از بین بردنِ‬ ‫باقیماندههای فئودال حمایت نخواهد کرد‪ .‬بنابراین مسئلهی زمین و هرگونه‬ ‫سرچشمهی سرکوبِ پیشاسرمایهداری را میتوان تنها توسط یک حکومتِ پرولتری که‬ ‫در پسِ انقالب کمونیستی شکل میگیرد‪ ،‬از بین برد» (داس‪ .)2022b:242 ,‬انقالب‬ ‫ارضی تنها تحتِ حکومت پرولتاریا امکانپذیر است‪.‬‬ ‫در واقع‪:‬‬ ‫برای احزاب انقالبی در کشورهای واپسگرای آسیا‪ ،‬آمریکای التین و آفریقا‪،‬‬ ‫درک روشن از ارتباطِ انداموار میان انقالب دموکراتیک و دیکتاتوری پرولتاریا – و‬ ‫در نتیجه‪ ،‬انقالب سوسیالیستی بینالمللی –مسئلهی مرگ و زندگی است‪.‬‬ ‫(تروتسکی‪.)1937 ،‬‬ ‫‪18‬‬ ‫درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما‬ ‫جنوب جهانی‪ ،‬که عمدتاً سرمایهداری است‪ ،‬نه تنها پسماندهای نیمهفئودالی را در‬ ‫مکانهای معیّن‪ ،‬بلکه استثمار و انقیاد امپریالیستی را نیز تجربه میکند‪.‬‬ ‫توسعهی سرمایهداری از انواع مختلف امپریالیسم‪ ،‬از فُرمهای سنتیِ استثمار‬ ‫استعماری گرفته تا بار سنگینِ بدهیِ کنونی در جهان سوم‪ ،‬یا استثمار نیروی کار‬ ‫ارزان جهان سوم توسط شرکتهای «فراملی» امروزی‪ ،‬جداییناپذیر بوده است‪.‬‬ ‫ی‬ ‫ی سرمایهداری و کیفیت زندگیِ امروزه در قطبیساز ِ‬ ‫تضاد بین ظرفیتِ تولید ِ‬ ‫ل مجلل و جنوبِ بیچیز‪ ،‬آشکار است‪ .‬اما همین تضاد در خودِ‬ ‫فزاینده میان شما ِ‬ ‫ی پیشرفته مشهود است‪( .‬وود‪.)1998 ،‬‬ ‫اقتصادهای سرمایهدار ِ‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫‪19‬‬ ‫به همین ترتیب‪ ،‬حمالت مداومِ فاشیستی به دموکراسی و سکوالریسم‪ ،‬که بدون‬ ‫حمایتِ طبقهی سرمایهدار نمیتواند رخ دهد‪ ،‬تنها توسط پرولتاریا میتواند با موفقیت‬ ‫مبارزه کند‪ ،‬پرولتاریایی که به تولیدکنندگانِ کوچکمقیاس بهعنوان بخشی از‬ ‫مبارزهاش برای دموکراسی سوسیالیستی متّکی است‪ .‬همچنین جنگهای غارتگرانهی‬ ‫بیپایان و جنگهای نیابتی و نسلکشی که توسط قدرتهای امپریالیستی حمایت یا‬ ‫تحریک شدهاند‪ ،‬و همچنین کنترل مخربِ نهادهای بینالمللی مانند بانک جهانی و‬ ‫صندوق بینالمللی پول در جنوب‪.‬‬ ‫یادآوری این نکتهی مارکس خوب است که «کمونیستها در همه جا از هر جنبشِ‬ ‫انقالبی علیه نظمِ اجتماعی و سیاسیِ موجود حمایت میکنند‪ :.‬این بدان معناست که‬ ‫«جنبش نژادهای رنگینپوست علیه ستمگران امپریالیست‪ ،‬خود یکی از مهمترین و‬ ‫قدرتمندترین جنبشها علیه نظمِ موجود است و بنابراین خواستار حمایت کامل‪ ،‬بی‬ ‫قید و شرط و نامحدودِ پرولتاریای سفیدپوست است‪( ».‬تروتسکی‪ .)1937 ،‬این اصل‬ ‫همچنین در مورد مبارزهی گروههای مذهبیِ تحت ستم (خواه مسلمان یا هندو‪ ،‬یهودی‬ ‫یا مسیحی)‪ ،‬کاستهای تحت ستم‪ ،‬جنسیتهای تحت ستم و ملیتهای تحت ستم‪ ،‬از‬ ‫جمله آنهایی که نسلکشی را تجربه میکنند (مانند فلسطین) صدق میکند‪.‬‬ ‫راجو جِی داس‪ ،‬ترجمهی شیما مقدسی‬ ‫نتیجهگیری‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫طبقهی حاکمِ سرمایهدار شایستهی حکمرانی نیست‪ .‬سرمایهداری باید برود‪.‬‬ ‫چارهای جز سوسیالیسم وجود ندارد‪ .‬اگر این اتفاق نیافتد‪ ،‬بربریتِ واقعیِ اجتماعی و‪-‬‬ ‫محیطزیستی دور از ذهن نیست‪ .‬سرمایهداری تنها زمانی خواهد رفت که توسط‬ ‫پرولتاریا سرنگون شود‪ .‬راه دیگری وجود ندارد‪ .‬پرولتاریا تنها نیرویی است که میتواند‬ ‫ی تولیدکنندگانِ کوچکمقیاس و تودههای تحت ستم سرنگون‬ ‫سرمایهداری را با رهبر ِ‬ ‫کند‪ .‬هیچ طبقهی دیگری برای رهبری انقالب وجود ندارد‪ .‬مبارزهی انقالبیِ پرولتری‬ ‫باید مبارزه برای اصالحات را بهمثابهی بخشی از مبارزهی انقالبی شامل شود‪.‬‬ ‫سوسیالیسم‪/‬کمونیسم چیزی فراتر از برابریطلبی یا چند سیاستِ پشتیبانی از کارگران‬ ‫است‪ .‬مبارزه برای سوسیالیسم به چیزی بیش از مبارزه برای اصالحات نیاز دارد‪ .‬این‬ ‫امر نیازمند یک حزب سیاسی پرولتاریا است که آگاهِ طبقاتی باشد‪ .‬مانیفست‪ ،‬آنهنگام‬ ‫که بهدرستی فهم شود‪ ،‬میتواند نقشی کلیدی در ارتقای آگاهیِ طبقاتی پرولتری ایفا‬ ‫کند‪ .‬این یک سالحِ کلیدی در ایجاد یک جنبش برای دموکراسیِ سوسیالیستیِ جهانی‪،‬‬ ‫جامعهای از اجتماعِ آزادِ تولیدکنندگانِ مستقیم است‪.‬‬ ‫پیوند با منبع اصلی‪:‬‬ ‫‪https://links.org.au/intellectual-and-political-lessons-communist‬‬‫‪manifesto-our-time‬‬ ‫‪ 1‬استاد دانشگاه یورک کانادا و عضو کمیتهی پژوهشی اقتصاد و جامعه انجمن بینالمللی جامعهشناسی‬ ‫‪2‬‬ ‫‪world literature‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪progressive taxation‬‬ ‫‪ 4‬انگلس نیز میگوید که «این تفکر اساسی صرفاً و منحصراً متعلق به مارکس است»‪.‬‬ ‫‪ 5‬روابط میان طبقات‪ ،‬عینی و آنتاگونیستی است؛ بهدلیل الف‪ :‬تفاوت در کنترلِ دارایی (تنها بخش‬ ‫کوچکی توانایی کنترل بر مالکیت دارند و اکثریت کنترلی روی آن ندارند) و ب‪ :‬استثمارِ سلب مالکیت‬ ‫شدگان (یا بیچیزان) توسط مالکان‪ .‬سرمایهداری شکلی از جامعهی طبقاتی است‪.‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪/ www.marxists.org/archive/marx/works/download/pdf/Manifesto.pdf‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪class-blind‬‬ ‫‪20‬‬ ‫درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما‬ ‫‪8‬‬ ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫‪21‬‬ ‫‪Bryan Dyne‬‬ ‫‪ 9‬آنچه واقعاً مانع از هر تالشی برای رسیدگی جدی به بحران اقلیمی میشود‪ ،‬نظام سود‪ ،‬فروپایگیِ‬ ‫زندگی اقتصادی به سود خصوصی و تقسیم جهان به دولت‪-‬ملتهای رقیب است (همان)‪.‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪castes‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪popular front‬‬ ‫‪ 12‬دولت هند را در نظر بگیرید که باید برای ‪ 800‬میلیون نفر غالت غذای رایگان فراهم کند‪ .‬همچنین‬ ‫افزایش اتکا به بانکهای مواد غذایی در کانادا را در نظر بگیرید‪ .‬بر اساس یک گزارش‪« ،‬نزدیک به دو‬ ‫میلیون نفر ‪ -‬از جمله افراد شاغل‪ ،‬بیشتر از هرزمانی ‪ -‬فقط از بانکهای مواد غذایی در مارس ‪2023‬‬ ‫استفاده کردند‪ .‬این افزایش ‪ 32‬درصدی نسبت به ماه مشابه سال گذشته و بیش از ‪ 78‬درصد بیشتر از‬ ‫مارس ‪ 2019‬است (اشمونک‪.)2023 ،‬‬ ‫‪ 13‬کافیست به بحرانهای تجاری اشاره کنیم‪ ،‬که با تکرارِ متناوبِ خود‪ ،‬موجودیتِ کل جامعهی بورژوایی‬ ‫را با تهدید پیدرپی به خطر میاندازد‪ .‬در این بحرانها نه تنها بخش بزرگی از محصوالت تولیدشده‪ ،‬که‬ ‫نیروهای مولدِ از قبل ایجاد شده نیز متناوبا از بین میروند‪ .‬در این بحرانها‪ ،‬نوعی همهگیری شیوع پیدا‬ ‫میکند‪ – ...‬همهگیریِ تولید مازاد»‪( .‬ص ‪.)17‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪rationalization‬‬ ‫‪ 15‬همزمان‪ ،‬توسعهی سرمایهداری پیدایشِ خیل عظیمی از تکنسینها‪ ،‬مدیران‪ ،‬کارکنان تجاری‪ ،‬و درکل‪،‬‬ ‫اصطالحاً «طبقهی متوسط جدید» را بهشدت تسریع کرده است‪ .‬اما‪ ،‬حفظ ساختگیِ اقشار کهنهی خرده‬ ‫بورژوازی ابداً تضادهای اجتماعی را کاهش نمیدهد‪ ،‬بلکه برعکس‪ ،‬آنها را با کینتوزیِ خاصی برخوردار‬ ‫میکند و همراه با ارتش دائمیِ بیکاران‪ ،‬موجب شومترین مظهرِ زوالِ سرمایهداری میشود‪( .‬تروتسکی‪،‬‬ ‫‪.)1937‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪anarcho-syndicalists‬‬ ‫‪17‬‬ ‫‪sectarianism‬‬ ‫‪« 18‬طبقهی خطرناک»‪[ ،‬لمپن پرولتاریا] تفالهی اجتماعی‪ ،‬آن تودهی پوسیدهی منفعل که توسط‬ ‫پایینترین الیههای جامعهی قدیم سربرآورده است‪ ،‬ممکن است‪ ،‬اینجا و آنجا‪ ،‬توسط یک انقالب پرولتری‬ ‫به درون جنبش کشیده شود‪ .‬با این حال‪ ،‬شرایط زندگیاش‪ ،‬او را بیشتر برای نقش مزدورِ رشوهبگیر‬ ‫دسیسهی واپسگرا آماده میکند‪( ».‬ص‪.)22 .‬‬ ‫‪ 19‬اگر پرولتاریا‪ ...‬ثابت کرد که نمیتواند با ضربهای مهلک منجر به سرنگونی نظام فرسودهی بورژوازی‬ ‫شود‪ ،‬آنگاه سرمایهی مالی برای نگهداشتِ سلطهی بیثبات خود به فاشیسم روی میآورد‪( .‬تروتسکی‪،‬‬ ‫‪.)1937‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪pro-corporate‬‬ ‫‪21‬‬ ‫‪Aijaz Ahmad‬‬ ‫‪22‬‬ ‫‪quasi-class‬‬ ‫ ترجمهی شیما مقدسی‬،‫راجو جِی داس‬ ‫ اینها شامل «یارانههای مستقیم در مخارج مالیاتدهندگان» است؛ برای حفظ انضباط کار و نظم‬23 ‫اجتماعی در مواجهه با ریاضت و «انعطافپذیری» برای افزایش تحرک سرمایه و در عین حال ممانعت‬ ‫ برای ادارهی عملیات نجات بزرگ برای اقتصادهای سرمایهداری در بحران (دیروز‬.‫از تحرک نیروی کار‬ ‫ امروز «ببرهای آسیایی») – عملیاتی که اغلب توسط سازمانهای بینالمللی سازماندهی‬،‫مکزیک‬ ‫ حتی‬.‫میشوند اما همیشه توسط مالیاتهای ملی پرداخت و توسط دولتهای ملی اجرا میشوند‬ ‫ تا بهعنوان تسمههای‬،‫امپریالیسم دولتهای سرمایهداری کالن هم نیازمند همکاری دولتهای تابع است‬ .)1998 ،‫انتقال و عوامل اجرایی عمل کنند» (وود‬ 24 decolonization 25 The Global South 26 Antediluvian ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ ‫منابع‬ Ahmad, A. 2013. ‘Communalisms: Changing Forms and Fortunes’. The Marxist, XXIX 2, April—June 2013 Das, R. 2023a. Contradictions of Capitalist Society and Culture: Dialectics of Love and Lying. Leiden/Boston: Brill. Das, R. 2023b. ‘On the worker-peasant alliance in India (and other countries of the Global South)’. LINKS: International Journal of Socialist Renewal; https://links.org.au/worker-peasant-allianceindia-and-other-countries-global-south Das, R. 2022a. Marx’s Capital, Capitalism and Limits to the State: Theoretical Considerations. London: Routledge. Das, R. 2022b. ‘On the communist manifesto: ideas for the newly radicalizing public’. World Review of Political Economy, 13(2), 209—244. https://www.jstor.org/stable/48687800 Das, R. 2020. ‘Social Oppression, Class Relation, and Capitalist Accumulation’, In Marx Matters, edited by D. Fasenfest. Leiden: Brill. Das, R. 2019. ‘Politics of Marx as Non-sectarian Revolutionary Class Politics: An Interpretation in the Context of the 20th and 21st Centuries’, Class, Race and Corporate Power, 7(1). 22 ‫درسهای فکری و سیاسی «مانیفست» برای زمانهی ما‬ Dyne, B. 2023. ‘The climate crisis reaches a tipping point’. wsws.org. https://www.wsws.org/en/articles/2023/07/29/bnlmj29.html Harvey, D. 2010. ‘Explaining the crisis’. ISR: International Socialist Review. https://isreview.org/ issue/73/explaining-crisis Lenin, V. 1918. The state and revolution. https://www.marxists.org/ebooks/lenin/state-and-revolution.pdf Marx, K., and F. Engels. 1848. The Communist Manifesto. Marxists.org. https://www.marxists.org/ archive/marx/works/download/pdf/Manifesto.pdf Savage, L. 2023. ‘Even Right-Wing Think Tanks Are Finding High Support for Socialism’. Jacobin. https://jacobin.com/2023/03/socialism-right-wing-think-tankpolling-support-anti-capitalism Schmunk, R. 2023. ‘As cost of living soars, millions of Canadians are turning to food banks’. https://www.cbc.ca/news/canada/foodbank-use-highest-in-canadian-history-hunger-count-2023-report1.7006464 ‫نقد اقتصاد سیاسی‬ McCarthy, N. 2020. ‘Where People Are Losing Faith In Capitalism’. Statista. https://www.statista.com/chart/20600/capitalism-as-itexists-today-does-more-harm-than-good/ Trotsky, L. 1937. ‘Ninety Years of the Communist Manifesto’. https://www.marxists.org/archive/trotsky/1937/10/90manifesto.htm Wood, E. 1998. ‘The Communist Manifesto After 150 Years’. Monthly Review. https://monthlyreview.org/1998/05/01/thecommunist-manifesto-after-150-years/ 23